راه آرمان»؛ از نرماشیر آمده بودند گلزار. موکبدار بودند، گروهبندی شدند و هر روز یک گروهِ ۱۲ نفره برای کمک داخل موکب بود.
همان روز… روز ۱۳ دی، روز آنها بود. روزی که زودتر از همه کنار جاده منتظر اتوبوس نشسته بودند تا بیایند کرمان برسند گلزار…
حسن و حسین را میگویم، پرچمهای ورودی نرماشیر با دستان آنها بالا میرفت، پرچم غدیر، محرم، فاطمیه. گفتند: «فاطمیه امسال همه سینه زدند این دو نفر به سر زدند.»
حسن مظلوم بود از هر کس پرسیدیم حسن چه طور بچهای بود؟ از مادرش، از دوستش، از هم محلهایش، گفتند: «مظلوم بود و سرش را بالا نمی آورد».
حسین مردِ خانه بود، دو سالگی یتیم شد و هشت ساله که شد کمک خرج خانواده بود.
میگفتند: «هر زمان یکیشان را میخواستیم سه دقیقه بعد دو نفری کنارمان بودند».
دوقلو نبودند، به فاصله چند روز ۱۶ سالهشان بود، حسین روز عاشورا بعد از حسن پسرعمویش دنیا آمد.
همهجا با هم بودند با هم رفته بودند و باید با هم شهید میشدند و با هم برمیگشتند نرماشیر.
راوی: رحیمه ملازاده
شهید حسن و حسین محمدآبادی
انتهای خبر/ پسند https://armanekerman.ir/vdcevn8zwjh8efi.b9bj.html
armanekerman.ir/vdcevn8zwjh8efi.b9bj.html