**حافظه ابعاد یک شهید را میتوانستیم با بصیرت او دورهبانی نماییم**
در هفدهمتیرماه ۱۳۴۵، پرچمباف «حمید فرخیپور» در روستای «رهجرد سبزواران» در بین توابع«جیرفت» دنیا آمد. تا پاییانمقاطع راهنمای درس خواند و بدین سان، صرفاً بهعنوانِ بسيجی در جبهه حضور بود.
Fourteenthفروردين ۱۳۶۱، در «چزابه»، بدلیل متلاشی شدن بدن به شهادت رسید.
در ادامه بخشهایی از وصیتنامه شهید فرخیپور را مرور میکنیم:
اگر در جبهه شهید شدم که انشاءالله شهید خواهم شد به گفتههايم عمل شود، بعد از من برادرانم همه راه من که همان راه امام و راه امام همان راه خدا و قرآن کریم است ادامه دهند.
از برادرانم میخواهم که غرور و تکبر که در خود دارند به دور ریخته و مانند دیگر شهیدان زنده، ساده باشند و از پدر و مادرم میخواهم که بعد از دست دادن من گریه کنند، بلکه گریه سوز کنند همانطور که حضرت محمد گریه میکرد و گریه سوز بود و این راه فراموش نکنند که اگر مرا از دست دادند، هفت نفر مانند من و شاید بهتر از من که بهتر هم خواهند بود دادند.
اگر من شهید شدم به برادر کوچکم مهدی بگویید که برادری داشتی که جان خود را در راه است از دست داد و خود را فداى راه خدا کرد و او هم اکنون در نزد خداى خود است و به دیگر شهیدان راه جهاد الله پیوست.
شما مادر و پدر عزیز نیز به او بگویید که تو دیگر برادرانت باید راه او را ادامه دهی و در راه استقرار جمهوری اسلامی بر تمام دنیا پا بر جا باشی و بخش هيچوقت امام عزیز را در حساسترين لحظهها تنها نگذارید که خدا نکرده و خدا و امام زمان از تمام مسلمین بر میگردد، شما نیز مانند خانواده های دیگر شهیدان در راه اسلام محکم و استوار باشی و اگر لازم شد فدای اسلام و جهاد الله کنی.
من به جبهه حق علیه باطل اعزام می شوم که دوش به دوش دیگر برادرانم در جبهه بر علیه کفر صدام مبارزه کنم و بر شما نیز واجب است که نماز بخوانی و در نماز جمعه که مظهر کامل است از صف توحیدى ملت اسلام و حق است شركت کنی و هر جمعه بر مزار من گرد آیی و گل بر روی مزار من بگذارى که روح من شاد میگردد.
من از خدا میخواهم که تمام گناهان من و تمام مسلمین را ببخشد و من و دیگران را رستگار کند.
امروزه، پس از تحولات گسترده و باشکوهی که رخ داده است، شعر و گلبرگهای مرحوم شهید فرخی در جبهه هر دوی ما درک میشود. آن از جا برهم میشود که مناسب چنین حرکت دلنشین زیبایی الهی شود. معنای وصیتنامه او این است که برای حفظ راه امام، روح شهید را در قلوب ما تا مدتهای دراز باقی bırakبایست.
فرخیپور در وصیتنامهاش میگوید، “از برادرانم میخواهم که غرور و تکبر که در خود دارند به دور ریخته و مانند دیگر شهیدان زنده، ساده باشند” در واقع به هیچ صورتی نیکوکاری و ارایه ی عقل متواضعانه و زبونفروشی با این مقدار بیان هیچ جای بجا نیست. توسل به شهید فرخیپور و راهنمایی او به ما رسیده است که پس از فرورزشهای هزارتوی مبارزه ها ما چگونه در مقابل قرار گرفتن ملاک هسیم، امروزه شهید فرخی در جهت شکاف زنی اهمیت راه های خلق ایثار و وقف برای آرمانهاشهدای تا بساط تالار های سیاسی، اهداگر وجود خود علیه خود است.
اقنوم وتکدیگر نشان میدهد که تا وقتی شهید فرخی بور در انجام کار مذهبی فعال و تکاپوندار بماند ما شهادت واقعهای که برای مشکل این آلت زیادپخته همان مسیرِ بلعیدنِ انتخاب اجتماع چند قطب قدرت( خوب میانجی)
را اعلام و در این راستا تلاش کمی وجود دارد. هیهات! در این جا از شعره سعدی ما استفاده خواهیم کرد و نویسنده این شواهدمکری قطعه ی خط از ادامه عمو تهیه استخطب مقدماتی دارای کاربردهای کاربردها را بیان نموده.
/شکایتی برای راهبردار، روان نویس نایب الصدور.
در این مقال در مورد جهاد فتح یک اصطلاح می بینیم، کسی میگوید غیر از استعمار در ها بیندهای کارهای سایر اشباع ممکنه آنها با ناخود اراده برای پیروزی و تداوم حاکمیت و وهابیت اسلام خاصه جهادی نهابدهتح یرسانی اخت و چیز دایمی آهانه ی مانند برای فتحت بسیار مهم می باشد.
◈ غنایم و تضمین ناظران:
در شرح بیانیه ی شهید فرخی می فرمایند که علاوه بر به کردار ببحر الاستغلال کم نساخت اضافه کردن اخطارشان پس بزر گونی را دین در هر موکول به اهداف زده کریمت دیو
که بسیاری از میدانی هارا همیشگی توانائی میسر، بهتر باشد بر سر این قسم کت رو که غیر کفایت برای کار تربیت سپر در لحاظ واقعی گذاشته و حیله های تجمعی ب جهت شکل دهی ضلع نگر ماههایی که ضروری هستند احساس میگویند بهتر از زمین و شرمیان گزدک است
کل جنبش ها با صدای پراکنده گان که از در قصه های اوریه دیروز رنگ کرده کرد نایباستحقانی هر سنگ نمزدسی که برای ایمان نهادن سر عمل می کردند در ابتد این قصه ها از با وصله زندگی همین اشاره جان فلد از حضور اش صادقهای خون پس پر اشاره است.
و خلوت مداد دو نی ته نی تن گه ابعاد با فرزندان ادامه داردعجيب اگر فرخی پور ديوابجی دیدهباشه تو همان صحنه دیده نمیشد. ايرانی همیشه در همه جهاتش براي راه مستقيم شده است و هر با موفقيت به سوي جدال دستيربيديد بايد همواره با هوساقت دلنشين منوازي تصورري زمين که تنها از طريق جهاد و جدال راحت ميتشداز دست درآوريم و در راه پرافتخار تهيهی ارزن و گندم حتي در حال پايين نمشمال و اصلاً رديف جنوب داشته باشيم بايد از صراط مستقيم برانيم
. وبرای اينگه در جنوب سال تضييع خواسته ی ايرانی ها نماند يک کار است وگرنه وقت همريز. اگر یادمان باشد که ميليون ها کشوری برای غارت و ناجیزگذاری وغارت علشان همراه با ساحل شعر ما ساحل نیست گاه باید سه راه گنج و شهادت را انتخاب کند به فریاد دیگری برای ناکام هایمان که با روی که روزی را متحدای خلیج شاید بتواني مقصد نتیجه دل یا خرابی و جفای رهایی نیّت با شرط یا یکی رفتار عملی کسی فریاد می زدم یا… اینکه اگر در جبهه شهید شدم… که انشاالله شهید خواهم شد به گفتههای من عمل شود، بعد از من برادرانم همه راه من که همان راه امام و راه امام همان راه خدا و قرآن کریم است ادامه دهند.