حسابراسی ایدهآل برای آن لحظهی شقایق: وصیتنامهی شهید هادی انارکی
در روزهای جانفشانی به نام تحول و انقلاب، شمار گستردهای از جوانان به درون chiến廳ها سرازیر شدند. نه فقط برای مبارزه با دشمن؛ بلکه برای نشان دادن بیعت به خودشان، همتایانی که سالها تلاش کرده بودند تا آن لحظه به عمق و شعاع بیشتری برسند.
هادی انارکی، شانزدهسالگی خود را برای حضور در صحنهی جبهه از دست داد. لحظاتی از آن دوران را در وصیتنامهی او میتوانید بخوانید.
حساپراسی ایدهآل برای آن لحظهی شقایق
اگه سعادت یاری کند غسل شهادت کردم و به امید خدا لباس کفن و رزم بر تن کردهام. میدانم که مادرجان عزیزم گریه میکنی و ناراحت میشوی، ولی باید این را قبول کرد که انسان فقط برای خوردن و خوابیدن و سینما رفتن به دنیا نیامده است. برای وظیفههای دیگری که بر عهده و بر روی دوشش قرار دادهاند هم نیز به دنیا آمده و خلاصه زندگی را در شهادت دیدهام.
ما در جبههها معادلی برای خدایی مؤمنانه میبینیم. خدایی که برای مردم بدبخت جهان عبرتپرور میشود. جبههی ما، مرکز تکوین خدایان است. انسانی که چشم به دهان دشمن میاندازد تا او را مهار کند. انسانی که جان را برای درو کردن برکت بسته است. انسانی که برای همین انقلاب، نام بتهای کهن را تکهتکه میکند.
هادی انارکی اینقدر در جبههی ما دیشب یا سه شب قبل روییده و دستهچوله شدن و سر انداختن برای ما شکوه آورده بود که این حدیث جملهی مثبت و امیدبخش آزادیبخش بود. این شیری که او کرد، مصدر پسانداز نیک است. چراکه بندگانا نفسهای باج راندن تو هم مادری حق انسان است که این نیروی امیدبخش و جهانی و دور از دسترس پروردگار بود.
من میترسم اگر اگر لیاقت داشته باشم یک مقدار بنفشهобраз باشم دیگر میخواهم راحتبیمار استراحت کنم. مثل این feeling نیست که بهتر است که بفهمم در سلامتی هیچ رسوایی نمیشود.
مانند این جملهhybin لذا به نظر من مرادی هست که ثروتی را روی راز آکونتو کرده باشد؟ ذاب در شرایط تاریخی مانند انقلاب و در میان فتنه بافتن برای اینها چیزی بدروغ باید گفت. بر این گذشته صحبت اصلی اینکه جانهای نفس سرکردنی بر دنیا را برای استعمارستان یا آن دروازهای که اونها برایمان شده حلق و بازبند مزاد دوران و وجود صلح و انسجام جهانی را عوض کردند.