چند سالی است که بازار کنسرت – نمایش در ایران داغ‌داغ شده است؛ مقوله‌ای ارزشمند و البته پرمخاطب چرا که مخاطبان موسیقی و نمایش را با هم به تماشای یک اثر هنری می‌نشاند. البته در این میان نباید از حضور پررنگ مخاطبان به ادبیات غنی ایران نیز چشم‌پوشی کرد، چرا که طی سال‌های اخیر اکثر کنسرت‌ـ‌نمایش‌ها با داستان‌های ادبیات کشورمان پیوند خورده‌اند و با حضور هنرمندان شاخص نمایش و موسیقی به مخاطبان ارائه شده‌اند. همین مقوله باعث تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای بر اقتصاد هنر و از سویی تغییر شیوه درآمدزایی هنر موسیقی و تئاتر شده است.

سحر طاعتی:‌ طی سال‌های اخیر کنسرت‌ـ‌نمایش‌های بسیاری به روی صحنه رفته‌اند از جمله «سی»، «سیصد»، «کافه عاشقی»، «ناکجا آباد»، «مجنون آن لیلی» و بسیارانی دیگر که یکی از نکات قابل‌توجه در همه آن‌ها حضور آهنگسازان جوان موسیقی ایرانی در کنار تیم کارگردانی و نمایش برای شکل‌گیری چنین رویدادهایی است.

پیمان خازنی، آهنگساز و نوازنده باسابقه تار، که علاوه بر آهنگسازی کنسرت‌ـ‌نمایش «ناکجا آباد»، آهنگسازی برای کنسرت‌ـ‌نمایش «کافه عاشقی» و کنسرت‌ـ‌پرفورمنس «تار و دیوار» را در کارنامه هنری خود دارد، طی هفته‌های اخیر با کنسرت‌ـ‌نمایش «مجنون آن لیلی» ــ آخرین اثرش ــ با تیم نمایش به روی صحنه رفت که هر شب این کنسرت‌ـ‌نمایش با استقبال قابل‌توجهی روبه‌رو بود.

پیمان خازنی در خصوص ارائه کنسرت‌ـ‌نمایش در فضای هنری این روزها به خبرگزاری سینا می‌گوید: «موسیقی و نمایش در طول تاریخ همیشه با یکدیگر آمیخته بوده‌اند. در چند سده اخیر این دو از یکدیگر جدا شده‌اند. در جهان امروز سال‌هاست که هنرمندان پیشرو در تلاش‌اند تا تجربه‌های جدید دیداری و شنیداری را به علاقه‌مندان ارائه کنند.»

وی ادامه می‌دهد: «من سال‌هاست در فضای موسیقی در حال تجربه‌گری هستم. نمایش را هم دنبال کرده و می‌کنم. اولین نمایشی که آهنگسازی کردم، در جشنواره سراسری موفق شد که در قسمت موسیقی تندیس بلورین را به خود اختصاص بدهد. از همان سال‌ها به فکر ترکیب کردن موسیقی و نمایش افتادم. “ناکجا آباد” هم در ادامه‌ی همین‌گونه تجربه‌گری‌ها قرار گرفت و بعدها هم “مجنون آن لیلی”. اما شاید بتوانم بگویم که کنسرت‌ـ‌نمایش “ناکجا آباد” برای من حکم یک گذر را داشت؛ گذری که شاید سال‌های آینده بشود در موردش با دقت بیشتری سخن گفت.»

 

کنسرت یا نمایش؟

شاید یکی از مهم‌ترین سؤالات مخاطب در مواجهه با کنسرت‌ـ‌نمایش این باشد که به کنسرت می‌رود یا نمایش؟ چرا که اغلب در بسیاری از این پروژه‌ها بخش اعظمی از کار به اجرای موسیقی اختصاص دارد و تنها بخش کوچکی به نمایش. از طرفی بهره‌مندی از چهره‌های شاخص موسیقی و نمایش، مخاطب را برای دیدن آن‌ها ترغیب می‌کند. پیمان خازنی این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد: «موسیقی من معمولاً شخصیتی مستقل دارد، چه در سینما یا سریال یا نمایش باشد. موسیقی من همیشه در موازات محتواست و پتانسیل دارد از پروژه خارج شود و به ماجراجویی‌های خود بپردازد. اما فیلم، سریال و نمایشی که برای آن موسیقی می‌سازم، برای من مدیومی است جهت پرتاب بهتر اندیشه‌ام در جامعه. موسیقی برای موسیقی سخت مردمی می‌شود. پس این مدیوم‌ها، عرصه‌ای جذاب‌اند برای اینکه بیشتر بتوانیم برای مخاطب حرف مفید بزنیم.»

 

درآمیختگی موسیقی فولک با قصه‌های ایرانی

کنسرت‌ـ‌نمایش‌های اخیر مثل «ناکجا آباد»، «مجنون آن لیلی» به آهنگسازی پیمان خازنی و «سی» و «سیصد» به آهنگسازی سهراب و تهمورس پورناظری همگی برگرفته از یک قصه ایرانی هستند و اتفاقاً توسط آهنگسازان جوانی ساخته شده‌اند که پایبندی آن‌ها به موسیقی دستگاهی و فولکلور ایران در آثارشان کاملاً مشهود است. اما اینکه آهنگساز به‌عنوان قلب تپنده این پروژه‌ها، در کنار بهره‌مندی از موسیقی دستگاهی ایران چه میزان از موسیقی فولکلور نیز بهره ببرد، به دیدگاه آهنگساز در خلق اثری در تلفیق با نمایش بستگی دارد.

 

بیشتر بخوانید:

چرخ اقتصاد موسیقی در ایران لنگ می‌زند

برنامه های استعدادیابی موسیقی آسیب‌زا یا درآمدزا؟

 

پیمان خازنی نوازنده تار و آهنگساز در این‌باره می‌گوید: «به عقیده من موسیقی فولکلور چیزی نیست جز نغمه‌هایی که مانده‌اند و پتانسیل سینه‌به‌سینه نقل شدن را داشته‌اند. داستان‌های عامیانه هم همین پتانسیل را دارا بوده‌اند. اینجا رویکردی موازی داریم ولی انتخاب موسیقی فولکلور کار راحت و بدون دردسری برای یک اجراست ولی چالشی را برای یک آهنگساز به همراه نخواهد داشت.»

او ادامه می‌دهد: «برای همین آثار فولک نه اینجا شاید هیچ جای دیگر هم به من کمکی نمی‌تواند داشته باشد. فولک چیزی جز یک ایده‌ی اولیه نیست و من علاقه‌مندم ایده‌ی اولیه را توسط ذهنم بسازم نه اینکه برداشت کنم؛ چرا که من دائماً از خودم برداشت آزاد می‌کنم.»

 

وقتی شعرهای ایرانی به کمک موسیقی می‌آیند

تلفیق موسیقی با داستان‌ها و شعرهای ایرانی در بسیاری از کنسرت‌ـ‌نمایش‌ها صورت گرفته است. مسئله‌ای که شاید از نگاه دیگر در پیوند ادبیات، موسیقی و نمایش باعث افزایش مخاطب به چنین پروژه‌هایی شود چرا که در چنین آثاری مخاطبان هر سه هنر را به سالن‌های نمایش می‌کشاند و این یعنی چرخش اقتصادی و درآمدی برای برگزارکنندگان.

پیمان خازنی که در آثارش از تلفیق اشعار گذشتگان همچون حافظ، سعدی و مولانا در کنار اشعار شاعران معاصر همچون ابتهاج بهره برده، درباره این تلفیق‌ها می‌گوید: «رویکرد معاصرین کلاسیک چون ابتهاج و شهریار و منزوی و… با حافظ و سعدی و مولانا تفاوتی ندارد. هر دو بر روی غزل کلاسیک و اوزان کلاسیک حرکت می‌کنند. تمایز آن‌ها به زمان و اجبار به نحوه‌ی برخورد آنان است.»

آهنگساز کنسرت‌ـ‌نمایش «مجنون آن لیلی» ادامه می‌دهد: «هر کدام فرزند زمانه‌ی خودشان‌اند. پس اینجا برای من سعدی و حافظ ارجحیت ندارند، مهم کارکرد آن‌هاست بر روی داستان و فراز و فرودهای من بر روی داستان. گاهی غزلی از منزوی می‌تواند بسیار درخشان‌تر از مولانا باشد. البته یک نکته‌ی مهم را باید در نظر گرفت که آهنگسازی برای کنسرت با آهنگسازی برای کانسپتی چون کنسرت‌ـ‌نمایش کمی متمایز است؛ حتی در نوع سازبندی چرا که سازبندی بیرون اثر را تشکیل می‌دهد و من سعی می‌کنم در هر پروژه ترکیب‌سازی متفاوتی داشته باشم که هم حال خودمان و هم مخاطب را تغییر دهیم.»

 

قصه‌گویی در حال انقراض است

از آنجایی که کنسرت‌ـ‌نمایش طی سال‌های اخیر بسیار باب شده است و همگی در تلفیق ادبیات، موسیقی و نمایش به مخاطب ارائه می‌شوند، شاید بتوان یکی از کارکردهای آن را تأثیر فرهنگی بر جامعه دانست؛ موضوعی بسیار مهم که کل جامعه را در بر می‌گیرد و می‌تواند با تأثیرات عمیق همچون تأثیر بر اقتصاد هنر باشد. اما پیمان خازنی معتقد است که تأثیر در فرهنگ هیچ‌گاه در زمان کوتاه اثر خود را نشان نمی‌دهد. امری است که در طول زمان می‌توان آن را مشاهده کرد.

این آهنگساز و نوازنده تار بر این باور است که صحنه‌هایی این‌چنینی بسیار دشوار تولید و اجرا می‌شوند اما هدف من از برپا کردن این صحنه‌ها فقط و فقط ارزش قائل شدن به تخصص نوازندگی و فرهنگ داستان‌گویی است؛ چیزی که دیگر کمتر به آن پرداخته می‌شود. متأسفانه در شرایط کنونی قصه و قصه‌گویی در دست انقراض است و دغدغه‌ی آن در من بیدار است.

 

 

source

توسط mohtavaclick.ir