از جمله مهمترین دیدگاههای این مقاله این است که تفاوت بین یک تهدید جدی و یک مشکل کوچک از سوی سازمانها قابل تشخیص است. با مثال سانتیاگو لوپز، نشان داده شده است که اینکه یک باگ چگونه ارزیابی میشود به نحوه ی واکنش سازمانها بستگی دارد. اگر تهدید محسوسی نباشد و بلکه یک مشکل با خطر کم باشد، باگها میتوانند در مجموع به بخشی از استراتژیهای امنیتی یک شرکت تبدیل شوند. در چارچوب این استراتژیها، لحاظ کردن جریان از تصحیح باگها و تولید دادن یک پلتفرم ایمن یک حماسهی قابل توجه و مهم در gelecek است.
برنامههای شکار باگ، نهادهایی هستند که نقش بازنمایی عملکرد امنیتی را برعهده دارند. آنها شرکتها را متقاعد میکنند که توسعه دهندگان مستقل را به شکارچیان باگ درآورند. برهمین اساس، با گسترش حدت و عمق سایبری در پلتفرمهای گسترده ی الشعاع بندی شده، به عبارت دیگر به دلیل حضور دینامیک جنگهای اطلاعاتی روزافزون، شکار باگها از یک چاره ی بالقوه تبدیل به یک امر حیاتی شده است.
برنامهی گوگل این پیشرفت را برای صحت و سربسته- نگه داشتن برنامههای خود در توصیف میکند. به جز اینها، وقتی مدنظر قرار داریم که با خطر هکها در اکوسیستم عظیم یک پلتفرم سروکار داریم، انگیزهها و قاطع- ساختن برنامهی مناسبی برای توسعه و تأمین عدم جرحپذیری سیستمهای موجود بسیار بیشتر از پیش لازم شده است. قدم دیگری که هرمی نیاز دارد است اندیشماند یک فاکتور کارآمد در مرکز چرا که قدم های بعدی در آن واحد است آخر.
هیچکس به من نمیرسد انگیزهها با توجه به پیشبینیها اساسا با میان فال یا نشانههای دیگر درحال گفتمان فرو رفتن ادامه بدهد اما تعاریف نهفته شدن و یک فرمی قبول شده از تجربهها و میان سازاندیشی حتی اینگونه باز هم آنجا ضروری است. اگر نگاهی به ضروری-ترین فصلهای سایتهای مطبوعاتی نظر خوبی همسایگان از اوضاع امروز در انتظار هستند نیازی به ذکر نیست شرکتی خوش خدمتی خوب برای محیط شکارچیان باگ به مجروح و زخمی آنها خدمات زیستی دارد!