در ساختار اجتماعی و فرهنگی ما، چسب زخمها به نمادی برای زخمهای جامعه تبدیل شدهاند. نمایش یا عدم نمایش زخمها به مخاطب میتواند نشاندهنده نگرش و توجه رسانهها نسبت به پدیدهها باشد. درصد بالایی از مردم به شبکههای آموزش و سلامت سیما اعتماد دارند و انتظار دارند که در زمینههای فرهنگی و اجتماعی به موضوعات مهم و جدید بپردازند. مسئلهای که در این مقاله قصد دارم به آن بپردازم، درباره ماهیت رسانهها در دوران دیجیتال و کنترل یا آزادسازی خودشان در تجسم موضوعات است. با نگاه به این چسبهای زخم و سعی در درک ماهیت رسانههای ایرانی، میتوانیم محتوایی را ایجاد کنیم که ماهیت رسانهها را بر مبنای شرایط و رسالت خود جامعه عنوان کند. به این نحو که رسانهها، نه تنها متناسب با نگرشهای جامعه، بلکه پاسخگوی نیازهای آنها نیز باشند.
در این شرایط رسانهها تلاش میکنند تا با تولید محتوای مناسب و متفاوت، مخاطبان خود را شناسایی کنند و در چنین منظرهایی، با تغییر جو公共 و تاچه خوبی هم که داشته باشیم، در محورهای شکوفایی و پیشرفت و توسعه، سهیم هستند. محتوای سریالهای خوب و بهنجار میتواند نشان دهد که رسانهها چگونه منجر به سرگرمی و کنجکاوی و پس از آن، آگاهی به مسائل مهم اجتماعی میشوند.
در مورد رسانههای ایران، میتوان گفت این رسانهها با این مسئولیت جدی خواهند بود. این تغییر در شیوه شیفتدار رسانهها طی چند سال اخیر از چگونگی کار کردن در سنت هزاره و سنتا قبل به کار کردن با سنت ها کاربردی بیشتر و قدرتمندانهی ترانسهزاره است. این موضوعات میتواند ما را در گرداگرد مسائل و شایعات و متفکرات باشد. انقلاب نواندیشانه که رسانهها در تلاش هستند تا به آن بپردازند، در واقع یک مخاطب دیجیتالی است که بیکار نیست و حداقل یک خواسته یا سرگرمی دیجیتالی دارد. آنها که منتظر پاسخ و سرگرمی هستند یا در انتظار واکنش رسانهها هستند، این به کسی که کار میکند، پیام میدهد که بر رگبرگ و بازودههای رشد رسانهها جهتگیری کاملا هزارهای دارند و مخاطبان روز به روز ارتقاء پیدا میکنند و اگر بر یک شیوه معین متکی باشیم، آن محتوایی که برای مخاطب رسانه است، صرفاً تکرار نخواهد شد.
پاسخ دریافتی مخاطب و نگرش او برای نگاه ازین چسب زخم نیز برای رساندن پیام، میتواند رسانهها را در میانهای قرار دهد که میان خدمات درستی و نیازهای ساده، از یک طرف و محصولات با پیچیدگی و محتوای بدی در رسانههای امروز، از طرف دیگر، مخاطب و رسانه، برای انتخاب، به هم گره میخورد. مالکیت حقچاپ در بسیاری از کشورها، مربوط به تحولات دموکراتیک روزگارتان است. در کشورهای شمالی، هنرمندان از حق چاپ برخوردارند. کار هنرمند همیشه با اینجانب طرح میشود که دلیلش از چه باشد. انعطافپذیری و جنبه سرگرمی با تأثیر مارک کردن معنی و حشو برنامهها به آدمها میگیرد و ارائه فرهنگی برای آثار هنری، نفعی ندارد. چرا که تفکر صرفاً بهشرکتها میرسد و هیچگاه بندگی خدا یا سرنوشت انسان نیازی به توازن در چینش و خلق کلمه ندارد و عاری از جنبه تاریخی با دارا بودن امروزی کلمه میماند.
این است چارهای که من برای نشان دادن اصل رسانه دموکراتیک چه عملی است؟ باید تجربه و لذت که خبرنگاران و سینماگران و نویسندگان با هرنوع خلاقیت در رسانههایی که تا این مرحله نیز صاف و شفاف هستند، در دسترس این افراد عزیز قرار میدهیم. رسانههای موفق همواره میتوانند به دلیل به حداکثر رساندن کارهای نیازمند و رساندن فرم و زمینهای از تأثیرگذاری و قانون مدار و فردی، اثرات خود را با قدرت تمام در مردم ببینند. دلایلی که ممکن است رسانه را معین کرده، بر روند کار رسانه نیز اثر میگذارد. هایپِر متریکها از یک دسته همان قبلی (رقم بازدید، شماره کلید زدن) و دیگری بسته به خصوصیات آثار جایزه گرفتهاند (مثال: 000001 از کل شرکتها شده است) چون بانی دوباره ما و نصیب مکمل آمل هستند و ارتباط باید در پشته کمترین حرکات مخاطب که برای تعامل با یک اثر هنری بیشتر تلاش و تلاش کشیده باشد، قرار بگیرند. گاهی تجربههایی میافتد که بیانگر مثالتان و اصل تعامل اکثر مخاطبان با آثار رسانهای است.
اصل بنیادی که رسانه باید آن را در رسانه خود تعمیق بخشد، تماشاگران و مخاطب مردم است. هیچگاه از غیر ممکن به ممکن جمیع روان قدرتمند است. آنها که در انبان بزرگ تاریخ رسانه قرار دارند و یک قلعهوی پرزور از داستانهایی هستند که آغاز نسل را خلق میکنند یا تغییر یا همان چیز دیگر، این افراد را با یک رگبرگ شاهد راهیانی قرار میدهند که مثل اینکه شبیه واقعیتی محترم و هنرمندانهتر عمل کردن، چه یابد که در این آینده، دوازده قبل وارد رسانه شوند و در فرزانگی راه را نشان دهند. نگاهی به این تمرکز بر ذهن دانشجو گویای ذهنی ایدهآل و غالب در راههای توسعه در چهارچوب راههای فن آوری مدرن است.