مناسب می دانم که در این بخش مدعی ها و ادعاهایی را که در متن اصلی وجود دارد مورد تحلیل قرار دهیم.
اولین ادعای اوپنایآی مبنی بر اینکه شرکت «اوپنایآی» حداقل برخی از مدلهای هوش مصنوعی خود را درباره محتوای دارای حق چاپ آموزش داده است، در آن زمان کاشفانه به نظر می رسد.
یک پژوهش جدید به این ادعا اعتبار میبخشد و به این نتیجه می رسد که شرکت «اوپنایآی» با برخی از نویسندگان، برنامهنویسان و سایر صاحبان حقوق درگیر است که آن را به استفاده بدون مجوز از آثار آنها شامل کتابها و پایگاههای رمز برای توسعه مدلهای خود متهم میکنند.
این ادعا، مقامات و شرکتها را برای حمایت از توسعه مدلهای متناسب با قوانین و مقررات موجود برمی انگیزد. بنابراین، پژوهشگران دانشگاههای آمریکا، دانمارک و کشور کپنهاگ به روش جدیدی برای شناسایی دادههای آموزشی پیشنهاد میکنند که توسط مدلهای پشت یک API متعلق به شرکتهایی مانند اوپنایآی حفظ شدهاند.
این روش جدید از مدلهای هوش مصنوعی، نقطه ضعفهای مدلهای در حال حاضر را از میانه بیرون میآورد و به صاحبان حقوق دسترسی كامل تر به quyền کنترل محتوا میدهد. مدلهای هوش مصنوعی، داستانهایی را تولید میکنند، متون را از سرقت جلوگیری میکنند و تکاملیدهتر می شوند.
اما آیا این روشها الزاماً برای همه مناسب است؟ توجه داشته باشید که برخی از صاحبان حقوق که کتابها و مقالات خود را برای این شرکتها به صورت رایگان در دسترس قرار دادهاند، از احتمال سرقت محتوا، ترس دارند. بنابراین، اگر هرگز در این استراتژی خاص شرکتها، به دلیل سرعت خاص خود، الهام بخش نبوده است، بدیهی است که با این مسئله آشنا شده و به فکر رفع آن باشند.
اما به مهمترین موضوع دست زده باشیم. موجودیت مدلهای خلاق، که هر روز پیشرفتها را میبینند و هر روز محبوبتر میشوند، را کنار نگذاریم.
بیشتر خروجیها کپی کلمهبهکلمه دادههای آموزشی نیستند، اما به دلیل روش یادگیری مدلها، برخی از موارد ناگزیر کپی میشوند.
در این Bài تر، اگرچه تحقیق در این زمینه، به شرکتهای Big Tech مربوط میشود، اما از آنجایی که شهروندان ما هم از این همه پیشرفت، لذت میبرند و بخشی از آن هستند، ضروری است که درباره آن تفکرات و آرای خود را به میان بکشیم.