**عزاداری مجازی یا سوءاستفاده از رنج انسانی؟**
هر بار که از خونریزیهای شوکآور، حوادث یا مرگهای ناگهانی خبر میشود، فضای مجازی را شاهد اتفاقات جنجالی و آتشین هستیم. در این مدت، کاربران بهسرعت پیجهای خارجی یا محلی قربانیان را پیدا میکنند، آنها را فالو میکنند، کامنت میگذارند و برخی حتی آنها را به فضایی برای تحلیلهای شخصی، قضاوت یا ابراز احساسات گنگ و نامنسجم تبدیل میکنند.
درصورتیکه رسانهها هنوز در حال روایت کردن اتفاقات هستند و پلیس در حال تحقیق اما مردم مسیر قضاوت و حتی نظرات کارشناسانه و گاه بهحق بودن را طی کردهاند. اینگونه احساس میشود که ما با پدیدهای تازه و چندلایه مواجهایم؛ چیزی که میتوان آن را «عزاداری مجازی» بنامیم. در واقع میتوان گفت که صفحههای اجتماعی افراد پس از مرگشان، بهویژه در مواردی که مرگ با خشونت یا جنجال همراه است، به جایگاهی شبیه عزاداری یا شاید مزار مجازی تبدیل میشوند و در مواقعی درگیر هیجانی جمعی، طغیان کنجکاوی، قضاوت بیپروا و حتی گاه هتک حرمت میشوند.
**نه تنها سوگواری، بلکه تماشای یک تراژدی**
اسکرول کردن میان عکسها، خواندن کپشنهای قدیمی، تحلیل ظاهر، سبک زندگی و حتی کامنتهایی که دیگر پاسخی نخواهند گرفت، با هر لایک و فالو، لایهای تازه از حضور عمومی را تجربه میکنند؛ حضوری که برخلاف حضور در مراسم ختم یا فاتحهخوانی، اغلب بیمسئولیت، بیمرز و گاه با نگاهی به زندگی خصوصی فرد همراه است. بنابراین مرز میان ادای احترام و مصرف هیجانی رنج دیگران در چنین فضاهایی باریکتر از همیشه است.
**اشک یا کسب درآمد؟**
البته خیلیها مدعی هستند که با فالوکردن، لایککردن، اسکرینشات گرفتن و بازنشر پستهای مقتول، قصد دارند نوعی واکنش روانی به بحران نشان دهند اما اما این «دانستن» همیشه برای «همدلی» نیست. گاهی فقط نوعی نگاه کردن به عمق یک تراژدی است؛ همانطور که در تصادفهای جادهای، ماشینها سرعتشان را کم میکنند تا ببینند دقیقاً چه شده. عجب که دست به فالو کردن صفحهجاتی میزنیم که توسط جلداندازیگران و مقامات ملایم است، پس چطور آدمهای محلتولد را دل میسواریاش!
**اشیاء تجارتی شدهاند**
البته در حاشیه همین عزاداری مجازی، پدیدهای تاریکتر هم در حال رشد است؛ ساخت صفحات جعلی با نام مقتولان. این صفحات گاهی اوقات به سبک صفحات رسمی قربانیها به تلقبش برده میشود، اما پشت نقاب، هدفشان چیز دیگری است؛ جمع کردن فالوورو لایک برای کسب درآمد از طریق تبلیغات یا فروش صفحه و البته فروش جُز ادعا ضداخلاقی این صفحات، برای کسی که تصور میکند میتواند از این ماجرا با بهرهبرداری نزده باشد؛ اگر حداقل کسی کمی دانش تحلیل و تامل را داشته باشد.
**مردم ما هنوز از بازنمایی صحیح در فضای مجازی فاصله دارد**
در چندین پرونده جنجالی سالهای اخیر، صفحات مقتولان در عرض چند ساعت بعد از انتشار خبر، دهها هزار فالوئر پیدا کردهاند. حتی گاهی پیجهایی که ارتباط مستقیمی هم نداشتهاند، صرفاً به خاطر شباهت نام یا تصویر، فالو و دیده شدهاند. این یعنی جامعه ما هنوز نمیداند چگونه با اندوه عمومی در فضای مجازی رفتار کند.
**راهحلها**
– از خود بپرسیم چرا میخواهیم صفحه قربانی را فالو کنیم؟ اگر پاسخمان همدلی است، باید از انتشار یا تحلیل زندگیاش در جمعهای غیررسمی خودداری کنیم.
-از رسانهها بخواهیم به جای پخش گسترده عکسها و زندگینامه مقتول، تحلیل آسیبشناسانه بدهند. شبکههای اجتماعی نباید تبدیل به دادگاههای شتابزده عمومی شوند.
– از والدین و مربیان آنها را یادآوری کنید که هیچوقت به طریق افتادن حاشیههای وبسایتی روی صفحه والدین، و هیچکی جرأت این را دارد که فردا بعد از یک رفتار این یا آن کمکالمعلمی به والدین نزده باشد.