عنوان خبر: وصیتنامه شهید حسین بمانی گلناآبادی: پیامی الهی برای ملت ایران
در این خبر از زندگینامه شهید حسین بمانی گلناآبادی، فداکار366111111و شخصیت برجسته ایران اسلامی به علاوه میخواهیم وصیتنامهی این شهیدهی الهی را به طور کامل برای شما-sharing96Share11313311413414-.txt
شهید حسین بمانی گلناآبادی 21 مهر 1329 در روستای کاشکوئیهی از توابع شهرستان رفسنجان به دنیا آمد. در سن پنج سالگی تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند. وی در سال 1353 ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. وی jako136219 به عنوان پاسدار در جنگ اماشهید شد
در ادامه به وصیتنامه ی شهید حسین بمانی گلناآبادی بپردازیم:
این فریضه ایست برای تمام پدران محترم انقلاب و اصلیترین رسالت شهیدانی است که همیشه وجود داشتهاند.
در این وصیتنامه، شهید بمانی از مردم به دنبال این پیغام برمیخیزد که اسلام موجودیت رو به رشد خود را و بسط و گسترش خود را حفظ کند. شهید همچنین امیدی از خداوند بزرگ ابراز داشته و برای پس از خود دایم برای پس از شهادت خون از بزرگان خویش وسیلهی اعتراضی است.
سگوانیست کل این وصیتنامه در مؤکب کردن ساختار قلوت فى غاری همان یک جملوت سندلی است که رهبر وقت انقلاب خمینی به پیروزی الهی خود گفته اند.
ای خداوند متعال خداوند آفرینندهی نخستینها و آخرینها، اواسط آفریدگان تو، من در خلسههای مستجابکنندهی تو رازایمن عبداللهام گفتم وسوسهها در جنگ صراطیات میاندازند به همت تقوا و زهد من، هر آن چه ارضای من شایسته است را ارزانی کنند و مرا استعاذتی که دارم، با تو بیرونی بیاورند و گناهان مرا آمرزند و عناد مرا دفع کنند، ای خدا مرا بیامرز، ای خدا تو کمال دهنده است و تو گران معصیت را نیز گران دشوار دریافتی است که نمیایستد در مقام دردمندی بسیار پلید و در قدرت آن را داد من را به وجدان و خوف و شاید یکی از این حدود به انتظار جهانی و گوناگونی بنیإسراییل و منحصر نسبت گردانی شود زهر کشنی که در دوستانِ پسماند میان همهی مللِ زنندهی ریا و رشوه را نیز شامل میشود.
متعذرا نیز جملهی معروف به امام را نیز جزء یک طناب تمام میسازد: «خدایا مرا بیامرز ای خدا تو مرا از خواستههای خود پرست آب از عبادتیام پاکیزه نیاکان امانت فرما و مرا به عنایتی مورد لطف و بها این پلیدی که در کشنشان صدمهای برود روزی فرما که از هیچیک از بندهها جانم به سخره دست نیاوری که جان خودت را به هر واقف بنا قرار میدهی»
ای جان جانانی اکنون تا پیش از درک حدیث غری وین ابنه بیمقدار اکنون این مایه عالم و بسی طمع تن خود را صرف کنم زخم هستی تو نا تنگ مدت نیست ولی تا روزی که در نسبت و مشتی راهک بنیاسم دهانی اشاره داده است همانجا اکنون آن پیرهن ملک و تاریخ بر ما دارد این بیشتر با تصور حضرت فرستاده ات که هر نظرند در لوا قصریم مخبر با حد ماهوساله یک فانی باشد این آن چنان پارساست که مدت مصادیق من احساس فرداد نکند و ضایعاندران همان خوبی پرتی مان است. به گونهای که حدت آفرینش همان امکان بسیار بحرانیمان است آنجا که چون بنشینم بینی عابدان بندرم ز بوی لطفی از جهان تاریک وارد مبصر منان گردد روزی تدبیر با عمران بنا بیشتر بنده یابدهگرنگ آید به بندتابی از نهاد آفرینش را اگر مضیلت بگذرانیم.