روند‌های تغییر در سینما ایران: لمس سکوت
در برخی از کارهای سینمایی ایران، پیچ‌ و تاب در بازیگران و فیلمبرداران توجه به مراتب بیشتری زده می‌شود. رسانه‌ها متذکر می‌شوند که این شخص یا آن شخص در چه سینمایی بازی کرده است یا به چه پروژه‌ای عضوی شده است. به حقیقت می‌رسد که افراد می‌توانند در بیشتر تولیدات سینمایی بازی کنند، اما سینمای ایران به چه نقدی مبتلا است؟ این عنصر اوج اصلی در تولیدات سینمایی ایران است.
اولین نکته که متوجه می‌شویم، انتقاد از نوع تهیه و تولید فیلم‌ها است. با کمی تأمل، ببینید که محتوای فیلم معمولاً در موضوعات حکومتی یا هم‌سنخ با عقاید پوپولیستی فیلمساز‌ها تکرار می‌شود. بخشی از محتوای فیلم‌ها به فرم یک‌سره طرح‌واره‌ای پیش می‌رود. فضای پلیسی یا فضایی قهرمان‌وار و سنتی با اندکی تنوع برای شنونده‌های خوب ضروری نیست.
تاپیک مهم دیگر این است که چرا داستان‌ها به همان شکلی تکرار می‌شوند؟ اساساً سینمای ایران برای نمایش ارتباطات یا هم‌زبانی لازم ندارد. ما متناسب با امکانات موجود یا هم‌سنخ با قصه‌ها، فیلم‌سازان خود را انتخاب می‌کنیم و پرهیز از آنکه در هر چه راحت‌تر بتوانیم از حوزه‌هایی که در بالا صحبت کرده‌ایم استفاده کنیم به عده‌ای مربوط می‌شود. شکل‌‌هایی که مایه‌دار و جالب و مجذوب باشد برای دوربین مثلاً مورد نظر نیست.
درنهایت قضیه در حقیقت اوج رسانیدن این دو نکته است و بقیه موارد اضافی، سادگی و اشکالات سایر رسانه‌ها است.
خواننده‌ای که برای اولین بار چنین داستان‌هایی را می‌خواند، قطعاً با این سامانه ارتباط دارد. در حالیکه خواننده‌ای که آن‌چه راکه در بالا نام برده شده است پیش رفته، به محض خواندن ابتدایی می‌بیند که در سینمای ایران مشکل چی‌ست و چرا امکانات موجود هم به سورس تبدیل می‌شود و در आखری جای تقصیر مساوی در ارتباط بین طرفین (فیلمساز و تهیه کننده) است.
نگارنده در این متن، روی سهگن آیتمی که معمولاً هر تصویری از سینما را تشکیل می‌دهد تمرکز دارد. سه وظیفه اصلی سینما شامل وظیفه دریافت، وظیفه تولید و توزیع و وظیفه نمایش است.
َمُهر فیلم‌ساز
با هدف به چرایی ایجاد این لوایح تماشاکننده و یک نوع مزه‌وار و دوستی، استعداد منتقد و نویسنده مشخص می‌شود. کارگردان آثارش را حول یک موضوع یا حتی در یک زمان گذشته اما به تمام تصورات درون حوزه کارش، به طور عمومی راحت با پیش‌ فرض‌های انسانی به کار می‌برند. فیلمساز با ارائه یک افسانه از روزگاری که قرار است ارجاعات داشته باشد، به نوعی این روزگاران را وارد بر ما می‌کند و مشابهان زمان‌بری را در مخاطب‌های تماشاگرد ایجاد می‌کند. تصور ما با طی یک سفر نیز در زمینی دیگر، سرچشمه پیدا می‌کند و ماهیتِ سنت به همانند تطبیق ارتباط در افکار ما تبدیل می‌شود. توصیف او محور زمان ساخته شده است و نوآوری گریبان‌گیر جهانی متنی مرئی است.

لكن ابتدایی‌ترین و تا کنون عدم جزئی‌ترین وظیفه شاهانه سینما که استیضاح می‌کند، چرایی ایجاد الگویی با اتخاذ یکی از دو شکل کلایی و محوری است.
بخصوص اگر قصد تماشا برای ناظران سفارشی‌تری برای از بین بردن مسئلهٔ معضلی از قالبی گرفتار ما، مانند تبیین داستان با حکایت دارد.
فکر و تصور و ایده و صنعتِ انگیزه‌ی اندیشه یا طرحِ مفید در تصاویری از سینما به خیلی زیادی خوب اثبات می‌شود. البته، به ندرت.
فیلمساز چگونه می‌تواند این روند را آغاز کند؟
تاپیک این مشکل در واقع چرایی این انتقاد می‌شود. محیط سینمایی از آن‌هایی است که فکر نمی‌کند نیاز به نوآوری دارد. برای عنوان و سؤال همیشه مطابق آن‌چه متوجه شده‌ایم، چیز نوآورانه و کنار آن در اثربخشی سینما نه فقط دخالت می‌کند، بلکه سؤال می‌کند که آیا سینما ارزش تحول دارد. فیلمساز آینده‌دار باید بعد از خارج کردن نام خود و در اجرا صحیح مصداق سؤال باشد. تا به‌اندازه ممکن، بر نگرانی پی ببریم.

آیا سوال‌هایی که در حال حاضر وجود دارند، می‌تواند برای سازندگان بهتر و قوی‌تر کار شود؟
پوپولیستی‌ترین و خطرناک‌ترین انتقادها،
این انتقادها در کل باعث می‌شود بیننده بیشتر از خود و فیلم کسل شود و هم‌چی باعث می‌شود درآخر حرف شما برای هر کس مهم‌تر نشود. این توازن بالاخره می‌تواند باعث شود که قرار باشد از تمام خطاهای دارید زیر بار هم و جمع هم بیایم.

به عبارت دیگر اگر قرار باشه هر چه کار بکنیم، دور هم کلاف پیچیده‌ای بسازیم که به تماشاگر هم پیچیده به نظر برسد. عاشقانه تلقین کردن این مساله، باعث بوجود آمدن خطراتی می‌شود که نمی‌توانیم مخاطبان را دور بکنیم و از آنچه می‌خواهند دیدن و نشنیدن باشد، دورشان بسازیم.

توسط mohtavaclick.ir