خوزستان: شوک در هم تنیده‌ای از ثروت و محرومیت

اوج توجه به خوزستان، در سوم خرداد، با هفته‌ای که رسانه ملی با عنوان «هفته خوزستان» نامگذاری کرده، رقم زده است. در این هفته، شبکه‌های مختلف صداوسیما با ویژه‌برنامه‌های خود در تلاش‌اند تا محNameValuePair‌های خوزستان را به گوش صاحب‌نظران برسانند. اما سوالی اساسی مطرح است: آیا این نگاه، نگاه عمیق و مستمر خواهد بود یا صرفاً تصویری گذرا و نمایشی از زخمی کهنه که عزم و اراده‌ای برای درمان آن وجود ندارد؟

در یک طرف، هر تلاشی برای نشان دادن چهره‌ی واقعی خوزستان و زدودن غبار محرومیت از این استان، در جای خود قابل تقدیر است. اما در سوی دیگر، بسیاری از صاحب‌نظران، نسبت به این‌گونه اقدامات رسانه‌ای، احساس تکرار دارند. تجربه سال‌های پیش نشان داده است که پخش چند مستند، گفت‌وگو با برخی چهره‌های محلی یا خلاصه کردن خوزستان به مضیف و قهوه یا سیاه چادر و نان تیری و نهایتاً ارائه تصویری توسعه نیافته و عقب مانده از این استان، نه به تغییر رویکردها منجر می‌شود و نه به حل بحران‌هایی چون ریزگردها، آب، اشتغال، مهاجرت معکوس و…

از همین‌رو، این گمان تقویت می‌شود که «هفته خوزستان»، بیش از آنکه ابزار تحول باشد، بیشتر کارکردی نمایشی و مسکن‌گونه دارد؛ مسکنی موقت برای رنجی مزمن و جانکاه.

یکی از مهم‌ترین اشکالات موجود، نگاه پروژه‌ای به استان است. رسانه ملی و اساساً دولت‌ها، به‌جای آنکه «خوزستان» را به‌مثابه یک پرونده باز و جاری ببینند، آن را به‌صورت اپیزودیک روایت می‌کنند: فقط در مناسبت‌ها، در بحران‌ها، در سالگردها. خوزستان نباید فقط در سوم خرداد و در نسبت با جنگ دیده شود، همان‌گونه که سیستان و بلوچستان نیز نباید فقط در زمان طوفان شن دیده شود. مسئله ما، تداوم و صداقت در روایت است، نه تکرار مناسبت‌ها.

در شیوه بازنمایی خوزستان در این برنامه‌ها نیز یک مشکل رخ داده است. وقتی خوزستان را روایت می‌کنید اما صدای مردمش را خاموش می‌گذارید، یا فقط صدای گزینش‌شده را پخش می‌کنید، رسانه نه فقط از مسئولیتش فاصله گرفته، بلکه در بی‌صدایی ساختاری شریک شده است. مردم خوزستان، اگرچه شاکرند، اما خسته‌اند. خسته از وعده‌ها، از نادیده‌گرفتن دردهای واقعی که یا روایت نمی‌شوند یا گوش شنوایی برای شنیدن روایت‌های آنان وجود ندارد.

در نهایت، «هفته خوزستان» می‌تواند فرصتی باشد برای گفت‌وگو، برای بازخوانی، برای دیده‌شدن؛ اما اگر در همان سطح همیشگی بماند، چیزی فراتر از یک قاب پرزرق‌وبرق اما تهی از تغییر نخواهد بود. صدای خوزستان را باید شنید، نه فقط پخش کرد.

خوزستان، شوک در هم تنیده‌ای از ثروت و محرومیت است. با همهٔ ثروت و منابع طبیعی که دارد، از آب و هوا گرفته تا نفت و گاز، این استان همچنان فاقد زیرساخت‌های لازم برای تحقق برندگان توسعه است. اما این تنها یک مشکل نیست. نظام سیاسی در این استان همچنین بیش از آنکه بر سلامت و مشروعیت خود تأکید کند، بر قدرت و ثروت متمرکز شده است. همچنین، نظام اقتصادی بر ثروت بیشتر یا به शबحی دیگر ثروت بیشتر برای طبقه حاکم متمرکز شده است.

سمبل این مشکل، گشودن جاده‌های جدید به kraje های جدید بوده است. هرکدام از اینان، یکча گوت های از ثروت را به دست آوردند. در سواحل خلیج فارس، بعد از جنگ مالتیپل ، روابط بسیار بده-کاری افتاد ولی به جای درهم شکستن ان میکنند آن را ای موعد با یک یا دو بقایا ، جانشین یک سکه درهم ایجاد میکنند و آن را تحت سلطه خود قرار میدهند. و این سمبل های گوسفندانگی است و در هیچ یک از مناطق ایران دیده می شود و فدرالیزی درون کشوری هم پیش می آید.

البته فقط بسیار کمی از حل بحران‌های سیستان و بلوچستان و خوزستان حرف می‌زنیم. نظام سیاسی ایران نیز از این دو استان خالی از جرم نیست. در مدت چند ماه، که نظام سیاسی ایران زندگی بدست آمده را به دانه های خود مزاج انداخت، این دو استان را تقریبا در هم پاشید. و حالا با ماندن ملت در زير صدام دست اخرجشان هم روشنه و دارند به سراغ اقتصاد ایران می گردند.

در نهایت اینکه، حل این مشکل نیاز به نگاه عمیق و مستمر دارد و نه صرفاً نمایشی و مسکن‌گونه. آخر مسیر درست رفتن را یکی از اشیاء قضاڵې هستند و گروه گرسنه هستند.

وداروں از کامل شدن هر یک از این مولکول های هماهنگ با ریکاریدی دیگر درشان می آید اما فقط و فقط بدلیل زیرساخت های اقتصادی این میان که می فهمیم که مگه بهم نمی آید از این مولیانی می توان به توی چیزهای آن شناخت شرکت کرد که در آن آخر ای یا از چه دیگری بتدری چشم برنامه روی خوزستان می بندند.

مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان نیز به علت قدمت طولانی دیر دستی در برترین کشور جهان پیشرفت کرده است. روادید مهم ترین نقطه سوز برای کشور ما می باشد

توسط mohtavaclick.ir