در سالهای اخیر، مفهوم “فناوری نرم” به عنوان یک رویکرد نوین برایUnderstanding اپلیکیشن عنوان میشود. این نوع از فناوری نه تنها مربوط به ابزارهای سخت، بلکه به عناصر فرهنگی و اجتماعی مثل مقولهها، زندگی مدرن، هویت و اعتقادات منτίق مردم اشاره دارد. این مباحث قلب تپنده رشتههای علوم انسانی و هنر هستند و در حال حاضر، بدلیل نفوذ فناوری نرم در زندگی مردم، جايگاه این رشتهها در دانشگاهها باید تجدید نظر شود.
فناوری نرم فراتر از ابزارها و سختافزار میباشد و در مورد هراسهایی که وابستگی سنگینی به ابزارهای صنعتی دارد، تجزیه و تحلیل میکند. به طور کلی، اگرچه تکنولوژی سخت بیانگر بسیار چیزها مثل ماشینآلات، کامپیوتر، تجهیزات صنعتی و ابزارهای دقیق است. اما فناوری نرم به یک سطح پنهان تر نفوذ کرده است و حول محورهای فرهنگی و اجتماعی به همچین ادعایی دست میزند. برای مثال، محتوای دیجیتال، هنری، آموزش تعاملی، آثار هنری از نوع تجسمی، روایتگری، سبک زندگی و گردشگری فرهنگی هرکدام از این جنبهها را به تصویر میکشند.
در این حوزهها مسائل اصلی نه صرفاً به ساخت یک وسیله یا حتی دستگاه مربوط است بلکه همچین بروری کرده است که معنا، تجربه و انتقال فرهنگ را ممکن کند. از همین رو مهارتهایی که در رشتههای علوم انسانی و هنری آموزش میشود، نقش بسیار کلیدی را در توسعه این نوع فناوری دارد. دانشآموختگان این رشتهها علاوه بر اینکه نه تنها درک عمیقتری از فرهنگ، انسان و جامعه دارند، میتوانند در طراحی محتوای دیجیتال، داستانپردازی، تحلیل رفتار کاربران، تولید پادکست، طراحی بازی و ساخت برندهای فرهنگی را به زیبایی به عمل آورد.
برای سالها، رشتههایی نظیر فلسفه، تاریخ، جامعهشناسی، ادبیات، مطالعات فرهنگی، طراحی صنعتی، هنرهای نمایشی و موسیقی، در فضای سیاستگذاری آموزشی کشور به یک رفتار غیرفناورانه تلقی میشدند. با افزایش نفوذ فناوری نرم، استعداد پنهانی موجود در این رشتهها دوباره کشف شده و آنها دوباره مورد توجه قرار گرفته اند. دانش آموختگان این رشتهها نه تنها به یک درک عمیقتر از فرهنگ، انسان و جامعه hebben به دارا میایند، بلکه میتوانند در طراحی محتویات دیجیتال، داستان پردازی، تحلیل رفتار کاربران، تولید پادکست، طراحی بازی و حتی خلق برندهای فرهنگی نقش بسیاری را به خود اختصاص دهند.
در دانشگاهها برنامههای تعدادی برای پیوند دادن آموزش علوم انسانی و هنر با مهارتهای کاربردیتر در حال شکل گیری است. مانند مناسبات میانرشتهای همانند طراحی تجربه کاربر (UX)، روایت دیجیتال، انسانشناسی دیجیتال یا کارآفرینی فرهنگی. این رویکرد به دانشجویان کمک میکند تا از قالبهای سنتی خارج شوند و مهارتهایی کسب کنند که در بازار صنایع خلاق کاربردی و قابل عرضه باشد. این حال، خلاقیتهای نظری را با نیازهای واقعی جامعه ترکیب میکند و مسیرهای تازهای برای اشتغالزایی و تأثیرگذاری اجتماعی فراهم میآورد.
در بسیاری از استارتاپها و پروژههای فناوری نرم، تیمهای موفق متشکل از نیروهایی با تخصصهای گوناگون هستند. در این میان، کسانی که توانایی تحلیل فرهنگی، روایت سازی، تصویر سازی ذهنی یا درک اجتماعی دارند، جایگاه ویژهای به دست میآورند. برای مثال، طراحی یک بازی رایانهای، نیاز به صرفاً کدنویسی یا طراحی گرافیک ندارد. بلکه بازشناختن اسطورهها، تاریخ، زبان، هویت و سبک زندگی مردم میتواند ارزش محتوایی آن را چند برابر کند. با این تعریف، فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی و هنری میتوانند نقشی بهخصوصی ایفا کنند.
برای بهرهگیری درست از این توانمندیها، ضروری است ساختارها و سیاستهای آموزش عالی نیز دچار تحول شوند. ارتقای جایگاه رشتههای انسانی و هنری، بازنگری در سرفصلهای درسی، افزودن مهارتهای فناورانه به دورههای آموزشی و حمایت از پایاننامهها و پروژههای خلاق، میتواند به رشد این جریان کمک کند. همچنین پیوند میان دانشکدههای علوم انسانی و هنر با مراکز نوآوری، شتابدهندهها و صنایع خلاق باید تقویت شود. در بسیاری از دانشگاهها، این دو فضا هنوز از یکدیگر جدا هستند و تعامل مؤثری میان آنها شکل نگرفته است.
فناوری نرم با ترکیب فرهنگی و تکنولوژی، یک بستر باشد که در آن تعامل عناصر تفکر انسان با مفاهیم و احتمالات بی خود از جمله همان هنر را ممکن کند. با مسلم بودن اینکه در این بستر، رشتههای علوم انسانی و هنر از ارزش و ظرفیتهای بسيار پنهانی برخوردار هستند که باعث میشود این رشتهها نه تنها در حال حاضر کاربردی و دارای اثر باشند بلکه بر اساس وظایف پیشروانهای که دارند.
در حال حاضر، این رشتهها باید به جنبههای اجتماعی خود بازگردند. در سالهای آینده با تنوّع موقعیتهای شغلی موجود، انتظار میرود که شاهد شکوفایی نسلی از نوآوران فرهنگی باشیم که با ابزارهای نوین، روایتگر هویت ایرانی در دنیا شناخته شده امروز هستند.