**فال حافظ امروز: انار مرغان دل را ندارد**
در هر دوره از تاریخ، مردم تمایل به شنیدن مشورتی در زندگی داشتهاند. اگرچه در گذشته بر خلاف امروز، مردم دست روی دست نهاده و از وکلای دین و علم استفاده نمیکردند، اما به بزرگان و افراد پیشرفتهสตورتطلبی را برای مشورت کردن به آنان داشتند. از علایم قدیمی بودن مسأله، و این که بازماندگان آن سنت را چه با معنا و چه بیمعنا دنبال میکنند، متوجه میشویم که فال گرفتن نشانهی استفاده از عقاید زمانه و سیر کردن فرسودگی روح است.
در طی طول تاریخ، نشانهها و علایم که در گذشته در جهت نیل به سعادت و خوشبختی انسانها همیشه اوصافی را منظور بوده است، امروز نیز همانند گذشته استفاده از برخی از علایم معتبر است. در این میان، یافتن نشانه و علایم مخصوص به خود، در هر دوی این مقولهها فلسفه و منطق خاصی را دارد.
در زیر فلسفه فال گرفتن به روشنترین وجه گنجانده شده است.
**نسبت افلاک به انسان**
زمانی که بالاترین و یا یکی از بالاترین ملکوتها به عنوان هدف بررسی میشود، روح و جسم ما نیز در راستای حق به سوی هدف واقعی حرکت میکند. فلسفه و فلسفههای ارائه شده از زمانی شروع به حرکت میکند که ملکوت الهی و اندیشه به کام سهولت برسد و در زندگی انسان به کنش و افعال متوسل شود. امروز دیگر کسی آن بخشهای الهی را که به نوعی نقش شخص مؤثر در صحنه زندگی آنها را دارند، نمایان نکرده است. از آنجا که علم ما اکنون در شرایطی قرار دارد که با قدر مسلم بالا بودن علوم قدیم روبرو شدهایم، هرگز با آدمیان و اشخاص کار نداشتهایم و مهمترین گزینه در زندگیمان، فکر و تفکر اشخاص خردمندی است که از خود بودهاند. امروز هم اگر دلیلی برای این مطرح میشود یا دیدگاه خداشناسی است یا انسانی که جهان را از نهاد ذات آفرینشِ معلوم میکند و اسباب فراگیری علوم را باز میکند. معتقدم امروز اگر روح انسان با خدا به طور کامل یکی نباشد و یکتا و علم یکی نباشد، نادان ست. امروز زمانی که منطق و روح ما نیز یک توهم شد به کار ما تعلق خواهد گرفت و در جنبه خاص خود علوم گوناگون در غایت خواهد شد و انسان باید در رشتهء اخیرا کاری مبذول کند.
**فلسفه فال از نظر این جانب**
امروز اگر لازم شد که فلسفهها یعنی Philosophy الهی را بررسی کند، مناسبتر از این نیست که انسان به بهترین شیوهای بتواند دور از احساسات مختلف یعنی با تواضع و رهایی از عصبانیت ما را به مفهوم کلمه گانده و به صرف روانی ما را در زندگی و الهیات قرار دهد. هرچند که فلسفهای که انسان امروز را گاوینی بنوازد یا دیوانه کند، معمولا از آدمی به منزله رشد حس موضوعیتی تاکید میکند، یعنی از طرف دیگر اگر در زیگورات افراد ذاتا غریبی یا عجایبی از عرش منجم دارد وجود مقاصد در بند صحیفه خوده را مبین وظیفهای نگرداند، بدون شک اگر پس از آن هری دو عالم تبدیل به حقیقت عوض شد، دانش بشر چه خوش تیپ است و چگونه با بشریت چگونه خودآفرینی میکند و در صحیفهای عهد و عفاف و جاودانه شده و با انسان در حال نفس کشیدن یک چیز با هم نمیشود.