راه آرمان»؛با اینکه هنوز دو، سه سالی مانده تا رخت سبز خدمت را در بیاورد اما به خاطر طحال از دست داده و زخم و جراحتهای رودهاش، پیشنهاد دادند که خودش را زودتر بازنشست کند.
همسرش چادرش را میکشد جلو و آرام میگوید: مگه حریفش میشیم؟
سرش را کج میکند سمتم و ادامه میدهد: هر شب میگه؛ من تا روز آخِر میرم سر کار. چه این هشت روز که داوطلب رفتم شیفت، سال دیگه هم میرم. سالای بعدش هم میرم.
اصلاً بازنشست هم بشم، باز میرم آخه من جونم را هم برای قاسم سلیمانی فدا میکنم.
نویسنده: فاطمه ملایی
راوی: همسر مجروح رضا مهدوی، از پرسنل نیروی انتظامی
انتهای خبر/طالبی https://armanekerman.ir/vdcjiievvuqexmz.fsfu.html
armanekerman.ir/vdcjiievvuqexmz.fsfu.html