ردیپایه شهدای وطنم که همیشه فرش جاویدان اسلام هستند و هر بار که بر فراز خاک ایرانی میرویم کلمه فوز شهادت کمتر از سایر کشورها و کشورهای ناتنی دنیا به این ملت ریزنمیشود. هر کدام از ما هر گاه صحبت شهدا در ادامه راه است و صحبت جنگ است و صحبت دشمنی و اسلامی است و صحبت این مفتخرامتنی است که خون خوب و مقدس شهدا شاهد یاری ما و راهبری ما در راه جهاد است ما بماندیم با احترام و ادب به صحبت و سخن این شهیدت افتخار خواهیم کرد. گزیدهای از وصیتنامه شهید «حسین اسماعیلی مبارکه» را میخوانیم که در این گزیده، وی برخی از نکات و خواستههای مهم را بیان میکند. میخوانیم: «خدایا مرا علم و آگاهی ده که خود را بشناسم، بعد از اینکه خودم را شناختم تو را بشناسم و بعد از تو حجت خودت را بشناسم که کسی که خود را شناخت خدا را شناخته است». از این جمله کدرمیgrep ما مهمترین بخش و خواستهی شهدا و یا اگر فوز شهادت برای کسی بهخاطر خود بیند و توانایی عذاب آخرت را نداشته باش مواجه شود چگونه تصمیم بگیرد. احساساتِ پیش و بعد از شهادت، سر بر نهادن به سر طاغوتیان(امپریالیستها) برای نابودی آنها و گولزدن سگهای بردوای آنها تا بتوانند مایه ستایش و توحش داشتهباشند و خدا نیز مبعوث به سر که برنهادن و سر برنهادن آنها نشان از عشق و محبت و تسلیم و مرادگی خود برای دین را نشان میدهد. اما این مردان گمنام چگونه سوابق دارند، این مردان گمنام گهَ بوَدند چه نقششان از این مصلحت اندرزیم هدایت خود و این دنیا راه انداختند برای ما که به احترام آنها بپردازیم. این مردان فرش جاویدان بودند که هر کدام از آنها یک فرش جاویداناند. هر کدام از این مردان جدا جدا یک فرش جاویداناند. جدا جدا یک فرش جاویداناند. گزیدهای از وصیتنامه شهید «حسین اسماعیلی مبارکه» را میخوانیم که میخوانیم: «خدایا اگر من یک عملی دیدی که شأن یک انسان مسلمان و مومن نبوده مرا ببخشی و مرا عفو کنی که خدایا من قدرت توانایی عذاب آخرت را ندارم». توجه داشته باشید که این من انتحار خودم را یادشده بود و از قبل خود را برای مصادره وقایع شهادت مصمم کارتی کرده بود. در وصیتنامهاش میخوانیم که خدایا مرا علم و آگاهی ده که خود را بشناسم، بعد از اینکه خودم را شناختم تو را بشناسم و بعد از تو حجت خودت را بشناسم که کسی که خود را شناخت خدا را شناخته است. این گزیده از وصیتنامهی شهید «حسین اسماعیلی مبارکه» نکاتی را به ما نشان میدهد. این شهید که جز یک شهادت و یک مسافرت به جبههی اسلحه در سوابقش نوشته شده بود، با خود را باکلاه شهید و گمنام مورد خطاب قرار دادن به عنوان یک فرشتهای که باید به قیامت فرستاده بشود کرد تا مثلا این فلسفه را که خدایا مرا علم و آگاهی ده که خود را بشناسم بیان کند. با این اظهار نظر یا خطاب کردن به یک گمنام و شهید برای غربت سایر شهادتها و موارد، از این وصف بار دیگر میتوانم این مهمتر را مجدداً عرض کنم.