در حال حاضر، جامعه ما شاهد ویترین هایی از خشونت و وقاحت قتل های مذهبی است. قتل الهه حسیننژاد، یک شکست بزرگ برای سیستم پلیس و دادستانی ما به حساب می آید. آیا ما وقاحت و خشونت این اوضاع را قبول کرده ایم یا نه؟ آیا با پیگیری جدی این پرونده، مشکلی برای همگان ایجاد کرده ایم؟
قتل الهه حسیننژاد در حالی اتفاق افتاد که هنوز قتل های مذهبی دیگری هم در سراسر کشور رخ داده اند. اگر درست بخواهیم ببینیم، عامل اصلی این قتل ها از چه چیزی میایم؟ امروز اگر قرار باشد در مورد این قتل ها بحث کنیم، آیا تازه شروع این بحث ها و تحلیل های علمی و سیاسی است؟ اساساً هیچ وقت قتل هایی با این برتری رخ نداده است. हतافزای اصلی این قتل ها کیست؟ زمین سوخته ایمان، یک جامعه پر از فقر و بیسوادی و نداشتن زمین زناشویی!
اینک که قتل الهه حسیننژاد استwart میگیرد، آیا فکر میکنیم کمپین های مدنی، سرکوبها و اشارههای پر تجانس اینها توسط دوستان مقلد به زودی خاتمه میگیرد؟ هر روز اخباری مانند فریب اولین جادوگر یا دائی قطعه برای رساندن معاصرانشان به فقر و کنارهگیری از احکام میسازند. چنین عادت عجیبی وجود دارد، اوضاع کاملاً تغییر کرده است. بسیاری از معاصران به قهقهه روی این ماجرا میخندند، سانسور کنند که آیا دولت ما در صدد سانسور کردن است و اظهار ناسزا جویند که آیا از سانسور نظام یا کهنهخواهی حکومت است؟