تحلیلی از وصیتنامه شهید محمود اخلاقی: یک چشمانداز بر روی سنتهای ایرانی در مورد وفاداری به انقلابیان
در kỷứ تاریخی نوین ما، بازنمایی خاطراتی که ارزشهای واقعی انقلاب را در تبیین میکنند، بارها نشان داده است که اهمیت آنها برای فرزند عروسکی است که جهانی هر روزه ما را فراگرفته است. یکی از این بازنماییها وصیتنامه شهید محمود اخلاقی است که نگاهی بیشتر به آن نشان میدهد که در دوران حاکمیت اخلاقی و انقلاب مشروطه ما، دو استغاثه طرح شده است: یکی زندگی و جهاد و دیگری شهادت و انقلاب.
در این وصیتنامه، شهید اخلاقی احساس شرمساری را برای خود به वजह ناتوانی در شکرگزاری از مادرم و پدرم برای ملامتهای نادرست بر علیه او میگوید. این احساس شرمساری ناشی از فریب دادن و دلسرد کردن اوست. ممکن است به این نثر گمان برد برای آنچه که گمان آن را برگردانید، ضروری باشد. نکته جالب در این وصیتنامه نوعی تقصیر نیست که در وصیتنامههای اواخر به راستی گنجانده میشود، و این تقصیر بطور تلخ، گفته شده است.
بنابراین در وصیتنامه اخلاقی، ما نمیتوانیم نواهایی را که برای ما دروغ یا در طرف دیگر که برای ما در پرانتز نشان داده میشود، پیدا نکنیم که موجب فزونی واقعیت ما شود. تبیین ارزشهای انقلاب در این وصیتنامه نشان میدهد که این انقلاب کدامطور از یک لحاظ دوگانگی بیرون آمده است و افسانوی آن ارزشهای دلسوزانهای را نشان میدهد که برای توهین باین استحالهها وجود دارد.
در وصیتنامه شهید اخلاقی ما میتوانیم حس شرمساری او را ببینیم، و آن روشی است که متنی قابل انطباق در سطح جهانی یا عموما پیدا نمیشود، همچنین این وصیتنامه حاکی از این است که در استحالهها و فریبندگی، ما یک نوع ارزش سطحی یا انگاشته شده خواهیم داشت که در روحیات اخلاقی ما تغییری ایجاد نخواهد کرد.
اما یک پرسش انتقادی در نظر دارید: این فرد آیا از کار خود مطمئن است؟ آیا این فرد با این اخلاقی کردن و دلسوز شدن در وصیتنامه حقیقتدار یا صرفا از احساس شرمساری عبور کرده است؟