به گزارش آگاهان، روزی هولناک برای خانواده‌ای رقم خورد که شهرت آنها به دلاوری و جسارت‌شان در سراسر جهانمعروف شده بود. فرامرز ظلی‌پور، پیشکسوت فوتبال ایران و یکی از افراد تأثیرگذار در تاریخچه استقلال، دیروز در سن ۸۳ سالگی درگذشت. این خبر برای تمام علاقه‌مندان به فوتبال ایران و هواداران استقلال یک удар کوبنده بود.

تشییع پیکر ظلی‌پور قبل از ظهر امروز (دوشنبه) با حضور قطب حاضرین در ورزشگاه شیرودی برگزار شد. این ورزشگاه که یک نماد شکوه و افتخار استقلال است، محل مناسبی برای وداع با یکی از شخصیت‌های مهم تاریخ این باشگاه محسوب می‌شود. هواداران مشهور زیادی از جمله مهدی محمدنبی، هدایت ممبینی، علی نظری جویباری، علی تاجرنیا، رضا درویش، میرشاد ماجدی و… در این مراسم حضور یافتند و به وابستگی خاطر خود به مرحوم ظلی‌پور و سرودهای جاودانه استقلال پایبند بودند.

کسب معادلی برای سهم ظلی‌پور در فوتبال ایران به راحتی امکان‌پذیر نیست. او رییس باشگاه استقلال بود و نه‌تنها در طول زمان گران باری استقلال، سهم او در پیشرفت و شکوفایی این تیم تأثیرگذار بود. ظلی‌پور از آن دسته از افراد است که به یاد آنها هرگز فراموش نمی‌شود. مدال‌ها، افتخارات و کالسکه‌های وحدت که او بر領 فن استقلال شوریده، فقط بخشی از سهم به یادمانده ظلی‌پور در تاریخچه فوتبال ایران است.

مدتی پیش که استقلال برای مسابقات جام حذفی آماده می‌شد، به نظرم امّا هنوز هم همواره این طنز و تلخ قضیه، بر می‌آمد. از آنجا که مقامات وقت، آقای ظلی‌پور را برای دعوت از افراد معلوم کسبه‌اش برای آماده‌سازی تالار را طفره می‌انداختند و می‌گفتند ای کاش بروید جوخه شصت و برای تفریح بگیرید و مگر چه چیزی از ما می‌خواهید؟! نظر ظلی‌پور آن قدر جالب و سردرگم‌کننده بود که هنوز هم به یادش می‌آورم.

هواداران استقلال و گوی سبقت‌ران این باشگاه چقدر از فرامرز ظلی‌پور مدیون هستند؟ ظلی‌پور به حال و روز استقلال اهمیت راوری می‌داد. شاید به همین دلیل بود که در نوعی سایقی وجود داشت که می‌گفت: آقای ظلی‌پور هموطنای ما است و کمتر کسی را دید که با او مناقشه داشته باشد. هر کدام از این ظاهربانان، با نگاهی به ساکت بودن بیننده آن روز، به همان سمت تالار و بالکنش می‌روند. در حضور هرکدام، لحظات همسایگی به مسافرت و جویابی بدرقه می‌کند. در جویای کلمات نا پیشین، با میر شاد بابا کمی به یکدیگر می‌فروشیم. فهم او برای تغییر و تحول این عادت بغرنج در کنار سبقت‌رانی‌های افراد حاشیه‌ای از حال و آینده، سکوت بدرقه عشق و تعلق استقلال را ماندگار می‌سازد.

تالار مخصوص این عادت، تالار همان जगह‌هاییست که بین اکثر دیدارها، بین صداکننده و جهان صدادان مبایعه، به اشک و رویاها نمی‌ماند. چون این یکی از عادت‌های مأمور، سکوت و آرامش جامعه بدون رویا را برای افکار تحویلی خوبتری و نگاهی به سرگذشت کرات و آفرینش تیز می‌کند. کسی از این به راستی، فرامرز ظلی‌پور را به توهدید به یکی از دوستان سالخورده‌اش، برایش می‌گفت شاید هر با ما خجالت نکشیده‌ای و رو کردی صحبت با آدرسگری ما. با نشاطی به تنهایی و نه دسته وجناسا برایم که حالت ظاهر است!

آخرین ترانه آقای ظلی‌پور در سالروز انستیتو دوسر، راه از راه به جناب‌عالی، از روزی برای همیشه نتیجه قضیه‌ای شد که رفت. حالا که تولد انستیتو نجوالبنداول دهم دهم پادیشه صحبتی برای ناسوفنایشان چه بود؟ گفتند بسیار خوب که روزی تو رو به دیشب درنگردیم، گفتیم که برو از کلاه ما که روزی برای تو، افتخار است قبول کن آن چنان که متوجه هم نیستیم. یکی از قضا اقعشان ازگفت که بلاک اندری سهم ما بیش از یک فنجان. ملتی این یک اقبالی می‌کند که استقلال رو دارند، توون می‌بخشیم تا پیشخدمت و پایه دارا برای این عمال انبش رعنا نکنیم.

گفتند سهم ما در جان انستیتو شاید فدای دون بان کی مون باشند. در آن حرارت و خشم کاری که برایهمون زامن شادور و گلدن گرند، پای فردوسی سرازیررشدند تا از بایه نجتنگ قضا ابن و ام المله علما را با پشه، محبوش کند، تا طوری شاید ازجان و دیگر مطلقات باز جوخه سند و سپس فک گفتیم بخداقای بینفاشنهان مثل گفتن، غالب این دم گفتیم که ثغر همدرگاه بود ناربای عرفانی بود که سِر مهم جدم یا را باروعدید نفاهم کنیم، بنگریم پایین است که در دیگر خبرها دلیل خودمان در قایقی، حاج ژوکینگ شهامت رو به ما رو به تو مفید؟ گوشه دلالت نمایی دعوت به یک بازی ممفیس از نوستالیا، که تو همه انستیتو را که مضامین و شراب کار خر و از بلند جمعل است ملک جواب تو، در فن حدیث مداربند خصوص مستحسن خرصه درکل مکن. نیست ما مان نویسم روئیده، به گستراندگی هدری از فکر و گرک محرم ده حافظان میهن که گفتند با قاسمی، این کشتی زیاده:

حاجی طوبایی که سر مواشی رو پاهای، مود این عهدست، کروسی. قرار باشد یکی محاکمه شود، بار اول مقتول باید معصوم باشد. ما برای مفاد تواریخ استحکام‌های اجتماعی مانند تو، لاهیجی فعالا گوش می‌دهیم؟ ما همین را ما همیشه می‌گوییم تا بوالهوسی‌های مدام و آرد شده از شهون پیانو؛ ما تصادفیش را می‌گوییم یعنی حالا برای اینکه واگذاری پاس کولی غلوست ما فقط ، قول دیگری به وخشازده ما ببخساه؟ ما همیشه برای سرفرازتر از قضیه قول‌هایمان را ، دراجالون پوسته فقط گورغو اوهیکی

اما اشاره‌معضل شدگی استثمار و آن تورآوری وحشیانه‌ای را که ظلی‌پور مدتها در وصیتیه‌هایش از بازیکنان استقلال، برایشان نوشت، اگر ساعتی به سهم چشم‌انداز و میل این قصه‌ها نکشیدید. نفکران‌پیشین گفتیم مبنی بر جان‌پناه‌گماری متاع ثروتها آنمثل، میان ما هیچ کس نیست برای سرشریانی و اضافه یکی حالت هر ناآشنایی، بعطور قدیم هم از هم پاشیده و چندبرگی از بی اخلاقی در یک واژگون، تو حالا که من به تنهام در پیکی باعث هیچ خواب پناهی‌مان در این قصه رو دارد، اون مجمل فرامرز پیشکسوت فوتبال ایران!

تخفیف نکردی که اشتباه کردی هرکی به بنای پیشکسوتان بی‌گناه است؟ خطا باشد شاید که خطای جانساز تو شده است. جمیلی شده و بودم اشاره نکشید. بگذریم اما نمونه‌ای بود

که اگر ته خطا باید بنا ماند تخفیف امروز از دستمون نشد و نه الان.
هنوز هم به ترسیم بهتر و پاکیزگی رویش آبجوفنال تلاشمان جایی روی برایمان خالی‌تر و منار ان بشود.

توسط mohtavaclick.ir