با توجه به تمايل شرکت يک مقالات کتبی کوتاه متنی برای کانتنت بازنویسی، مقاله مورد نظر به صورت ذیل بازنویسی شده است:
روانشناسان علوم اجتماعی مسأله مهم بدبینی اجتماعی را از دیرباز مورد تأمل قرار دادهاند. ولی، آیا این بدبینی صرفاً از نظر شخص فردی حاصل میشود؟ پاسخ علمی به این پرسش موجود است و نشان میدهد که نوع رابطه در خانواده و جایگاه اجتماعی نقش مهمی در شكلگیری بدبینی اجتماعی دارند.
در سالهای اخیر، سوگلی بدبینی اجتماعی در میان متفکران علوم اجتماعی و روانشناسی توجه را به خود جلب کرده است. این پدیده، نوعی نگاه عمومی به جامعه است که مردم احساس میکنند جامعه در مسیر درست حرکت نمیکند، نهادها غیرقابل اعتمادند و رفتار دیگران بیشتر از روی خودخواهی است تا نوعدوستی. همینطور، این نگاه به سلامت روان افراد و انسجام اجتماعی آسیب میزند. از همین رو، بررسی عوامل مؤثر بر این پدیده در جامعه کشور ایران که سطح پایین اعتماد عمومی دارند، بر اهمیت آن افزوده است.
در مباحث مرتبط با بدبینی اجتماعی، پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که این پدیده میتواند از تجربیات شخصی و اجتماعی افراد سرچشمه بگیرد. برای مثال، افراد که در خانوادههای با ساختار قدرت نابرابر زندگی میکنند، ممکن است احساس کنند نظر و خواست آنها کماهمیت است و این تجربه را به فضای اجتماعی هم تعمیم دهند. این باعث میشود که با افزایش نابرابری خانوادگی، بدبینی اجتماعی به حد نهائی خود میرسد.
در بین طبقات اجتماعی، افراد طبقات پایینتر با تجربه مشکلات اقتصادی و اجتماعی مختلفی روبرو هستند و این معمولاً موجب احساس بدبینی و بیاعتمادی در آنها میشود. به به این دلایل، امید به تغییر در چنین شرایطی کاهش مییابد.
در همین زمینه، حمید دهقانی، استادیار علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان، به همراه دو همکار دانشگاهی خود، یک تحقیق انجام دادهاند که به بررسی این موضوع پرداخته است: اینکه ساختار قدرت در خانواده چگونه بر بدبینی افراد نسبت به جامعه تأثیر میگذارد و آیا طبقه اجتماعی میتواند این رابطه را تقویت یا تضعیف کند.
پژوهشگران از ۴۱۰ نفر از شهروندان بالای ۱۸ سال اصفهان برای پاسخگویی به پرسشهای مربوط به این موضوع نظرخواهی کردند. این افراد در چهار حوزه از نظر بدبینی اجتماعی میپرسیدند. همزمان، ساختار قدرت در خانواده و جایگاه اجتماعی افراد نیز مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که هرچه ساختار قدرت در خانواده نابرابرتر باشد، احتمال اینکه افراد بدبینی اجتماعی بیشتری داشته باشند افزایش مییابد. این موضوع، بهویژه در طبقات متوسط و بالا دیده شد؛ یعنی در این طبقات، نابرابری خانوادگی به بدبینی اجتماعی بیشتری منجر میشود.
اما در طبقات پایینتر، رابطه بین نابرابری خانوادگی و بدبینی اجتماعی چندان مشخص نبود. این یعنی افراد این طبقه، حتی اگر در خانوادههایی با قدرت نسبتاً برابر زندگی کنند، باز هم بدبین هستند چون مشکلات بزرگتری تجربه میکنند.
یکی از نکات مهم دیگر در یافتههای این پژوهش، افزایش بدبینی اجتماعی در بعد نهادی است. این یعنی بیشتر مردم به نهادهای رسمی مثل ادارات، سازمانها و نهادهای دولتی بیاعتمادند. این بیاعتمادی ممکن است از تجربههای منفی با این نهادها سرچشمه بگیرد؛ مانند شفاف نبودن، سختگیری بیمورد، نبود پاسخگیری یا احساس تبعیض.
مخاطبان با این نوشتار میتوانند با معضل بدبینی اجتماعی سر و کار داشته باشند. وقتی افراد احساس میکنند نظام اجتماعی به گونهای عادلانه و کارآمد نیست، افراد میتوانند به نهادها و پدیدههای اجتماعی هیچگونه اعتماد نداشته باشند. در واقع، آنان با دشواریهای متعدد زندگی روبرو هستند و امید به تغییر هر چه کمتر میشود.
در نهایت، میتوان نتیجه گرفت که برای کاهش بدبینی اجتماعی در جامعه به فعلیت رسیدن سیاستهای اجتماعی و به رسمیت شناخته شدن حقوق اجتماعی انجام رسیده از سوی مسئولان نقش مهمی دارد. همچنین، با کاهش نابرابری اجتماعی، افراد در فضایی که در آن مشروعیت ساختار اجتماعی وجود دارد و نهادهای دولتی از طریق انجام عملهای صادقانه و عادلانه تصویر مثبتی از خود عرضه میکنند، بدبینی افراد در خصوص حکومت و نهادهای موجود در جامعه کاهش مییابد.