پرونده “اقتصاد اسلامی” بخش ۳۹ – одного از رایجترین برداشتها از اقتصاد اسلامی، تلقی آن به عنوان یک “مکتب اقتصادی” در کنار مکاتب دیگر است. این رویکرد در آثار بسیاری از محققان و نویسندگان حوزه اقتصاد اسلامی دیده میشود. درباره این رویکرد، اصطلاحاتی نظیر “مذهب اقتصادی” نیز به کار رفته که همگی بر جنبه مکتبی و ایدئولوژیک اقتصاد اسلامی تأکید دارند.
هنگامی که از “مکتب اقتصادی اسلام” سخن به میان میآید، باید پرسید که آیا تعریف مشخصی از “مکتب اقتصادی” وجود دارد؟ یا اینکه صرفاً با استفاده از جامعیت دین اسلام، این مفهوم تبیین میشود؟ اگر به تعریف مستقل و مشخصی از مکتب اقتصادی قائل باشیم، ابتدا باید این تعریف را ارائه دهیم؛ سپس با توجه به آن، آموزههای اسلامی را بررسی کنیم. این رویکرد، امکان مقایسه مکتب اقتصادی اسلام با سایر مکاتب اقتصادی را فراهم میکند. ضمن اینکه اگر به تعریف اختصاصی و غیرقابل مقایسه از مکتب اقتصادی قائل باشیم، درک آن برای غیرمسلمانان دشوار خواهد بود. به همین دلیل، برای ایجاد تفاهم و تعامل با سایر مکاتب اقتصادی، لازم است تعاریف و مفاهیم مشترکی ارائه شود.
تحلیل این موضوع از چند جهت قابل ملاحظه است. نخست اینکه، مکتب اقتصادی اسلام در چارچوب نظام اقتصادی سرمایهداری نمیگنجد و از آن متمایز است. با توجه به تعریف ارائه شده از مکتب اقتصادی، برای بررسی وجود مکتب اقتصادی اسلام، باید دیدگاههای اقتصاددانان مسلمان را بررسی کرد. آیا میتوان دیدگاههای متفاوتی در مورد مفاهیم و کارکردهای اقتصادی در میان آنها مشاهده کرد؟ و در صورت وجود دیدگاههای متفاوت، آیا میتوان آنها را منسجم کرد تا بتوان به یک مکتب اقتصادی متمایز از مکاتب موجود، تحت عنوان مکتب اقتصادی اسلام، دست یافت؟
بر اساس ادبیات اقتصادی، “مکتب اقتصادی” به دیدگاههای مشترک گروهی از اقتصاددانان درباره مفاهیم و کارکردهای اقتصادی اطلاق میشود. همچنین اقتصاددانان “کینزی جدید” با پذیرش فرضیه انتظارات عقلایی، به ترمیم و رفع نواقص تحلیلهای اقتصادی کینز پرداخته و مکتب متفاوتی را ایجاد کردهاند. این مثالها نشان میدهند که مکاتب اقتصادی بر پایه دیدگاههای مشترک درباره مفاهیم و کارکردهای اقتصادی شکل میگیرند و از طریق تمایز با سایر دیدگاهها، هویت خود را مشخص میکنند.
با توجه به تعریف ارائه شده از مکتب اقتصادی، باید دیدگاههای اقتصاددانان مسلمان را بررسی کرد. آیا میتوان دیدگاههای متفاوتی در مورد مفاهیم و کارکردهای اقتصادی در میان آنها مشاهده کرد؟ و در صورت وجود دیدگاههای متفاوت، آیا میتوان آنها را منسجم کرد تا بتوان به یک مکتب اقتصادی متمایز از مکاتب موجود، تحت عنوان مکتب اقتصادی اسلام، دست یافت؟
در مورد وجود مکتب اقتصادی اسلام باید گفت که اقتصاددانان مسلمان، در مورد مفاهیم و دیدگاههایی مانند ممنوعیت ربا، وابستگی مطلوبیت افراد، حرمت مصرف برخی کالاها و کسبوکارها، و مانند آنها دیدگاههای مشترکی دارند. این اشتراک، آنها را در قالب یک مکتب اقتصادی متمایز به نام “مکتب اقتصادی اسلام” قرار میدهد. نکته مهم این است که تفاوت مکتب اقتصادی اسلام با سایر مکاتب، تنها در نگرش و کارکرد مفاهیم اقتصادی نیست، بلکه در مبانی فکری و فلسفی حاکم بر انسان و جهان (جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی) است. بنابراین، نمیتوان مکتب اقتصادی اسلام را در کنار مکاتبی مانند کینزی، نهادگرایی و غیره قرار داد.
با توجه به توضیحات قبلی، نمیتوان اقتصاد اسلامی را معادل مکتب اقتصادی اسلام دانست. زیرا در این صورت، این سؤال مطرح میشود که کدام یک از مکاتب اقتصادی اسلام، معادل اقتصاد اسلامی است؟ در شرایط فعلی، میتوان از مکاتبی مانند مکتب اقتصادی شهید صدر، مکتب اقتصادی شورای فقهی بانکداری و بورس و غیره نام برد. این مکاتب، مانند سایر مکاتب اقتصادی، با یکدیگر تفاوتهایی دارند و نمیتوان یکی از آنها را معادل کل اقتصاد اسلامی تلقی کرد.
میتوان اقتصاد اسلامی را به عنوان مجموعهای از مکاتب اقتصادی مرتبط با اسلام در نظر گرفت، بدون آنکه منحصر به یک مکتب خاص باشد. این دیدگاه، دامنه شمول اقتصاد اسلامی را گسترش میدهد و امکان پذیرش مکاتب متنوع را فراهم میکند.