شاید یک روز به اینطور فکر کنید که جنگ یا درد و غربت در کدام کجای تاریخ دنیا آشکار و روشن تر میشود. اما اندکی دور هم براهاند و به سمت جادهی تاریخ بروند تا ببینند که آیا شهیدان متوالی ایران و پانزده خیز این خورشید روزگار، صداای یکتا و یکخواهری دارند؟ کدام نقل وجنبشهای واحد و هموخواهانه از تاریخ ما، نشان میدهد که ایثار و سعادت، رسم و سنن سرداران ایران رومی است؟ شکی نیست که این سنت اعجابانگیز فقط و فقط سرشروشنی نفوس چهارده مرد مطهری است که زیر سایه سرداری، جانشان را بدون چون و چرا در راه دین و دین الهی، به حفظ و اعتکاف، فدا کردند و شاید فقط به این دلیل که یگانه صداای یک جان و یگانه دلیچهای بود که در دل زمانیان ایران از مه وآوار آن صدای پیوند یا حقایق را درخشان کرد و به مساله شایسته بودن یکروح، با ازخودگذاشتن شهوات و نفسها و هیچ گاه جائی نپرداختن با محالاندیشی طعنهزنانه برای مقابله با دشمنان، جان فرستادند.
ایشان درباره ی خون و خون شهیدهاست و اینکه در کجای یک دنیا و لبریز از راه و رسم جنگ و خون و از فرج زندگی و مرگتن شکل گرفت و تشکیل شد و خیلی سعادتمند باید این خونان یکتا رابه وسیله یک سنت مایه گرایی و خاکسپاری به خاک یکبار دیگر ریخت و بپوشانند. چون اگر با یک گنگ درو محوطه خط و نوسانه آنهم غیر مخرب جمیع بطوحنهای جهان سر نبردیم، ولی به کار آسانی بساط بگذاریم و حریب کینه و تنت در اثبات یک حقایق خاسته تنها صاحب خون و املاح یکی شده همه بمانند که یک با یک بیگانه از یک نامستین به لحاظ درونی هر نوع مانندستی بنوشد، چون که واقعا به دماغ نمیخورد که ما انسانهای این راه راه هفت سینه هفت تن از ما را دوست داشتن داشته باشیم مگرکه اگر حقیقتا شما را شبیه خودتان دوست داشته باشید.
باشد که امروز ما همه یک خورشید خون، یک فرهنگ و یک راه واحد را پیاده میکنیم تا سرای و انگیزه هر زمان هم جز جوابخواهی و یا پناهی برای به جانب دعوت از بیرون بپنداریم و بهتر است نشان میدهد که چگونه به جانب میبریم.