فرارو- اصول ریاضی فلسفه طبیعی” که به اختصار “اصول” نامیده می‌شود کتابی سه جلدی و نوشته شده توسط “اسحاق نیوتن” بود که در تاریخ ۵ جولای ۱۶۸۷ میلادی چاپ شد. او سه قانون حرکت را در آن کتاب بیان کرد. قانون اول مبنی بر آن که جسم در حال سکون تمایل به ساکن ماندن دارد و جسم متحرک می‌خواهد با سرعت ثابت در خط راست حرکت کند (قانون لختی)، قانون دوم وقتی نیرویی بر جسمی وارد شود جسم شتاب می‌گیرد (شتاب) و قانون سوم که قانون کنش – واکنش است.   او پس از انجام آزمایشات اولیه خود بر روی نور مطالب زیادی در مورد نور و اپتیک نوشت. او هم چنین حساب دیفرانسیل و انتگرال را اختراع کرد. او اقتدار ارسطو فیلسوف یونانی  را رد کرد و علم مبتنی بر آزمایش را ترویج کرد.

به گزارش فرارو، با این وجود، علیرغم وضوح نظرات او درباره مسائل علمی درباره نظر او پیرامون مذهب وضوح زیادی وجود ندارد. از نوشته‌های نیوتن متوجه می‌شویم که او انجیل را به همراه نوشته‌های پیشوایان اولیه مسیحی مورد مطالعه قرار داده بود، اما مشخص نیست که آیا او یک مسیحی مومن بوده یا خیر.

نیوتن به این نتیجه رسیده بود که تثلیث اموزه‌ای نادرست است و بنابراین از عضویت در کلیسای انگلیکن خودداری ورزید تصمیمی که در آن زمان بسیار نامحبوب محسوب می‌شد و تقریبا به قیمت موقعیت اش در داتنشگاه کمبریج تمام شد. اگرچه هیچ یک از نوشته‌های مذهبی نیوتن در طول زندگی اش منتشر نشد پس از مرگ او در سال ۱۷۲۷ “جان کاندویت” مجری وصیت نامه نیوتن برخی از دست نوشته‌های الهیاتی او را منتشر کرد. در نهایت وقتی نسخه‌های خطی در سال ۱۹۳۶ به حراج گذاشته شد باقیمانده نوشته‌های او درباره مذهب آشکار شدند.

باور به آزمایش و مشاهده گرایی

نیوتن در نتیجه “آزمایش” به یک نتیجه عینی دست یافت این که آزمایش ها، مشاهدات دقیق و اندازه گیری‌ها اساس روش علمی را تشکیل می‌دهند و هر کسی چه مورمون باشد چه مسلمان چه باپتیست باشد چه بودایی می‌تواند از آن استفاده کند. او به این نتیجه رسید که روش علمی مستقل از باور‌های فرد به شیوه‌ای تکرارپذیر عمل می‌کند. تکرارپذیری نقطه قوت اصلی روش علمی است. در طول قرون وسطی مردم اغلب با مراجعه به مرجعیت دینی پاسخ پرسش‌های خود را دریافت می‌کردند.

آنان از اصطلاح لاتین ipse dixit  یا “خود او گفته است” استفاده می‌کردند بدان معنی که برخی از مقام‌های شناخته شده از ارسطو و بطلیموس گرفته تا یکی از  پدران کلیسا مانند آگوستین یا توماس آکویناس آن را گفته بودند. این توسل به مرجعیت برای بسیاری به منزله پایان بحث و به نوعی فصل الخطاب بود. با این وجود، نیوتن این توسل به مرجعیت دینی را رد کرد و در عوض از آزمایش‌ها و مشاهدات دقیق برای کشف آن چه که اساس روش علمی مدرن است استفاده کرد.

ارسطو معتقد بود که حرکت خورشید، ماه، ستارگان و سیارات دایره‌ای است این در حالیست که یوهانس کپلر  پدر علم ستاره شناسی نوین با استفاده از مشاهدات دقیق تیکو براهه نخستین کسی که به معنای امروزی شیوه منظم و دقیق رصد کردن را در نجوم به کار گرفت نشان داد که حرکت خورشید، ماه، ستارگان و سیارات ددر واقع معادلات بیضوی و مشتق شده‌ای هستند و از این طریق می‌توان آن حرکت را توصیف کرد.  صد سال بعد نیوتن نشان داد که این مدار‌های بیضوی حاصل نیروی گرانشی خورشید هستند که می‌توان با استفاده از قانون معروف گرانش او آن را به دقت مورد محاسبه قرار داد: هر جرم نقطه‌ای هر جرم نقطه‌ای دیگر را با نیرویی که در امتداد خطی که هر دو را قطع می‌کند جذب می‌کند. این نیرو با حاصلضرب دو جرم نسبت مستقیم و با مجذور فاصله بین جرم‌های نقطه‌ای نسبت معکوس دارد  در شکل معادله‌ای F = G ((m۱m۲) / (r²))  بیان شد.

ما امروز مسائل مهمی داریم که دغدغه عمومی جامعه است. برای مثال، آیا گرم شدن کره زمین واقعی است؟ آیا ناشی از انسان است یا نتیجه نوسانات طبیعی دما؟ ما می‌توانیم پاسخ را با آزمایش ها، مشاهدات و اندازه‌گیری‌های مکرر و دقیق به جای اظهارات جزم گرایانه یا سیاسی دریافت کنیم. یک دانشمند واقعی نیاز به تجزیه و تحلیل مبتنی بر آزمایش‌ها و شواهد مشاهداتی دارد. سؤالات مهم برای جامعه را می‌توان با روش علمی و با استفاده از آزمایشات مورد بررسی قرار داد و سپس  در نشریات علمی منتشر کرد و مورد داوری قرار داد. این سیستم بازبینی توسط همتایان آگاه در زمان حیات نیوتن توسط آکادمی سلطنتی علوم بریتانیا ایجاد شد.

“مشیت خدا حقیقت ساده‌ای است که بر طراحی کل ماشین کیهانی حاکم است”

به گفته نیوتن حقایق تجربی منابع قابل اعتمادی برای بسط اصول جهانی هستند، زیرا از آنجایی که آن‌ها پدیده‌های قابل مشاهده هستند یعنی می‌توان آن‌ها را دید، شنید، لمس کرد و خواند وجودشان را نمی‌توان زیر سوال برد. در نهایت، او هم از سازماندهی ساختاری و هم تکیه بر حقایق تجربی برای یکسان ساختن تفسیر کتاب طبیعت و کتاب قانون استفاده کرده بود. در واقع، نیوتن بر این باور بود که استفاده از یک روش دانشمند و متکلم را از طرح فرضیه‌هایی باز می‌دارد که به طور خاص باید از آن‌ها ترسید، زیرا هم مطالعه طبیعت و هم کتاب مقدس قرار است چیزی در مورد خالق آن‌ها (یعنی خدا) بیان کنند.

تفسیر نیوتن هم از کتاب طبیعت و هم از کتاب قانون تحت تاثیر اعتقاد او به مشیت الهی است، یک آموزه دینی که بر اساس آن نقش هر یک از اجزای جهان در زمان آفرینش توسط خداوند از پیش تعیین شده است. در واقع، جستجوی حقیقت دینی باید توجیهی برای هرگونه اقدام فلسفی برای نیوتن باشد، زیرا او متقاعد شده بود که همه زمینه‌های دانش اعم از علم، الهیات یا حتی تاریخ از استدلال به نفع مشیت خدا پشتیبانی می‌کنند.

این بدان معناست که شانس هیچ نقشی در نظم طبیعت، قوانین مکانیکی حاکم بر آن یا تاریخ بشریت ندارد. مشیت خدا حقیقت ساده‌ای است که بر طراحی کل ماشین کیهانی حاکم است. اگرچه این تعبیر می‌تواند برای یک ذهن مدرن شگفت آور به نظر برسد، اما با توجه به این که مردم در قرن هفدهم عمیقاً مذهبی بودند در آن زمان اشکالی بر آن وارد نبود.

اعتقاد به “مشیت خدا” که اکثر دانشمندان قرن هفدهم در مورد آن اشتراک نظر داشتند بازتاب دهنده عقاید ایمان پروتستانی (و به طور خاص‌تر کالوینیسم) بوده که عمیقا در درون جامعه بریتانیا ریشه دوانده بود و بر نقش جبر و مشیت الهی در طراحی ماشین کیهانی تاکید داشت. طبق مفهوم پروتستانی جبر همه چیز‌هایی که بر روی زمین و در مقیاس بزرگتر در جهان رخ می‌دهند در زمان خلقت توسط خدا از پیش تعیین شده اند. به عبارت دیگر، این بدان معناست که سرنوشت بشر پیش‌تر توسط خداوند تعیین شده و هیچ کاری برای بازگرداندن این وضعیت از دست انسان‌ها بر نمی‌آید.

جبر معمولا با مفهوم مشیت الهی همراه است که با دخالت خداوند در جهان مطابقت دارد.  در ادامه مسیر بین طرفداران “مشیت خاص” و طرفداران “مشیت عام” اختلافی رخ داد با وجود اینکه اعتقاد بر این است که بسیاری از دانشمندان (مانند نیوتن) طرفدار «مشیت عام» بودند بدان معنا که مداخله خداوند در جهان هستی محدود به حفظ قوانین مکانیکی است که او در زمان خلقت اعلام کرد با این وجود، نیوتن استدلال کرد که خدا باید هر از چندگاهی برای تعمیر ماشین کیهانی مداخله کند. این موضوع باعث مجادله بین “ساموئل کلارک” حامی بریتانیایی نیوتن  و لایب نیتس متفکر آلمانی شد که به شدت منتقد مفهوم مداخله الهی بود و این پرسش را مطرح کرد که چگونه خدا می‌تواند سازنده ماهری باشد که جهان را آفریده است اگر او هر از گاهی نیاز به اصلاح کار خود دارد؟

تاثیر چنین باور‌هایی بر نوشته‌های علمی و الهیاتی نیوتن شدیدا نشئت گرفته از مفاهیم کالوینیستی از جبر و مشیت الهی بود. به عبارت دیگر، قانون کلی نیوتن از مطالعه خود در مورد جهان طبیعی استنباط می‌کند که طبیعت به طور تصادفی به کار خود رها نشده و با توجه به نظم و هماهنگی‌ای که می‌توان در طراحی ماشین کیهانی یافت این موضوع اثبات می‌کند که طبیعت کار موجودی باهوش است که می‌خواست خلقت اش هم عقلانی و هم خوب باشد. این استدلال لزوما دلالت بر این دارد که نقش هر جزء در جهان (از جمله نقش انسان) توسط سازنده آن از پیش تعیین شده اعتقادی که مطابق با مفاهیم پروتستانی جبر و مشیت الهی است.

اتفاقا روش استقرایی که نیوتن ابداع کرد و با انتشار کتاب “اصول” به اوج خود رسید ابزاری برای حمایت از آن نظریه بود. استدلال نیوتن این بود که از آزمایش‌ها گرفته تا گزاره‌ها همه چیز برای نشان دادن این است که خدا سازنده ماهری بوده که جهان و قوانین مکانیکی حاکم بر آن را خلق کرده است.

این توضیح می‌دهد که چرا نیوتن معتقد بود علم و دین باید در کنار یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرند: در حالی که حقیقت علمی باید معیار سنجش حقیقت دینی باشد حقیقت دینی باید توجیهی برای جستجوی حقیقت علمی باشد. به طور قابل توجهی منشور دوم انجمن سلطنتی که در سال ۱۶۶۳ تهیه شد به وضوح نشان می‌دهد که میل به آشتی دادن علم و دین نه تنها در نیوتن بلکه در میان همه اعضای انجمن سلطنتی مشترک بود. در آن منشور آمده بود:”آمیختگی دائمی بین علم و دین امکان پذیر است، زیرا که خداوند نویسنده کتاب طبیعت و کتاب قانون است احتمالا طبیعت و کتاب مقدس توسط اصول کلی یکسانی (قیاس، سادگی، هماهنگی، عقلانیت و غیره) خلق شده اند”. بنابراین، جای تعجبی نیست که نیوتن ابتدا روشی را برای استدلال به کار برد که بعدا به عنوان قاعده ابداع اصول علمی برای مطالعه متون نبوی تعریف کرد. در پایان، الهیات بر مطالعه زبان نبوی به همان روشی تکیه می‌کند که فلسفه طبیعی بر آزمایش مبتنی بر واقعیت‌های تجربی برای ابداع یک قاعده کلی که در هر دو مورد به یک نتیجه اشاره می‌کند:”خدا بر همه چیز حکومت می‌کند؛ و همه چیز‌هایی را که هست و می‌توان انجام داد را می‌داد”.

مفروضات مذهبی نیوتن در مورد خدا او را وادار کرد که به دنبال جنبه‌هایی از جهان طبیعی باشد که با تعریف او از خالق سازگارتر بود. برای مثال، آزمایش منشور‌ها در نظریه نور و رنگ‌ها و تجزیه و تحلیل زبان نبوی در مشاهدات نیوتن را متقاعد کرد که جهان ساده و عقلانی است و تحت تاثیر اعتقادات پروتستانی این بدان معناست که خداوند از آن سادگی، هماهنگی و عقلانیت رضایت دارد.

روش استقرایی نیوتن با اعتقاد او به هوش الهی که از سادگی، نظم و عقلانیت خشنود است همراه با سوگیری بود، زیرا هر مجموعه‌ای از حقایق تجربی او را به این نتیجه می‌رساند که ماشین کیهانی کار چنین موجودی است.  نیوتن طراحی را در وجود خورشیدی که سیارات را گرم می‌کرد تصور کرد. بنابراین، نیوتن تشبیهاتی بین خلقت و خالق انجام داد و استدلال کرد آفرینش بازتاب دهنده صفات متعلق به خالق آن است، اما این قیاس‌ها عینی نبودند، زیرا تحت تاثیر اعتقادات او در مورد خدا مطرح شده بودند. این بدان معناست که فرآیند تفکر و خط تحقیق نیوتن بر فرضیات مذهبی استوار بود که تفسیر او از حقایق تجربی را شکل داد.

منتقدان امروزی باور نیوتن می‌گویند مشکل روش استقرایی این است که تکیه بر واقعیت‌های تجربی بسته به پیش‌فرض‌های مردم در مورد علم و دین می‌تواند به تفاسیر متفاوت و حتی متناقض منجر شود و این امر کسب اطمینان از اعتبار گزاره‌های علمی و دینی را دشوار می‌کند. آنان به تلاش‌های نیوتن برای وادار کردن حقایق تجربی برای مطابقت با تفسیر او از پیشگویی‌ها اشاره می‌کنند که منجر به بروز تناقضاتی در روش هرمنوتیکی او شده بود.

بستر تاریخی و زمانه زندگی نیوتن؛ آمیختگی علم و ایمان به خدا

ارسطو و افلاطون حدود چهارصد سال قبل از میلاد مسیح می‌زیستند و تاثیر آنان بر فرهنگ غرب قابل توجه بوده است. نیوتن مطمئنا به شدت تحت تاثیر عیسی مسیح و کاتبان متقدم مسیحی بود. کوپرنیک، تیکو براهه، کپلر، و گالیله درست قبل از نیوتن در صحنه ظاهر شدند و راه را برای تحقیقات او هموار کردند. نیوتن در همان روزی در سال ۱۶۴۲ به دنیا آمد که گالیله درگذشت و او از بسیاری از یافته‌های گالیله در توسعه قوانین معروف حرکت خود استفاده کرد.

نیوتن هم دانشمند و هم معتقد به خدا بود. او اثر “اپتیکس” یا رساله‌ای از بازتاب ها، انکسارها، انعطاف پذیری‌ها و رنگ‌های نور را در سال ۱۷۰۴ میلادی نوشت. اپتیکس دومین کتاب بزرگ نیوتن در زمینه علوم طبیعی است. او در آن رساله علمی این پرسش فلسفی را مطرح کرد که “چرا در طبیعت هیچ امری بیهوده رخ نمی‌دهد؟ آن همه نظم و زیبایی که در جهان می‌بینیم از کجا نشات می‌گیرد؟ آیا چشم بدون مهارت در اپتیک و گوش بدون آگاهی از صدا‌ها ساخته شده اند”؟ او در ادامه می‌افزاید:”آیا از پدیده‌ها چنین برنمی آید که موجودی غیر جسمانی، زنده، هوشمند، همه جا حاضر در فضای نامتناهی اشیاء را از نزدیک می‌بیند و به طور کامل آن‌ها را درک می‌کند”؟ نیوتن در اثر “اصول ریاضی فلسفه طبیعی” نوشته بود:”این موجود بر همه چیز حکومت می‌کند نه به عنوان روح جهان بلکه به عنوان خداوند بر همه چیز خداوند متعال موجودی ازلی، نامتناهی مطلقا کامل است. از سلطه واقعی او چنین بر می‌آید که خدای حقیقی موجودی زنده، هوشمند و قدرتمند است. او ازلی و نامتناهی است. او مدت و مکان نیست بلکه پابرجا و حاضر است”.  

نیوتن هم چنین نوشته بود: “وقتی رساله خود را در مورد نظام مان نوشتم به اصولی توجه داشتم که ممکن است با در نظر گرفتن افراد برای اعتقاد به خدا کار کند و هیچ چیز نمی‌تواند بیش‌تر از این که آن را برای این منظور مفید بدانم مرا خوشحال کند”. به عبارت دیگر، نیوتن امیدوار بود که نوشته‌های علمی او مردم را به تفکر و ایمان به خدا سوق دهد.

او نوشته بود: “در امور بشری اغلب پدر خانواده یا خانه را پدر مشترک خویشاوند می‌دانند: در اینجا کل خلقت به‌عنوان یک خویشاوند یا خانواده‌ای به این نام از جانب خداوند پدر مشترک همه در نظر گرفته می‌شود”. بنابراین، برای نیوتن، آمیختگی طبیعی علم و اعتقاد به خدا وجود داشت.

نیوتن در توصیه‌ای درباره متون مقدس نوشته بود: “بنابراین، اجازه دهید از شما خواهش کنم که به نظر هیچ کس در مورد این چیز‌ها اعتماد نکنید، زیرا احتمال زیادی وجود دارد که دچار فریب شوید. خیلی کمتر باید به قضاوت جمعیت تکیه کنید، زیرا قطعا فریب خواهید خورد. آن کتاب مقدس را با خواندن مکرر و تعمق مداوم در مورد آن چه می‌خوانید جستجو کنید و اگر می‌خواهید حقیقت را بیابید با جدیت به درگاه خدا دعا کنید تا فهم تان را روشن سازد.

اگر در درازمدت به آن دست یابید بالاتر از همه گنجینه‌های دیگر در جهان برای آن ارزش قائل خواهید شد و به ایمان شما می‌افزاید و رضایت دائمی برای ذهن شما فراهم می‌کند. فقط او می‌تواند بداند چگونه تخمین بزند که چه کسی آن را تجربه خواهد کرد”. بدیهی به نظر می‌رسد که نیوتن تجربه خود را از مطالعه کتب مقدس و اطمینان و رضایتی که کلام خدا برای او به ارمغان آورده به اشتراک گذاشته است.

کلید نیوتن برای درک صحیح کتاب مقدس

شاید این پرسش مطرح شود که نیوتن چگونه به حل پرسش‌های مرتبط با دین پرداخت؟ چرا که تفسیر‌های بسیار متفاوتی از کتاب مقدس وجود داشت و این که چگونه می‌توان در یافتن معنای مورد نظر در کتاب مقدس پیشرفت کرد؟ نیوتن در این باره پاسخ داده بود: “اصول اولیه دین مسیحیت نه بر اساس نتیجه گیری ها، نظرات، یا حدس‌های قابل بحث بلکه بر اساس سخنان صریح مسیح و حواریون اش بنا شده اند و ما باید شکل کلمات سالم را محکم نگه داریم… اصول اولیه دین مسیحیت به نتایج بحث انگیز بستگی ندارد”. بنابراین، در اینجا رویکرد نیوتن برای درک کتاب مقدس است:”کلمات صریح کتاب مقدس” و آن چه را که “در روزگار رسولان تعلیم داده شد را بخوانید”.

به گزارش فرارو، در دانشگاه کمبریج جایی که نیوتن تحصیل می‌کرد او به نوشته‌های ایگناتیوس، ایرنائوس، پولیکارپ و سایر نوشته‌های اولیه مسیحی دسترسی داشت و کلمات آن‌ها را به زبان لاتین و یونانی اصلی خواند. او مکررا از آن‌ها نقل قول می‌کرد و بین آموزه‌هایی که توسط کسانی که در دوران رسولان یا اندکی پس از آن زندگی می‌کردند و آموزه‌هایی که بعدا در تاریخ ظاهر شدند تمایز قائل شد.

نیوتن در سال ۱۶۶۱ در کالج ترینیتی در کمبریج انگلستان پذیرفته شد. در آن زمان، آموزه‌های کالج عمدتاً مبتنی بر آموزه‌های ارسطو و سایر فیلسوفان بود، اما نیوتن ترجیح داد آثار تجربه گرایانی، چون گالیله، کوپرنیک و کپلر را مطالعه کند و آموزه‌های ارسطو را به چالش کشید. نیوتن اندکی پس از اخذ مدرک در آوریل ۱۶۶۵ میلادی دانشگاه را ترک کرد و برای دو سال بعد در طول پاندمی معروف به طاعون بزرگ به مطالعه اپتیک، گرانش و ریاضیات در خانه مادرش در وولستورپ در انگلستان پرداخت.

نیوتن در سال ۱۶۶۷ برای ادامه تحصیل و اخذ مدرک کارشناسی ارشد به کمبریج بازگشت و یک سال بعد آن را اخذ کرد.   او در سال ۱۶۶۹ میلادی به عنوان استاد ریاضیات در کالج ترینیتی در نظام دانشگاهی کمبریج برگزیده شد. نیوتن در آن زمان بیست و شش ساله بود و استعدادهایش شناخته شده بودند.

در روزگار نیوتن هر عضو کمبریج یا آکسفورد باید در کلیسای انگلیکن توسط یک کشیش منصوب می‌شد. نیوتن از این موضوع طفره رفت، اما وعده داد که در آینده نزدیک دستورات مقدس را بپذیرد، اما برای چندین سال آن را به تعویق انداخت، زیرا عقاید شخصی او با دکترین انگلیکن مخالف بود. او تحت فشار برای پذیرش دستورات مقدس قرار داشت. در این میان نیوتن در مارس ۱۶۷۵ میلادی از چارلز پادشاه وقت انگلستان درخواست کرد تا معافیت ویژه به او اعطا کند و در کمال تعجب همگان در عرض یک ماه پادشاه اجازه داد که نیوتن از احکام مقدس معاف شود.

نظر نیوتن در مورد ماهیت الوهیت و رد تثلیث

نیوتن چگونه رویکرد علمی خود را در مطالعات دینی اش به کار گرفت؟ یک نمونه بارز از مطالعات او در مورد ماهیت خدا بوده که او بر اساس متون مقدس ترکیب شده با آموزه‌های کاتبان اولیه کلیسای مسیحی آن را انجام داده بود. نیوتن دو نقص عمده در آموزه مسیحی تثلیث دید: نخست آن که از سوی متون مقدس پشتیبانی نشده بود و دوم آن که غیرمنطقی بود. نیوتن از بخش‌های مختلف کتاب مقدس استفاده کرد تا نشان دهد که آموزه تثلیث نادرست است و در عوض کتاب مقدس تعلیم می‌دهد که پدر، پسر و روح القدس به عنوان سه عضو الوهیت موجوداتی مجزا و متمایز هستند.

نیوتن به طور خاص اشاره کرده بود که با استدلال آتاناسیان که اولین اعتقادی بود که در آن برابری سه عنصر تثلیث به صراحت بیان شده بود موافق نیست. اکنون از سوی اکثر محققن پذیرفته شده که آتاناسیوس الهی دان مسیحی نویسنده آن باور نبوده و نگارش اعتقادنامه آتاناسیان به احتمال زیاد به اواخر قرن پنجم یا حتی اوایل قرن ششم پس از میلاد مسیح دست کم صد سال پس از آتاناسیوس باز می‌گردد.

در بخشی از متن اعتقادنامه آتاناسیان آمده است:”هر کس نجات یابد قبل از همه چیز لازم است که ایمان کاتولیک داشته باشد. ایمانی که جز آن که هر کس را پاک و بی آلایش نگاه دارد بدون شک برای همیشه هلاک خواهد شد آن‌ها سه ابدی نیستند بلکه یک جاودانه هستند. پس یک پدر وجود دارد، نه سه پدر. یک پسر، نه سه پسر. یک روح القدس، نه سه روح القدس و در این تثلیث هیچ کدام مافوق یا بعد از دیگری نیست هیچ کدام بزرگ‌تر یا کوچک‌تر از دیگری نیست بلکه کل سه شخص با هم ابدی هستند و با هم برابرند. بنابراین، آن که نجات خواهد یافت باید به تثلیث فکر کند”.

برای نیوتن این استدلال منطقی و قابل پذیرش نبود. او درباره آن نوشته بود:”کسانی که قادر هستند بگذار آن را خوب درک کنند. به سهم خودم نمی‌توانم هیچ کدام درک کنم”. نیوتن در “مکاشفات یوحنا” فصل پنجم بند هفتم را رد می‌کند جایی که آمده است:”، زیرا سه نفر هستند که در آسمان گواهی می‌دهند پدر، کلام، و روح القدس و این سه یکی هستند” نیوتن نشان داد که کلمات “در آسمان، پدر، کلمه، و روح القدس؛ و این سه یکی هستند” در نسخه‌های خطی اصلی یونانی وجود ندارد.

او نوشت که این عبارت “نه در نسخه‌های باستانی و نه در یونانی وجود نداشته و برای کلیسا‌های اولیه کاملا ناشناخته بوده است”. نیوتن بر اساس متون اولیه کتاب مقدس به این نتیجه رسید که  فصل پنجم بند هفتم بعدا افزوده شده و در این باره نوشت:”این ارتداد با تباه کردن حقیقت در مورد رابطه پسر با پدر در برابر قرار دادن آن‌ها آغاز شد”.

امروزه محققان به این نتیجه رسیده اند که ان بخش از مکاشفات یوحنا براساس همان استدلال‌هایی که نیوتن به کار برد واقعا جعلی بوده است. این بخش در هیچ یک از نسخه‌های خطی اولیه یونانی انجیل یافت پیدا نمی‌شود و پدران یونانی آن را نقل نکرده اند که اگر آن را می‌دانستند مطمئنا از آن در مجادلات پیرامون تثلیث قرن چهارم پس از میلاد مسیح استفاده می‌کردند.

مسئول اصلی ایجاد تردید در مورد افکار مذهبی نیوتن “ویلیام ویستون” جانشین نیوتن به عنوان استاد ریاضیات در دانشگاه کمبریج بود که نقشی کلیدی در محبوبیت ایده‌های نیوتن ایفا کرد. اندکی پس از مرگ نیوتن ویستون گزارش کوتاهی از اعتقادات مذهبی خصوصی نیتوتن متنتشر کرد و اظهار داشت که نیوتن مخالف ایده باور به تثلیث بوده است. به گفته ویستون، نیوتن معتقد بود که این دکترین ساختگی وحشتناکی است که در قرن چهارم ابداع شد و آتاناسیوس اسقف بزرگ اسکندریه آن بدعت از دید نیوتن “شرورانه” را مطرح کرد و “معمار فساد مسیحیت” شد.

ویستون سالیان متمادی به طور علنی به بدعت نیوتن اشاره می‌کرد و امیدوار بود از این طریق از مواضع ضد تثلیثی خود حمایت کند که برخلاف نیوتن به طور گسترده آن را اعلام می‌کرد. به دلیل آن دیدگاه‌ها ویستون هم از بورسیه کالج و هم از جایگاه استادی اش درکمبریج محروم شد. نیوتن تقریبا در تمام دوران بزرگستالی اش باورهایش را به عنوان یک راز نزد خود نگه داشت و صرفا برای افراد معدودی فاش کرد چرا که در صورت علنی شدن در خطر اخراج از دانشگاه مشابه سرنوشت ویستون دچار می‌شد. تلاش‌های شدید نیوتن برای جلوگیری از شناخته شدن بیش‌تر دیدگاه‌های خصوصی اش این نتیجه درازمدت داشت که نوشته‌های مذهبی او برای بیش از دو قرن تا حد زیادی پنهان ماند.

پنهان کردن ایمان

نیوتن تلاش می‌کرد تا اعتقادات خصوصی خود را علنی نکند. او به علت استاد و رئیس انجمن سلطنتی بودن تلاش می‌کرد تا با برچسب بدعت گذار مواجه نشود چرا که بدعت گذاران از نظر مذهبی برانداز از نظر اجتماعی خطرناک و از نظر اخلاقی تحقیر شده قلمداد می‌شدند. به علاوه، مناصبی که او از آن برخوردار بود وابسته به مظاهر عمومی نظم مذهبی و اجتماعی بود. در نتیجه، نیوتن چیز‌های زیادی برای از دست دادن داشت.

چند سال پس از انتشار کتاب اصول نیوتن در سال ۱۶۸۷ “ریچارد بنتلی” محقق و متکلم کلاسیک مجموعه‌ای از پرسش‌های نافذ را درباره مفاهیم مذهبی آن را از نیوتن مطرح کرد. نیوتن با اطمینان دادن به بنتلی پاسخ داد که یکی از دلایل نگارش کتاب اصول دعوت از افراد باهوش بوده تا ماهیت خدا را بیش‌تر در نظر بگیرند.

نیوتن دلایل جدیدی برای این باور ارائه کرد که نظم پیچیده آسمان‌ها به طور ویژه برای پشتیبانی از حیات بر روی زمین طراحی شده و ساختار منظومه شمسی نمی‌تواند به طور تصادفی بوجود آمده باشد. نیوتن استدلال کرد که در حالی که گرانش جهانی حرکات کنونی سیارات را توضیح می‌دهد یک موجود هوشمند که در هندسه و فیزیک متخصص بوده باید مسئول ایجاد شرایط اولیه‌ای بوده باشد که باعث ایجاد مدار آن‌ها شد.

او در ویراست دوم اثر اصول در سال ۱۷۱۳ میلادی نوشته بود که “همه آن تنوع چیز‌های طبیعی که می‌یابیم متناسب با زمان‌ها و مکان‌های مختلف نمی‌تواند ناشی از چیزی جز ایده‌ها و اراده موجودی باشد که لزوما وجود دارد”. نیوتن توضیح داد که خداوند همیشه و در همه جا از نزدیک در برابر مخلوقات اش حضور داشته و شایسته پرستش بوده، زیرا او حاکمیت خیرخواهانه و هوشمندانه‌ای را بر مخلوق خود اعمال کرده است. او نوشته بود:”ما خداوند را به دلیل کمالات اش می‌ستاییم، اما به خاطر تسلط اش می‌پرستیم. اگر چه بخش عمده جنبه‌های خدا را با ذهن محدود نمی‌توان درک کرد، اما می‌توانیم او را با کارهایش بهتر بشناسیم. در واقع، ما او را تنها با عاقلانه‌ترین و عالی‌ترین تدبیر‌ها و علل غایی می‌شناسیم”. در اینجا بیان روشنی از کارکرد دینی علم همان طور که نیوتن آن را می‌دید وجود داشت.

تثلیث ستیزی

مقیاس عظیم تحقیقات نیوتن در مورد تاریخ کلیسا، نبوت و الهیات طبیعی نشان می‌دهد که مذهب در زندگی او نقش اساسی داشته است. او در محیطی مذهبی بزرگ شد. به نظر می‌رسد که دیدگاه‌های نیوتن در مورد دکترین تثلیث که او در نوشته‌های منتشرنشده اش آن را شکلی شرورانه از شرک توصیف می‌کند حداقل تا حدودی ناشی از بیزاری شدید او از کلیسای کاتولیک رومی و به طور گسترده‌تر به دلیل نفرت او از بت پرستی بوده است.

دیدگاه‌های ضد تثلیثی از زمان اصلاحات پروتستان به طور پراکنده در انگلستان جوانه زده بود، اما تا پایان قرن هفدهم بود که اختلافات جدی را در کلیسای انگلستان برانگیخت. در پایان سال ۱۶۹۰ میلادی نیوتن متنی طولانی و آشکار خطاب به جان لاک فیلسوف در مورد عدم اعتبار دو متن اثبات تثلیثی در فصل اول مکاشفه یوحنا نوشت. او در این نامه‌ها به وضوح همدردی خود را با یک الهیات ضد تثلیث آشکار کرد و اظهار داشت که به عنوان یک مفسر غیر روحانی حق دارد از درک خود برای تفسیر بخش‌های دشوار کتاب مقدس استفاده کند. در تحلیلی متاخر از کلیسای انگلیکن او استدلال کرد که یکی از اعضای عمل کننده کلیسا هیچ تعهدی برای اعتقاد به آموزه‌ها و اصول ایمانی مبتنی بر شرایط صریح کتاب مقدس ندارد. به طور کلی‌تر او احساس می‌کرد که یک کلیسای دولتی نباید تا آنجا که ممکن است اختلاف نظر در مورد دکترین را سرکوب کند، و در عوض باید افراد خداپرست (مانند خودش) را تشویق کند که به مطالعه مستقل واقعی بپردازند. راهبان که نیوتن آنان را به خاطر ایجاد رژیم‌های ذهنی و بدنی عجیب و غریب فزاینده سرزنش می‌کرد دین نادرست را در همه جا ترویج کردند و این دین به مذهب رسمی امپراتوری روم تحت حکومت تئودوسیوس کبیر تبدیل شد.

در گزارش نیوتن از انحراف مسیحیت به تصمیم شورای نیقیه نخستین شورایِ کلیساییِ جهانی اشاره شد که در سال ۳۲۵ میلادی تشکیل شده بود اعتقاد نامه‌ای را به تصویب رساند که توضیح می‌داد پدر و پسر با یکدیگر همبستگی دارند و هم جوهر و هم ذات هستند. نیوتن، اما معتقد بود این باور در کتاب مقدس نیامده و همراه با بسیاری از پروتستان‌ها معتقد بود که ایمان مسیحی نمی‌تواند بر زبان غیر مکتوب تکیه کند. نیوتن استدلال می‌کرد که در حقیقت خدا بی‌نهایت برتر از پسر بود، اما با مهربانی به او قدرت‌های مختلفی را اعطا کرد. نیوتن با نوشتن در یک مجموعه طولانی یادداشت توضیح داد که این پسر خدا بود که به دنیا فرستاده شد و “نه یک روح انسانی که برای ما رنج کشید”.

حمله نیوتن به آموزه تثلیث پایه‌های اعتقادی کاتولیک رومی را هدف قرار داد. اولین گزارش‌های نیوتن از تاریخ مسیحیت جسورانه بود. او با شناسایی تحولات دکترین کاتولیک قرن چهارم آن را “ارتداد بزرگ ضد مسیحی” خواند و در رساله‌ای درباره کتاب مکاشفه به وضوح معتقد بود که آتاناسیوس و پیروان اش، دیدگاه‌هایی “پوچ” را معرفی کرده اند. در واقع، او باور داشت که مسیح واسطه‌ای از جانب خداوند و خود یک موجود مخلوق بوده است. تثلیث ستیزی آشکار نیوتن باعث شد که برخی ادعا کنند که او بیشتر به یهودیت گرایش داشته تا مسیحیت.

هماهنگ سازی پیشگویی‌های دینی با مشاهدات علمی و آخرالزمان گرایی نیوتن

نیوتن به پیشگویی‌های کتاب مقدس باور داشت و درباره آن گفته بود:”این پیشگویی‌ها برای استفاده ما در نظر گرفته شده بود تا در میان ارتداد‌ها بتوانیم حقیقت را تشخیص دهیم و ایمان خود را تثبیت کنیم”. به عبارت دیگر، نیوتن معتقد بود که خداوند پیشگویی‌ها را به آیندگان ارائه داده تا انسان‌ها و کلیسا را از بت پرستان، پیامبران دروغین و غاصبان در زمان عدم اطمینان و شک و تردید مصون بدارد و آنان را هدایت کند. نیوتن مدعی شد که مفسرانی مانند او برای کمک به مردم به منظور درک پیشگویی‌ها مورد نیاز هستند، زیرا با ابداع روشی برای تفسیر مبتنی بر مفاهیم و ابزار‌های علمی معنای زبان نبوی برای مسیحیان عادی قطعی‌تر و آسان‌تر می‌شود. بر این اساس، نیوتن می‌خواست مشاهدات اش به عنوان راهنمای تفسیر متون نبوی قلمداد شود.

او می‌خواست قضاوت خواننده را آماده کند تا بتواند بداند “چه زمانی یک تفسیر اصیل است و از میان دو تفسیر کدام یک بهترین است”. از دید نیوتن مشاهدات به عنوان یک راهنما عمل می‌کند و به خواننده کمک می‌نماید تا دستورالعمل خدا برای بشر را درک کند. از دید او نظریه اش در مورد نور و رنگ‌ها یا کتاب “اصول” هر دو مجموعه‌ای از اصول یا گزاره‌ها هستند که نحوه عملکرد قوانین مکانیکی حاکم بر ماشین کیهانی را نشان می‌دهند؛ بنابراین هدف آن‌ها راهنمایی خواننده در درک او از خلقت خداوند است. نیوتن معتقد بود که روشی که قرار است تاریخ از طریق آن محقق شود در زمان خلقت توسط خداوند تعیین شده بدان معنا که آخرالزمان یعنی پایان زمان همان طور که در مکاشفه یوحنا پیشگویی شده بخشی از برنامه خدا برای بشریت است.

اگر در اینجا این پرسش را مطرح می‌کنید که چرا خداوند اگر خلقت خود را عقلانی و خوب برنامه ریزی کرده  چرا آن را نابود می‌کند؟ نیوتن پاسخ مستقیمی به این سوال نمی‌دهد و باور داشت دلایل خدا باید برای انسان‌ها مبهم باقی بماند. با این وجود، او متقاعد شده بود که آخرالزمان به خدا اجازه می‌دهد مسیحیان مرتکب شرارت شده را مجازات کند تا بتواند چیزی جدید بسازد.

نیوتن باور داشت که خدا غایاتی فراتر از درک بشر دارد و چیز‌هایی وجود دارند که باید تا زمانی که خدا فکر کند زمان ظهور آن‌ها فرا نرسیده مانند نبوت‌ها مبهم باقی بمانند. این امر می‌تواند توضیح دهد که چرا قاعده کلی نیوتن از مطالعه کتاب طبیعت و کتاب قانون به شدت به مشیت خدا متکی بود. او نوشته بود:”علم و دین نمی‌توانند شرحی توضیحی از ساختار واقعی طبیعت ارائه دهند بلکه باید خود را به شرحی توصیفی از آن چه مشاهده می‌شود محدود کنند”. از نظر او، خداوند قصد داشت محتوای پیشگویی‌ها مبهم بماند تا کسانی که حاضر هستند به مشیت خداوند بدون ارائه دلیل ایمان بیاورند از سایرین متمایز شوند.

در واقع، مفهوم کالونیستی مشیت الهی بیانگر این است که خدا این امکان را دارد که در خلقت خود مداخله کند و قوانین حاکم بر آن را تغییر دهد، حتی اگر نیوتن متقاعد شده بود که اعمال خدا در واقع محدود به حفظ قوانین مکانیکی است که او اعلام کرد. این موضوع دلالت بر این دارد که طرح خدا (قوانین مکانیکی، تاریخ و غیره) را می‌توان تغییر داد بنابراین نمی‌توان دانست که آیا آن چه در زمان حال صادق است در آینده نیز صادق خواهد بود یا خیر.

” نیوتن” در تفسیر مکاشفه یوحنا نوشته بود:” پیش‌گویی‌های بسیار و واضح در مورد کار‌هایی که در آمدن دوم مسیح انجام می‌شود برای بهبود و استقرار مجدد حقیقت از دست رفته و برپایی پادشاهی است که در آن عدالت ساکن است”. با این وجود، از دید او تنها چند نفر پراکنده از فداکارترین و عادل‌ترین مسیحیان نجات خواهند یافت، زیرا “طرح پیشگویی‌ها این است که انسان‌ها را بیازماید تا کلیسا پاک‌تر و کمتر با منافقان آلوده شود”.

از نظر نیوتن، این مسیحیان وفادار کسانی بودند که با اصول آموزه مسیح مبارزه نمی‌کردند بلکه می‌توانستند کتاب مقدس را صادقانه و جدی برای حقیقت پیام مسیحی مورد کاوش قرار دهند. بدین ترتیب، نیوتن بنای کلیسای حقیقی را با پیشرفت دانش مرتبط می‌دانست، زیرا او ادعا می‌کرد که درک پیشگویی‌ها دانش بشری را افزایش می‌دهد که به نوبه خود با اجازه دادن به خردمندان برای درک بهتر وضعیت موجودات جهان مردم را تشویق می‌کند که به ایمان اصلی بازگردند.

از دید نیوتن پیشگویی‌ها مملو از نشانه‌هایی در مورد دجال یا ضد مسیح است تا وفاداران یا قوم برگزیده خدا دجال را طرد کرده و خود را نجات دهند و مسیح برای سلطنت جدید در آغاز هزاره بازگردد. بنابراین، مطالعه و درک پیشگویی‌ها برای نیوتن یک وظیفه اخلاقی بود، زیرا کسانی که در ظهور دوم مسیح توسط دجال اغوا نمی‌شوند می‌توانند از جنگ بین خیر و شر جان سالم به در ببرند و در نتیجه به تعالیم کمک کنند. هزاره گرایان ادعا کردند که آمدن دوم مسیح با یک رویداد فاجعه بار (شاید یک آتش سوزی بزرگ با وجود اختلاف بر سر این موضوع) برای پاکسازی جهان فیزیکی از مسیحیان ناپاک به منظور شکست دادن دجال همراه خواهد بود. اگر به بستر زمانی طرخ ایده هزاره گرایانه نگاه کنیم مرتبط با تنش میان پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها است. این بستر نشان می‌دهد که چرا اعدام نهایی چارلز اول در سال ۱۶۴۹ توسط بسیاری از پروتستان‌ها به عنوان نشانه‌ای از بازگشت احتمالی مسیح به زمین قلمداد شده بود.

او به اتهام ستمگری، خیانت به کشور، آدم کشی و به عنوان دشمن مردم از سوی دادگاه عالی به اعدام محکوم و چند روز بعد در ۳۰ ژانویه ۱۶۴۹ در وایت‌هال گردن زده شد. پارلمان ادعا کرد که پادشاه “طرح شیطانی برای براندازی قوانین و آزادی‌های باستانی و اساسی این ملت را داشته است” و او “جنگ داخلی را در این سرزمین به راه انداخته و به دنبال حفظ کردن سلطنت خود به هر طریقی بوده است”. مخالفان کلیسای کاتولیک باور داشتند که کلیسا به پادشاه برای سرکوب مذهبی و ازار و شکنجه‌ها یاری رسانده و در نتیجه کلیسا را به مثابه دجال یا ضد مسیح قلمداد می‌کردند.

نیوتن پیشگویی‌ها را به عنوان پیش بینی ظهور کلیسای کاتولیک و فساد ایمان اصلی تا سقوط نهایی آن در پایان زمان با آمدن دوم مسیح تفسیر می‌کرد. با توجه به چنین ذهنیت و بستر ضد کاتولیکی جای تعجبی دندارد که نیوتن مطالعه پیشگویی‌ها را برای ساختن کلیسای حقیقی دارای اهمیت کلی می‌دانست. در واقع، وقایعی که در قرن هفدهم در انگلستان رخ می‌داد این تصور را به ذهن متبادر می‌ساخت که آخرین عصر نزدیک است و به همین دلیل است که درک پیشگویی‌ها بیش از هر زمان دیگری مهم بود، زیرا دستورات خدا مانع از اغوای مسیحیان فداکار و صالح توسط دجال (در اینجا کلیسای کاتولیک که از نظر نیوتن نماد آن بود) می‌شد.

نیوتن برای فهم بهتر خوانندگان درباره ضرورت مطالعه پیشگویی‌ها یهودیانی را که خداوند آن‌ها را به دلیل ناتوانی در تشخیص نشانه‌های اولین آمدن مسیح در کتاب مقدس مجازات کرده بود مثال می‌زند و می‌نویسد:” و در یک کلام جهل یهودیان از این پیشگویی‌ها بود که باعث شد آنان مسیح را رد کنند و در نتیجه نه تنها اسیر رومیان شوند بلکه لعنت ابدی را متحمل شدند”. بنابراین، اگر خدا یهودیان را به خاطر عدم شناخت مسیح در اولین آمدن او مجازات می‌کرد نیوتن استدلال کرده بود که او و همعصران اش را به خاطر ناتوانی در تشخیص نشانه‌های ضد مسیح (دجال) که در مکاشفه یوحنا ذکر شده نیز معاف نکرده و مورد مجازات قرار می‌دهد.

گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

منابع:
Bourrat, Sophie (۲۰۱۴) , Newton, theology and the inductive method, Stendhal University
Connolly, Grace (۲۰۱۸) , The Scientific Revolution: Breaking the Chains of the Church, Colby College
Iliffe, Rob (۲۰۱۵) , Church, Heresy, and Pure Religion, The New Atlantis
Jones, Steven E. , A Brief Survey of Sir Isaac Newton’s Views on Religion, Religious Studies Center
Snobelen, Stephen D. (۱۹۹۹) , Isaac Newton, heretic: the strategies of a Nicodemite, The British Journal for the History of Science

source

توسط mohtavaclick.ir