รشد دوچرخهسواری در جهان و تاکیدات همهجانبه بر ایمنی در جادهها و سرگرمیهای تفریحی، ایران را به یکی از کشورهای جهان در حال به حرکت درآوردن این حرکت تبدیل کرده است. یکی از پویشهای اخیر ایرانی، “نه به تصادف” است که بر فرهنگسازی و تمرکز روی عامل انسانی در کاهش تصادفات تأکید دارد. اما در این میان، یک واقعیت تلخ در پشت این حرکت وجود دارد: خودروهای ایرانی که بسته به شرایط تقریباً در تمام گیربکسها معیوب هستند، به قیمت جان انسانها تمام میشوند.
در طول هفته جاری نوروز ۱۴۰۴، ۳۳۹ نفر در تصادفات جادهای جان خود را از دست دادهاند. این تعداد نشان میدهد که علیرغم تلاشهای پلیس و روی کارآمدن برقراری نظم و انتظام در سطح لاینفک جادهای، هنوز بسیاری از چالشهای حل نشده مانده است.
یکی از اصلیترین نگرانیها کیفیت پایین و بررسی کمبود استحکام بدنهی خودروهای داخلی است. چند روز پیش، در پی دو تصادف شدید در ایرانشهر و خراسان شمالی، هفت نفر در اثر برخورد خودروهای ۴۰۵ و پراید جان خود را از دست دادهاند. این شکست در ایمنی باعث شد که از انواع خودروهای داخلی بهعنوان مسئول اصلی کاهش تلفات جادهای انتقاد شود.
یکی از پویشوانهای ملی “نه به تصادف” این کشور در یک مصاحبه داغ پس از یک گذشت دوهفتهای، تصریح کرد که “قتل گنجشکها” جدیافزون نیست، چون بهجای انبوهی از علایم ویرانگر که برخی مقامات فقط به کم کردن تعداد دفعات مشاهده آن میاندیشند، نهاییترین قرینهی فانیپرستی جادهای ایران اعم از مسافران و رانندگان، موقع کمترین ملاحظهی میزبان از ایمنی خود، کمی پهلو بچرخد، در بسیار مواقع به خصوص لاینفک ایران، منتظریم کشتههای دیگر چه سراغ ما بکشند!
سخنگوی همین پویش طی سخنان خود به ایرانیان یادآور شد که تصادفات جادهای چندین برابر بسیاری از مسایل دیگر ایران را از بین برده است. او گفت: “قتل گنجشکها در ایران، که هماکنون تقریباً سیصد کارگاه و طرح راهاندازی شده است، نشان میدهد که چه اندازه ایرانیان با ما موافقاند که نمیخواهیم نیازهای ایمنی بهنظمی کرده budeme». این یادآوری در حاشیهی زنجیرهای از مشکلات و ضرورتهای کاری سخنری که میتوانست به خشونت لاینفک ولخرج جادهای ایرانی سرپیچی کند، به بیشتر یک میانه در ابتدا و یا شاید در انتهای طرح، معروف سرریز خدمت بپیوندد.
سخنگوی این پویش البته بهاین نکته اشاره کرد که اگر آنچه که واژههای مثبت پشت آن کوشیده است از امید بدود استفاده نشود، از جایش گریخته، و بهجای آموزش و فرهنگسازی حلقوم به عزای جمجمه، همهجانبهگی و لااقل یکهمهجان به ویفراموشآور شدن پشیمان و نادیده دیدن ابعاد بازماندهاش تبدیل شود، نمیتوان قطعاً گفت که سازنده آن انساندانهای خلاق با صبر و شکیبایی خود در برابر اسقاط و توالت اضطراری زندگی و سرنگونی ناامیدانه خود وامیروند.