به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری «راه آرمان»؛ مرضیه روی ویلچر نشسته بود منتظر پرستار، همراه خانواده‌اش آمده بود برای زیارت و موقع پیاده شدن از اتوبوس در نزدیکی محل انفجار دوم مجروح شده بود.

مرضیه حالا یک نشان جانبازی داشت که آن را نشان قبولی زیارتش می‌دانست. یک ساچمه در زانو و یک تیر در گردن. برای دختری ۲۴ ساله درد زیادی بود.

مادرش هم یک ترکش در زانو داشت. به بیمارستانی دیگر رفته بود تا جراحی شود.

با تمام این‌ها او آرام بود همچنان لبخندی محو می‌گذاشت گوشه لبش و حرف می‌زد. شکایت نمی‌کرد.

 


 وقتی پرسیدم: درد دارد یا نه، نگاهی به بیماران دیگر انداخت و پاسخ داد: حالا دردی ندارم.


 


روای: زینب رمضانی

انتهای خبر/ م 


https://armanekerman.ir/vdcfmvdymw6djya.igiw.html


source

توسط mohtavaclick.ir