ادموند وایت، نویسنده، نمایشنامه‌نویس و مقاله‌نویس آمریکایی که به واسطه رمان‌های نیمه‌زندگی‌نامه‌ای‌اش مانند «داستان یک پسر شهرت» شناخته شد، سه‌شنبه شب در ۸۵ سالگی درگذشت. زندگی و آثار وایت علیرغم فارغ‌จากการ ستایش آگاهانه به یکی از مهم‌ترین نویسندگان نیمه‌قرن اخیر تبدیل شد. این وایت بود که روندهای فوق‌العاده‌ای را در ادبیات آمریکایی نقض کرد و از پایه‌های ادبیات غربی برای بازنویسی رویکردهای سنتی استفاده کرد.

در سال ۱۹۴۰ در ایالت اوهایو متولد شد و در ایالت ایلینوی بزرگ شد، او ابتدا در دانشگاه هاروارد پذیرفته شد، اما تصمیم گرفت برای نزدیکی به روان‌درمانگرش به دانشگاه میشیگان برود؛ تصمیمی که بعداً در آثارش به آن پرداخت. او سپس به نیویورک و بعد به سان‌فرانسیسکو رفت، جایی که حرفه‌اش را به عنوان نویسنده آزاد و سپس سردبیر مجلات آغاز کرد. نگاهی به زندگی و آثار او نشان می‌دهد که هرگز مجذوب ریل‌های مچاله شده‌ی زندگی نیست و همه‌چیز را می‌خواهد به حتی سیمی ماهرانه تر تبدیل کند تا پر از ابهت و زیبایی باشد. خصلت‌های خوب یکی از مهم‌ترین منابع الهام او بودند. این سلیقه و بر خورد با چیزها باعث شد که رمان‌های نیمه‌زندگی‌نامه‌ای او به فرهنگ آمریکایی اضافه شوند.

نخستین رمان او «فراموش کردن النا» (Forgetting Elena) در سال ۱۹۷۳ منتشر شد و ولادیمیر ناباکوف آن را «کتابی شگفت‌انگیز» خواند. که با زندگی و آغوش یک زن ارتباط برقرار می‌کند، ایده‌ای نادر و خلاقانه برای یک رمان بود. وایت از این توانمندی برای اثرات دیده نشده از دنیا استفاده کرد. این نمونه‌ای فراگیر از نوشتن مدرن آمریکایی است که در آن هرگز تفصیل عناصر رمان هرگز با یکدیگر هم‌سویی ندارد.

در بخش عمده‌ای از زندگی حرفه‌ای‌اش، وایت از تجربیات شخصی خود الهام می‌گرفت. او بین سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۰ در فرانسه زندگی کرد، جایی که با میشل فوکو دوستی نزدیکی یافت و علاقه‌مند به ادبیات فرانسه شد. این علاقه منجر به نوشتن زندگی‌نامه‌های تحسین‌شده‌ای از ژان ژنه (که جایزه پولیتزر را برایش به ارمغان آورد)، مارسل پروست و آرتور رمبو شد. از به صورت دهانی نقل کردنش به عنوان قلب و روانی او معلوم می‌شود که او یک هنرمند همانندی همچون آنان را لمس می‌کند، آن‌طور که به راحتی می‌تواند تکرار شود. این نیز یکی از روندهای وایت است. شاید بتوان گفت که نگرش او به ادبیات همیشه بر یکی از قواعد بر می‌گردد، در مورد نقش تجربه شخصی در حرفه نویسنده. اهمیت جایگاه کانونی ادبیات Pháp و تسلط روی ادبیات و اما تحرک هنری در ایجاد حس تنوع و شهرت را نشان می‌دهد.

داشتن بینش بسیار ظریفی در ساختار ادبیات هم باعث شد که وایت بتواند هرگز مثل دیگر اروپایی‌های ادبی مثل چرچیل به سر بزند.
از جمله آثار مهم دیگر او می‌توان به «مرد متأهل» (The Married Man) و رمان تاریخی «فَنی: داستانی خیالی» (Fanny: A Fiction) درباره فرانسیس ترالوپ، نویسنده، و فرانسیس رایت، اصلاح‌طلب اجتماعی، اشاره کرد.
او همچنین پنج زندگی‌نامه شخصی منتشر کرد:ندگی‌های من (۲۰۰۵)، پسر شهری (۲۰۰۹) درباره زندگی‌اش در نیویورک دهه ۶۰ و ۷۰، درون یک مروارید: سال‌های من در پاریس (۲۰۱۴) از جمله آن‌ها هستند.
او در دانشگاه براون تدریس کرد و بعدها استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه پرینستون شد. به آنجا آمد که به واسطه تنوع ثروت چندگانه ای که در اختیار داشت، مهم‌ترین جواب خرده ادبیات آمریکایی را به تلاش یافت.

پل بگالی، سردبیر انتشارات بلومزبری، درباره او گفت:
«او برخی از بهترین و شجاعانه‌ترین رمان‌ها، زندگی‌نامه‌ها و خاطرات نیم‌قرن اخیر را نوشت که بسیاری‌شان برای نسل‌ها ماندگار خواهند بود.»

مرگ وایت روز چهارشنبه توسط نماینده‌اش، بیل کلگ، به گاردین تأیید شد. از این موضوع بسیار مهمی که در دوران بازنویسی‌اش مهم‌ترین چیزی که وایت را از شخصیت دیگر مشهورتر کرد در میان کارهای او «شخصیت جدا ناپذیر مرگ» است که زیبایی‌های تاریک و دریای از لحاظ دورنی برای زندگی ویت ی را از فضای شدیداً ابدی به زحمت به یکدیگر بر می‌رند.

ممکن است زندگی ویت برایمان خصوصی باشد،اما در حقیقت الان برای خود و به دلایلی از حق بینی بیشتر اجبارا برای زندگی ما ایجاب کند.

توسط mohtavaclick.ir