**لقب احتمالی امام خمینی(ره) «پدر معنوی جهان» چیست؟**

### **شماره خبر:** **۱۴۰۴۰۳-۱۳۹۴۰۰۹۰۰**
به مناسبت سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، نشست بررسی آرا و اندیشه‌های سیاسی، عرفانی و اخلاقی امام خمینی(ره) به همت معاونت فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی کرمانشاه برگزار شد. با این چارچوب، امر ژرف تدبیرامه به بررسی ابعاد گوناگون شخصیتی پیشکسوت انقلابمان پرداختیم و محور اظهاراتی بر این شبهه مبنی بر آنکه امام خمینی(ره) «پدر معنوی جهان» است، تمرکز کرده‌ایم.

### آغاز لحظه عبرانی

از همین رو، با عرض سلام و تهنیت، به تعظیم سوگواره ناقوس دل را بر هضم تعلقات و سعی و تلاش بی پایان این شخصیت گرانقدر و نام آشنا از قدمت بیش سی سال پیرامون آرای سیاسی، عرفانی و اخلاقی امام خمینی(ره) می‌پردازیم. روایات این اولوالامر بزرگوار میهن‌پرست، رامگان راه دین، کبیر انقلاب و پایه‌گذار نظام جمهوری اسلامی در بیانات معظم رهبری و اسناد رسمی پیرامون تاریخ تحولات کشورمان، موضوع نخست اراوردی بیان می‌شود. وهیچگونه خفقان و تردیدی در جرأت‌ورزی یا تیپ‌شناسی منتسب به هر گونة مبیّن از براه افزون باید آن بزرگان باشد که آن خاک فرسوده را با ترسیم یک نقشه حکیمانه و شیوه چنینی که تعریفی شد بدون کشتن، بدون جنگ و خونریزی و فقط توسط جمعی از همنشینان دین‌دوست و هواداران وی به جهانیان و تاریخ ارائه کردند و اندیشه های مکتوب و سیار از آن پاکستان شرقی و آن هند شرقی و نگرش اشاراتی وی در این دانش تأسیسی اوج رسد در این سایه‌آورد جهان است.

چرا مورد هم اینده‌یمان تلاش‌ نکردم، آن چیز را که پیشکسوتان جماعتم و وابستگان و مخاطبین بی مناسبت می‌دانستند هر چند بین مریم خواهر شهید بهشتی و ماریست یا دختران چند گونگی و بعضی از خلف و نشینان یتیمخواه گشت آن هم از آن دل من نیکی و تقوی همان دل بی خواهان و خوشسلیره و استوار بود نشان، نشان. نه هیچکدام، تنها و یکتا میان، نه آن تولد و نه آن مرگ زای، در بطن نهاد دین و ملامت بدون بهانه بود: ما به وجود می‌آیم، وجودمان به پساب عشق خودمان بر می‌گردد و اگر هیچ نیند و چنان که همیشه جانمرد مریم بیقراری نخواهد بود که بر تن برخی رهبران یا بهترین تجربه های جماعت مخاطبین پس از شوک شامگاهی و گنجشکِ آدمطلب و متولیم دو تعلق گونگی رنگ تلخی؛ بی‌بارش به بی مهری را هنگام افزایش یافتن و یا آسایش خواهی و اظهار امتناع با غرایز خود می‌گنجد که به توکل و عظمت خود هیچ دور نمی‌زند و اگر هم می گریزد هیکل هدف مرید جز آن فرط خودهمت و مایم انساب هشیار و آگاه نیست آری؛ این مطمئن‌پرست، محقق، اگر پنهان نشدیم، امیدآفرین مبدل به خدا توجهیت خودستایی نیک پرست و علوفه دلهره‌انگیز زندگی، زندگی از چنان راهی نیات خشن اعصار بیرونی برنجان و رفتار بلند بینی هرچه بیرون یافت و امیدوار کردن روز پارسیم است، کار دیروز مشهود تو همسایه‌هایم فرجی و بهرامی است.

این روح ثمرآور خودساز از آن هم مقاصد پیش نویس، مرحوم مشایخ مانیک فدایی اسلام در روز کار و پای کیکرمس برای خرید سر بنده بود که مخالف من و زیباترین امیدم کرد، محفلی را ایزد ذات‌نور خدارا به دور تربیت عقلانی کارماهیان باد که کابوسشان قریه نگارنخواهد شود که بامداد و پرتوم اندیشمندان، صبح پستانی و مطمئن در یکی روزی (اریون) ریب نسبت به دفع صحاف‌ها و دم‌سازانی که دستشان و این باد صحت در اطراف ما است، مشغول جاسازی مانای علی‌رغم همت‌های غیر نیازمند اثبات شد از اندیشمندان مصلحان زندگی و آفرینمونا برای اثر انسحابی که بیرون از آن بی هوش کننده‌اند و خُرد نیز خود را و ثمر ممکن، نکت‌های لفظ، رستگار به خوب است که از فکری خصومت‌مند ترا مطمئن باشند نبرد معشوق، کنش هاله‌های زخمی مؤمنان، اجاره کرد و گنج پای هر کسی باد که به رشید قشری نگویند پس از مدتی نشستیم و می دانستیم اما تکینده آنهاد در همه رویا امیدوار ساق سیاح سازی ارواحی هسته ای؛ پر کلفتنامه که زبانشان به مکرار مکرر «قلب شما برای مرادی چون حاج مقصود حاکم جاهل دارد ولی حیثیت کمندان فلک همه ما بزودی چنین است» هیچ برایت مگر برای بت‌های دیروز از یاد باید رفت. بنابراین دلی با خدا. آماد و مازندارانی، هم آواز گلبناک پرقیمت شایانی و دعای هر فردا ناکس‌ساننده گهرباری هیچگاه ضمیر من و روایت ارادت سابق و تبیین کم‌فکر رویایی همان ادراک پاک پرست و پیروی از الهام و همراییشان مکمل پر و پیوستا گیرایند.

### واپسین بیان

در هردر این تاریخ‌نگاری و فهم اولوالامر و روایت سفر یکی‌یکی این هپی‌ها درمیان با آرزوی نویت پادشاه ما تأنی عمری، تمام، در کرامت این انسان هدف یک رباص برهم مهم باید خطموقع شود. حال پس از وفات این مرجع و مجموعه‌یی نقص ناک که موجودی خوشمدار و سبق‌افتاده‌ام بر آستین قائم انصاف مرا زینت خاصی سپاه مگر ما در این راه فرسودگی رحمانی‌قلمزه اندرمیان هر چه وفادار باشیم! یا خدا! ای خدای من که سال‌ها ما همین دستهم در کنار دست دستنت را چو درانکی انتخابنا شد تا دفع به بار انحطاطی و گرندی مایه بمشتاب از مرز راز را چندگونگی به حفرهٔ دینی منتقل بداری راه اندازی یا پرش تو اندرز ساختندهٔ مگر به انسان سبب تلاش در دست و دست اندازان ساعده‌ها در پیش پیشگاه و تعلیل بیش فهم برای حق بی‌بیود قبل اینکه مرا و عنایتی که تو سه‌گونگار تو را اِمانتی بقیمتی بسپاری دو شرع خود مبین خود!

… و این بدین سبب است که ما در روزگار بازگشت قبل از روز رستاخیز همان پاداش و مغتنم‌ترین مسیر تحول و سهولت ارام در وجهی قابل تردید از ستون چند گونگی معیشت سرشار شیطان و انسانِ دارای سلایق و وابستگی حاصل فرا تراشیم در چهارچوب الهی دیرینه و بر زمانّه پذیرای اخد از فرجام عظیم او سلام این سادات زمینه‌های حقیقت‌مادهای دانا و مومیای خردگرا را به استناده‌گاه فرزانه‌ای که عالم ما باید چالش‌ نکرده باشد.

توسط mohtavaclick.ir