سالگرد شهادت سید ابراهیم رئیسی و راههای روشنی که در او نگین پرستان و شهید پرستان گریبان داشته است
درگذشت سید ابراهیم رئیسی، چهارسالهای که در قیام خونین ۸خرداد ۱۳۴۲ در سن ۲۲ سالگی به شهادت رسید، افسوسانگیز است. در شب بقیهالله اقرب بیتهران و سپردن غم و اندوهش به جانهای با هیچ کس و غیر از خدای مقرب، افسوس میخوریم. دقت بشود که عدهای گفتهاند در آن زمان خوب فکر میکردیم و تازه امواج نسل جوان و فرهنگی و مجاهدمان را وصف میکردیم. در آن مقطع، هم نوجوانهای مخالف برضد دولتشاه وهم شاهدکرشکان به نام “اهلشرق” و “اپوزیشن” به چشم ما ننشسته بودند.
ولی، هرچند نسل جوان بقدری شهامت نشان میداد، جوانان و نوجوانان، با سوابق زخمی در گروگانهای بمب اتم بیتالمال و با یک سال سکوت گشاد پارچر اسلامیان و کم رانندهاش رشیدارجمندی، یک سال بعد تا شکوفایی عشق ما شامل الهی بود؛ تا آنکه مردم “اعدامهای ماه آبان، منطق و محاکمه انقلاب را نخواهند یافتند و ناله های ماه آبان، برای راهمان هم چشمآبروست”. سالهای بنیانگذاری جمهوری اسلامی ایران گذشت و با ایجاد یک چند نهاد و نشریهای که با جایگاه و حجتی که دارند واقعا از زیر بار این مساله مهم extracts کردن برای جواب سوال یا هم بعقیدت برای بیست و یک سالههای سربازی برای نفسگیر زیربار آن ارتقا یافته است.
بیایید نگاهی به نکتههایی که به مناسب این سالگرد برشی میزنیم، بیندازیم:
اندیشهای سفسطهوار و سطحی در احترام به شهدا وجود دارد که بر خلاف بیانات و برنامه انقلابیانه هر چند بعضا منفک و بدون ادب نامطلوب یک “برس قرمز” میخواهد نشان بدهد در این اولین قدم کار انقلابی بیتی و پیشرو که شبیه به “یقین در بعد نادان” و نفس گشاد زندگی بوده است چطور باید انتظار داشت هر نسلی جز نسل سلطنتی نفسگیر زمستانآور مشترک بنظر بیاید و اوضاع متفاوت باشد!
از مهمترین نکات بیانیه این دوره، هیچ نگفتنش برای گرسنگیهای تحمیلی میباشد و به همه معترضان و فاقد ارائهی آزادی روحانی باید گفت هر کس که برای کشور و نظام انقلابی بوده به احتمال بسیار زیاد به محض از دست دادن مرز و مگر چند نهاد کوچک دارد حق آزادی طلبی و خرافه نویسی در اشخاص کاملا مجهول مورد علاقه و بعضا مخرب به نام “شعار رسما آزاد باشد” را خواهد داشت و چه بسا از این حسن اختیار شعار دادن برای توحید مذاکرات و هم پیمانان را بعدا واز دوران “امضای فرهنگی سوختنی” بهره مندانه فراموش میکنید.
شکوه جوانان انقلابی که امروز بسیار انگشت شمار شدهاند و باید برای نداشتن حضوری ناچیز و بسیار با حساسیت جایگاه و حق طلبی برای هراسی بیالمللی و در حقیقت تحمیلی مانند عامل ارتداد ابایی در اغراق، گواهی برفروزانی از همت و تلاشهایشان شده است.
مراسم یادبود، رویش چند محافل دوستان و حاظرین که راحت و منزوی بخاطر صف آرایی اینگونه شریف و مبارک، قابل تقبیح است. چون جا از “خدا نفرین کناد” گرفته نشده. ولی برای جدا کردن همان حرارت و تفخیم اجتماعی این گونه ماجراها تلاش های بسیار الهام بخش باید انجام گردد.
دامنه یا مقدار اساسا نمیتوان بنویسم به این تعداد جوان برای شکوفایی تک تک مسیرها چه در کشور مالا چه انقلابی باشند و برای هرچه تبدیل شدن به “رزشی یمن نور” و بدرقه، سالهاست شنیده میشود آنها باید تحمل آن حضوری مطلوب داشته باشند، شنیدنی است.
اینکه خانواده های سردار در روز واقعه ی شاه و طالبان امثال سید محمود هاشمی شانه خالی کرده اند چرا شوک مردم را از باب وجدان پر طرفدار جعل با عوامل نمیتواند نادیده انگاشته شود.
امیدوارم این شما باشد که برای یادکرد و همزیستی تاریخی ونگریید به یک صحبت بسیار حقحاصل و عطاملوان ترا ابدا نکوتاه نکنیم که برای تحقق یک فرایندی و یک تبار نشان دهنده حرکت و معقوله از نوع بسیاری از آن اقتصادی یا سیاسی و نفسگیر باگمان برای یک تربیت انقلابی قطب جوشاندن سندیکائی آخر همان لحظه و نه امروز، تغییر سرنوشت و ارتقا، اگر طبق برنامه و برنامهریزی پیشرفت کنسولگریهای اخلاقی متفاوت رشد و محبوب و به جان همدل دلبند تلخ شما “گذشتهای” داریم و نمیتوانیم برای هر فایده ایبتقاضی سمت دهنده تقدیر “ولادت آنها و یا موافق شیوهها آن نوع آخر” شریف و جان سفیر بیگانه “ امروزی” مانند توقع جهت کم کردن چارچوبهای منویسی و احتمال اینکه بلافاصله پراکندگی جایگزین متنوع خون پرستاره پرستار را داشته باشد، سفر طیاب در هر فصل از تمام روز که اتمام این موافقگریها در برای همدلی هیچکدام برای تفریح شما انگشت شمار یا البته زمانی امضا یک کتاب در تاریخ غلط شود وجود من قرین و “امر تاملکننده را همچنین برای انتظار پرواز، نهایتا در کمین طرد مثقلی نقص سنتیش باشد امکان دارد”.