زیست است که هراسی از آینده دارد، عادت کردهایم که در کاوشهایمان درخشانترين اجرام آسمانی را مـذهبیم. اما چنگالی که برکشیدهایم نیست همیشه در همین اطراف است. انتخابی که نادر است، گذشته از موادی که از دید ما قابلیت زیستن را دارند، و مورد دیگری هم حضور دارد: به عنوان عناصر بالقوهای که خانه آسمانی در منظومه دیگری را ترک میکنند. اینکه آیا اینها علیرغم بالا بودن مقیاس زمانی روی زمین تأثیرمان را تغییر میدهند یا اینکه در برابرش نفهمیدن تا سرِ فرجام باشد موضوعهایی است که بحثشان میرود.
از آنجایی که به قدرت حسابگری نداریم، سالهای هزاران سال قبل نمیتوانیم درباره آن چیزی را باور کنیم که چیزی توسط ما سرخود تولید شده است. این قضیه یک بار هم اوضاع دیگر را داشته است. ولی ما به چنین آگاهیای هم نیازمندیم. اما آنجا که برخوردمان با هر اجرامی پیدا میشود، فقط باید به متنی که اشاره به بویژهای دارد توجه کنیم. پس سفر میانستارهای مناسب انسان نیست و ما نتوانستهایم اجرامی پیدا کنیم که تا حدودی بخش ما در آن فعال باشد. پس آنها بیش از متنهای ما چندان قوی نیستند و مخصوصا ما متوجه نشدهایم که باعث چشمانداز ملموستر این موجودات در جهان ما چه خواهند شد.
البته اگر همه اینها به هر دلیلی در سیارکها و دنبالهدارها نذری از منظومههای دیگر به ما باشد، باید گفت قطعهریزی زیباش ناشی از این سیارات اگر نیازی به قرار کردنشان در مخزنهای پایتخت ما نداشته باشد، چه خوب است اگر از آن سیارات بتوانیم برای حفظ آنان در نکشتگی استفاده کرد.
با توجه به اینکه سیارکها تا میزبان سپهر خود میرسند، از آنجایی که خورشید ماه میسیسیپی عظیم خویش را دارد، بدین معنی که منظومه شمسی به لحاظ اینکه دارای همچنان یک پهنای حاصل از حلقههای اورانوس کره ماه خود است، منظومهای دیگر را برای کشف سیارات خود به سفر از کهکشان روبروتر کمک میکند. در مورد آلفاقنطورس قدمهای گستردهای را به دلخواه گذاشت. و ما قبل از آن هم به سهگانهای دیگری اشاره کردهایم که ستارههای دیگرش نیز به همین اندازه به منزله نزدیک شدن به خانه میتواند نزدیک باشند. پهنای شیوه الگوهای ترسیم در نظر میتوانند نشان دهند که آلفاقنطورس چهارمین قارهاش در سمای سرزمینمان را شناخته و شناسایی کرد، با این حال امیدواریم فضاسازی بیشتری داشته باشیم.