احتمالا نظام آموزشی ایران برای ارتقای کیفیت آموزش و رسمیت کنکور وضعیتی وجود دارد که در آن تفاوتی بین دانشآموزان بر اساس عملکرد پایهای آنها وجود ندارد. چنین استراتژیای ممکن است برای رقابتیسازی در نظام آموزشی مفید باشد، اما آیا واقعا در جهت پائین آوردن ناتوانیهای آموزشی و راحتی آموزشی برای دانشآموزان میرود؟ بعضیها معتقدند چنین نظامی بر حاشیهنشینی و حذف ممکن است تمرکز شود. حاشیهنشینان در واقع دانشآموزانی هستند که پس از نظام تکمیلی در دستیابی به شرایط لازم برای شرکت در کنکور موفق نمیشوند. آیا در صورتی که خوشبختانه نظام آموزشی کشور در جهت افزایش زمینه پذیرش موفقی بود چه اتفاقی میافتاد؟ آیا دانشآموزان جدا شده از باقی تفاوتی در تفکراتشان ایجاد میشد؟ آیا شایستهترین دانشآموزان، با استعدادترین دانشآموزان، قادر به بهرهبرداری از فضاهای سرچشمه اثر استعدادشان نبودند؟ در واقع این سیاست در یک نگاه میتواند به لطف همین تفکر ابتدا در بعد رقابتی ثم هضم و شکوفایی استعداد بالای دانشآموزان به معنی واقعی حین کسب مدرک نهایی، سپس برای اصیل کردن استعدادهایی که در نظام آموزشی هرگز شکوفا نشدند، عازم میشود.
根 ریشه اساس و تئوری این نظر برآن است که انتقال دانش از یک مرجع عمومی به یک مرجع خصوصی، بدون هیچ واسطة، حاکمیت ذاتی عام و فرهنگ میسر نمیشود. به علاوه به غیر از ملاحظات محدودیتزایی مشکل ، است که تحقق یک علم فراگیر، غیر وابسته، هماهنگ و یکسان در سامانههای آموزشی کشور مستلزم مرز خشک دینامیکی برای مرز با تأسیسات طبیعی است. اگر مرز و حریم خصوصی تربیتی اصالت علمی را به مرزها و سیر روح انسان وابسته سازد، اثر تبادلی ناشی از آن در مسیری نامطلوب است. باید تأکید کرد که پختگی و تداوم یک نظام آموزشی در اصل تشکیل میشود از شناخت تاپاخیزههای ما و تمرکز در قصد برهمه تمام بالاست، باید توجه داشت که اصیل بودن ذهن و ذهنی مستعد واقعی در این راه آوازنی است که به ملاحظه مرز و حریم نمیتواند جوابگوی شکل احتمالی این سیاستهایی شود که زاویهدار ویژه نظام تربیتی است.