یک جوان ۳۳ ساله که در فضایی پر از هیاهو و جنجال در زندگی مشترکش سوءظنها و اختلافات داشت، روز گذشته به تنها ساعتی پس از ارتکاب جنایت دستگیر شد. این متهم پس از دستگیری و رازگشایی از این ماجرای خارقالعاده در پاسخ به سوالات خبرنگار ارشد روزنامه خراسان، جزئیات بسیار استادانه و تکاندهندهای را بازگو کرد.
متهم این پرونده جنایی که خویشتنداری و خونسردی فوقالعادهای را در احیان نشان داده بود به این پرسشها پاسخ داد:
پاسخ: خودت را معرفی میکنی؟ جلال – الف
سؤال: چند سال داری؟
پاسخ: متولد ۱۳۷۱ هستم.
سؤال: فرزند هم داری؟
پاسخ: بله! یک دختر ۳ ساله دارم.
سؤال: با همسرت چگونه آشنا شدی؟
پاسخ: ازدواج فامیلی داشتم. «حانیه» دختر خاله ام بود.
سؤال: با آن که شناخت کاملی از همسرت داشتی پس اختلافات شما چگونه آغاز شد؟
پاسخ: ریشه این اختلافات به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بازمیگردد. در واقع سوءظنهای من از دوران نامزدی شکل گرفت.
سؤال: توضیح بیشتری میدهی؟
پاسخ: در سال ۱۳۹۸ زمانی که به تازگی مراسم عقدکنان برگزار شده بود و دوران نامزدی را میگذراندیم یک روز چندتا فیلم و عکس در گوشی تلفن او دیدم که برای فرد دیگری ارسال کرده بود. آن روز خیلی عصبانی شدم و شک و تردید در وجودم ریشه دواند. به همین خاطر ماجرا را برای خاله و مادرم بازگو کردم اما با صحبتها و نصیحتهای بزرگترها و همچنین میانجیگری مادر و خاله ام این موضوع را نادیده گرفتم و گذشت کردم.
سؤال: زندگی مشترک را از چه زمانی آغاز کردید؟
پاسخ: یک سال بعد از این ماجرا یعنی در سال ۱۳۹۹ زندگی مشترک ما در حالی شروع شد که این سوءظنها در ذهنم باقی مانده بود ولی بازهم اهمیتی به آن ندادم.
سؤال: پس چرا او را به قتل رساندی؟
پاسخ: زندگی ما بعد از تولد دخترم به همین ترتیب سپری میشد و همسرم نیز در امور ورزشی فعالیت داشت تا این که حدود ۲۰ روز قبل از این حادثه، پیامکی را دریافت کردم که به اشتباه از گوشی همسرم به تلفن من ارسال شد. با دیدن آن پیامک خیلی به هم ریختم و به خاطر سوءظنی که از قبل هم داشتم به سراغش رفتم و به او اعتراض کردم که «این پیامک از گوشی خودت برای من فرستاده شده است!» ولی پاسخی دریافت نکردم تا این که بعد ازظهر روز حادثه تصویری (اسکرین شات) از پیج اینستاگرامی همسرم برای من ارسال شد. از او پرسیدم این استوریها چیست؟ گفت: اینها استوری نیست!… وقتی بررسی کردم فهمیدم که آنها را یک پسر غریبه فرستاده است! این بود که اعصابم به هم ریخت و این حادثه (قتل)رخ داد.
سؤال: وقتی خشمگین شدی چه کردی؟
پاسخ: هنگامی که دیدم این تصاویر و پیامهای ارسالی در فضای مجازی را قبول نمیکند در یک لحظه با دست گلویش را گرفتم و آن قدر فشار دادم تا جان داد. البته در همین هنگام سرش را به زمین هم کوبیدم.
سؤال: دستانش را چرا از مچ قطع کردی؟
پاسخ: بعد از آن که بیهوش کف اتاق افتاد به طرف آشپزخانه رفتم و کارد قصابی را از روی یخچال برداشتم و هر دو دستش را از مچ بریدم تا از مرگ او مطمئن شوم که زنده نماند!
سؤال: بعد از ارتکاب قتل چه کردی؟
پاسخ: او را در همان وضعیت رها کردم و به یکی از روستاهای اطراف فریمان نزد پدرم رفتم ولی چون میدانستم پلیس به سراغم میآید با نصیحت پدرم تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم. به همین دلیل صبح روز بعد به طرف مرکز انتظامی حرکت کردم که بازداشت شدم.
سؤال: کارد قصابی را هم با خودت بردی؟
پاسخ: بله! آن را بیرون انداختم. (آلت قتاله با دستور مقام قضایی و جست وجوگرهای پلیس کشف شد)
سؤال: وقتی دستان همسرت را از ناحیه مچ بریدی هنوز زنده بود؟
پاسخ: نه! فکر نکنم، مرده بود! چون آن قدر گلویش را فشار دادم که بی جان شد!
سؤال: اکنون چه احساسی داری؟
پاسخ: پشیمانم!
سؤال: سابقه خبر
با گزارش مرگ زن ۲۳ سالهای که مچ هر دو دستش به طرز فجیعی بریده شده بود، تحقیقات پلیسی و قضایی در حالی آغاز شد که فرضیه خودکشی با بریدن رگ دست، به صورت جدی مطرح شده بود اما بررسیهای مقام قضایی و کارآگاهان پلیس آگاهی در مرکز درمانی، بلافاصله براین فرضیه خط بطلان کشید و بدین ترتیب فرضیه قتل با صحنه سازی خودکشی، در حالی قوت گرفت که بازدید میدانی از محل وقوع جنایت در منزل مسکونی نشان داد خون اندکی روی فرشهای منزل ریخته است!
خیلی زود همسر فراری متهم با دستورهای ویژه بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب فریمان تحت تعقیب قرار گرفت و ساعاتی بعد در چنگ عدالت گرفتار شد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است در حالی که شایعه سازان فضای مجازی با قتل بانوی قهرمان رشته مچ اندازی (حانیه – ب) قصد جنجال آفرینی داشتند قاضی دکتر مهدی حقدادی (دادستان عمومی و انقلاب فریمان) در گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار ارشد روزنامه خراسان، جزئیات وابعاد گوناگون این جنایت تکان دهنده را تشریح کرد و به همه شایعات و هیاهوی فضای مجازی پایان داد.