در دنیای فناوری، بنچمارک‌ها به یکی از معیارهای رایج برای ارزیابی پردازنده‌ها تبدیل شده‌اند. هر بار که یک CPU جدید معرفی می‌شود، سیلی از نمودارها و نتایج بنچمارک‌ها منتشر می‌شود که آن را با مدل‌های قبلی مقایسه می‌کنند. این داده‌ها در نگاه اول، تصویری از قدرت و سرعت و اختلاف عملکرد پردازنده‌ها را در آزمون‌های مختلف به نمایش می‌گذارند؛ با‌این‌حال، اتکای صرف به این اعداد و درصدها می‌تواند گمراه‌کننده باشد و در نهایت به تصمیم‌گیری نادرستی منجر شود.

واقعیت این است که بنچمارک‌ها، به‌رغم اهمیتشان، همواره بازتاب دقیقی از تجربه‌ی کاربری در دنیای واقعی نیستند. اگر درک درستی از چیستی هر آزمون و معنای اعداد حاصل از آن در زمینه‌های مختلف نداشته باشیم، ممکن است پردازنده‌ای را انتخاب کنیم که در عمل، پاسخ‌گوی نیازهای مشخص ما نباشد.

چرا نتایج بنچمارک‌های‌ سی‌پی‌یو آنقدرها هم اهمیت ندارند؟

در ادامه به چهار دلیل کلیدی می‌پردازیم که چرا نتایج بنچمارک‌های CPU، به‌تنهایی نمی‌توانند تصویری کامل و جامع از عملکرد واقعی یک پردازنده ارائه دهند و چرا شناخت دقیق‌تر از نحوه‌ی انجام آزمون‌ها و تفسیر نتایج آن‌ها می‌تواند به انتخابی آگاهانه‌تر و متناسب‌تر با نیازهای شما منجر شود.

۱. وظیفه‌ی رندرینگ در اکثر مواقع بر عهده‌ی پردازنده‌ی گرافیکی است، نه سی‌پی‌یو

در اکثر بررسی‌های تخصصی پردازنده‌ها، یک نرم افزار بنچمارک رایگان برای ویندوز به نام Cinebench حضوری ثابت دارد و اغلب به‌عنوان یکی از اولین و پایه‌ای‌ترین معیارها برای مقایسه‌ی عملکرد سی‌پی‌یو‌ها به کار می‌رود. این ابزار که توسط شرکت Maxon توسعه داده شده، برای آزمودن پایداری سیستم تحت بار پردازشی سنگین، ارزیابی کفایت سیستم خنک‌کننده در پردازش‌های طولانی‌مدت و سنجش توانایی دستگاه در مدیریت وظایف سه‌بعدی واقعی طراحی شده است. Cinebench در این زمینه‌ها، ابزاری باثبات و قابل اتکا برای مقایسه‌ی مستقیم توان پردازنده‌ها محسوب می‌شود.

امتیاز بالای یک CPU در بنچمارک Cinebench، لزوماً به معنای تجربه‌ی بهتر در کاربردهای عمومی و بازی‌ها نخواهد بود.

با‌این‌حال، یک نکته‌ی بسیار مهم اغلب نادیده گرفته می‌شود: در اکثر کاربردهای روزمره و به‌ویژه در اجرای بازی‌های کامپیوتری، وظایف مربوط به رندرینگ گرافیکی و پردازش صحنه‌های سه‌بعدی عمدتاً توسط پردازنده‌ی گرافیکی (GPU) انجام می‌شود نه سی‌پی‌یو.

امروزه، اکثر موتورهای رندر مدرن، چه در بازی‌ها و چه در نرم‌افزارهای حرفه‌ای تولید محتوای بصری، برای دستیابی به سرعت و کارایی بالاتر، به‌طور کامل بر توان پردازشی GPU متکی هستند. به همین دلیل است که حتی یک کارت گرافیک میان‌رده با پشتیبانی از فناوری‌هایی مانند CUDA (در مورد انویدیا) می‌تواند در وظایف رندرینگ، عملکردی به‌مراتب بهتر از قدرتمندترین سی پی یو اینتل یا AMD ارائه دهد.

اکثر موتورهای رندر مدرن برای دستیابی به سرعت و کارایی بالاتر، کاملاً بر توان پردازشی GPU متکی هستند

بنابراین، بنچمارک‌هایی مانند Cinebench یا آزمون‌های رندرینگ در Blender، بیشتر به‌عنوان یک «تست فشار» (Stress Test) برای CPU عمل می‌کنند و حداکثر توان پردازشی آن را در یک سناریوی بسیار خاص و سنگین به چالش می‌کشند.

آزمون‌های یادشده نشان می‌دهند که یک پردازنده در این شرایط چه عملکردی از خود بروز می‌دهد؛ اما این لزوماً به معنای تجربه‌ی مشابه در کاربردهای عمومی و بازی‌ها نیست. اگر فعالیت اصلی شما شامل رندرینگ‌های سنگین و طولانی‌مدت با CPU نیست، اعداد خیره‌کننده‌ای که در این تست‌ها مشاهده می‌کنید، احتمالاً تأثیر ملموسی بر تجربه‌ی روزمره‌ی شما نخواهند داشت.

۲. امتیاز بالا در بنچمارک‌های عمومی، همیشه نشان‌دهنده‌ی برتری مطلق یک پردازنده نیست

علاوه بر تست‌های متمرکز بر فشار شدید مانند Cinebench، دسته‌ای دیگر از بنچمارک‌ها نظیر PCMark و Geekbench وجود دارند که سعی می‌کنند دیدی وسیع‌تر و عمومی‌تر از توان پردازشی CPU ارائه دهند. این ابزارها مجموعه‌ای از وظایف متنوع را شبیه‌سازی می‌کنند تا یک «تصویر کلی» از عملکرد پردازنده در سناریوهای مختلف به دست آید. برای مثال، Geekbench 6 شامل آزمون‌هایی از پردازش متن و فشرده‌سازی فایل گرفته تا رهگیری پرتو (Ray Tracing) مبتنی بر CPU است.

بسیاری از موارد سنجیده‌شده در بنچمارک‌های جامع، ممکن است با الگوی استفاده‌ی واقعی کاربر ارتباطی نداشته باشند

اما همین گستردگی و عمومیت می‌تواند منشأ سوءبرداشت شود. بسیاری از وظایفی که در این بنچمارک‌های جامع سنجیده می‌شوند، ممکن است هیچ ارتباط مستقیمی با الگوی استفاده‌ی واقعی شما از کامپیوتر نداشته باشند.

به‌عنوان نمونه، اگر هدف اصلی شما از تهیه یا ارتقای پردازنده، اجرای بازی‌های کامپیوتری است، سرعت پردازنده در کامپایل برنامه‌ها با ابزار Clang (که یکی از تست‌های Geekbench است) احتمالاً اهمیت چندانی برای شما نخواهد داشت.

تصمیم‌گیری برای خرید CPU صرفاً بر اساس یک امتیاز کلی در بنچمارک‌های عمومی، می‌تواند شما را به سمت انتخابی نامناسب سوق دهد

یا در مثالی دیگر، نسخه‌ی پنجم Geekbench شامل آزمونی برای سنجش عملکرد رمزنگاری بود که ۵ درصد از امتیاز نهایی را تشکیل می‌داد؛ در حالی که اکثر کاربران خانگی به‌طور روزمره با چنین وظایفی سروکار ندارند. این آزمون در نسخه‌های جدیدتر حذف شد.

این بنچمارک‌های گسترده، برای نمایش چگونگی مقیاس‌پذیری عملکرد بین دو پردازنده‌ی مختلف به‌طور کلی مفید هستند، اما نباید امتیاز نهایی آن‌ها را بدون بررسی دقیق اجزای تشکیل‌دهنده‌ی آن، به‌عنوان تنها ملاک انتخاب در نظر گرفت. آن عدد نهایی، میانگینی از عملکرد در وظایفی است که بسیاری از آن‌ها ممکن است هیچ‌گاه در چرخه‌ی کاری یا سرگرمی شما قرار نگیرند. در نتیجه، تصمیم‌گیری صرفاً بر اساس یک امتیاز کلی می‌تواند شما را به سمت انتخابی نامناسب سوق دهد.

۳. نمایش قدرت در شرایط خاص، لزوماً به معنای کارایی بهتر برای تمام کاربران نیست

پردازنده‌های امروزی معماری پیچیده‌ای دارند. گاهی تفاوت کوچکی در طراحی یا پشتیبانی از یک «مجموعه‌ی دستورالعمل» خاص، موجب به برتری چشمگیر یک پردازنده بر دیگری در بنچمارک‌های بسیار تخصصی می‌شود. این آزمون‌ها دقیق و معتبرند؛ اما اغلب فقط بخش محدودی از توانایی‌های کلی پردازنده را می‌سنجند و عملکرد واقعی آن را در استفاده‌ی روزمره‌ی شما نشان نمی‌دهند.

دستورالعمل‌های خاص و پیروزی‌های توخالی در بنچمارک

یک نمونه‌ی روشن، پشتیبانی از دستورالعمل‌های AVX-512 است؛ دستوراتی برای تسریع محاسبات پیچیده در کاربردهای خاصی چون هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و شبیه‌سازی برخی نرم‌افزارهای قدیمی (مانند شبیه‌ساز کنسول بازی سونی مدل پلی‌استیشن ۳).

برتری یک CPU در یک بنچمارک تخصصی، اگر با نوع کاربری شما هم‌خوانی نداشته باشد، یک «پیروزی توخالی» در نمودارها خواهد بود

مدل‌های جدید سی پی یو AMD مانند Ryzen 9 9950X3D (با معماری Zen 5) که جزو بهترین سی پی یو ها است، به‌لطف مسیر داده‌ی ۵۱۲ بیتی، در این دستورالعمل‌ها پیشرفت چشمگیری نسبت به نسل Zen 4 (که این دستورها را با تقسیم داده پردازش می‌کرد) داشته‌اند.

در نتیجه، در بنچمارک‌های خاصی مانند Y-Cruncher (برای محاسبه‌ی عدد پی)، پردازنده‌های یادشده عملکردی خارق‌العاده و بسیار بهتر از پردازنده‌های اینتل (فاقد پشتیبانی بومی از AVX-512) یا نسل‌های قبلی ای‌ام‌دی نشان می‌دهند.

اما نکته‌ی مهم اینجاست که اکثر نرم‌افزارها و بازی‌های رایج، از دستورالعمل‌های AVX-512 بهره نمی‌برند یا از جایگزین عمومی‌تر AVX2 استفاده می‌کنند. پس امتیاز بالا در آزمون‌های تخصصی AVX-512، اگر با نوع کاربری شما هم‌خوانی نداشته باشد، لزوماً به معنای تجربه‌ی بهتر در نرم‌افزارهای روزمره نیست و می‌تواند یک «پیروزی توخالی» در نمودارها باشد.

تأثیر کامپایلرها؛ فراتر از معماری پردازنده

فراتر از معماری خود پردازنده، «کامپایلرها» نیز بر نتایج بنچمارک‌ها تأثیرگذارند. کامپایلر نرم‌افزاری است که کد برنامه‌نویسی را به زبان ماشین تبدیل می‌کند. تنظیمات مختلف یک کامپایلر می‌تواند هم امتیاز عملکرد یک پردازنده در بنچمارکی مانند CoreMark را تغییر دهد و هم حجم نهایی برنامه‌ی تولید شده را.

تنظیمات مختلف یک کامپایلر می‌تواند امتیاز عملکرد پردازنده در بنچمارکی مانند CoreMark را به‌طور قابل توجهی تغییر دهد

برای مثال، گاهی تنظیمات خاصی در کامپایلر GCC می‌تواند عملکرد را در بنچمارک CoreMark تا ۱۴ درصد افزایش دهد، اما همزمان حجم کد برنامه را ۴۰ درصد بیشتر کند. جالب است که گاهی تأثیر انتخاب و تنظیمات کامپایلر بر عملکرد نهایی، حتی از خود معماری پردازنده نیز بیشتر است.

در نهایت، هنگام بررسی نتایج بنچمارک‌ها، به توضیحات و تحلیل‌های ارائه‌شده دقت کنید. اگر کاربرد یک تست برایتان روشن نیست، با جست‌وجو در اینترنت اطلاعات بیشتری کسب کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا آزمون‌های مرتبط با نیازهای خود را از موارد کم‌اهمیت تشخیص دهید و انتخاب آگاهانه‌تری داشته باشید.

۴. شرایط کنترل‌شده‌ی آزمون با واقعیت استفاده‌ی روزمره متفاوت است

منتقدان سخت‌افزار برای مقایسه‌ی دقیق پردازنده‌ها، از محیط‌های آزمون کاملاً کنترل‌شده بهره می‌برند. در این شرایط، تمام متغیرها، از قطعات و تنظیمات BIOS گرفته تا نسخه‌ی سیستم‌عامل، ثابت نگه داشته می‌شوند. علاوه‌براین، هیچ برنامه‌ی اضافی در پس‌زمینه فعال نیست و هر آزمون برای حذف نتایج غیرعادی، چندین‌بار تکرار می‌شود. هدف، سنجش توان خالص پردازنده در شرایطی ایزوله و تکرارپذیر است.

محیط آزمایشگاهی در برابر دنیای واقعی: تأثیر برنامه‌های پس‌زمینه

اما محیط کنترل‌شده‌‌ی بنچمارک‌ها، با تجربه‌ی واقعی اکثر کاربران تفاوت دارد. در استفاده‌ی روزمره، معمولاً چندین برنامه همزمان فعال هستند. برای مثال، ممکن است هنگام بازی از دیسکورد برای گفتگو استفاده کنید، موسیقی در پس‌زمینه پخش شود، یا نرم‌افزارهای مدیریت فن و نورپردازی RGB فعال باشند. تمام این‌ها بخشی از منابع پردازنده را مصرف کرده و بر عملکرد کلی تأثیر می‌گذارند.

با اینکه نتایج آزمایشگاهی اطلاعات ارزشمندی فراهم می‌کنند، نمی‌توان آن‌ها را مستقیماً به تجربه‌ی واقعی تعمیم داد

نکته اینجاست که اگر اختلاف عملکرد دو پردازنده در آزمایشگاه اندک باشد، همین برنامه‌های پس‌زمینه و تغییرات جزئی در تنظیمات شخصی شما (مانند تنظیمات ویندوز یا BIOS) می‌تواند باعث شود عملکرد آن‌ها در دنیای واقعی یکسان شود یا حتی جایگاهشان نسبت به هم تغییر کند. پس برتری جزئی در آزمایشگاه، لزوماً به معنای تجربه‌ی بهتر در استفاده‌ی واقعی نیست.

در نهایت، هنگام بررسی نتایج بنچمارک‌ها، به توضیحات و تحلیل‌های ارائه‌شده دقت کنید. اگر کاربرد یک تست برایتان روشن نیست، با جست‌وجو در اینترنت اطلاعات بیشتری کسب کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا آزمون‌های مرتبط با نیازهای خود را از موارد کم‌اهمیت تشخیص دهید و انتخاب آگاهانه‌تری داشته باشید.

چرا نتایج تست پردازنده در بازی‌ها می‌تواند با تجربه‌ی شما متفاوت باشد؟

روش تست پردازنده‌ها در بازی‌ها نیز نکته‌ی مهم دیگری است. منتقدان اغلب از بهترین کارت گرافیک موجود (مانند کارت گرافیک انویدیا مدل RTX 5090) و وضوح تصویر پایین (مانند 1080p) برای آزمودن CPU استفاده می‌کنند. هدف از این کار، حذف گلوگاه کارت گرافیک است تا پردازنده به عامل اصلی محدودکننده‌ی عملکرد تبدیل شود. این روش، تفاوت‌های واقعی میان پردازنده‌ها را بهتر نشان می‌دهد.

در صورت وجود گلوگاه از جانب کارت گرافیک، تفاوت عملکردی محسوس میان پردازنده‌های مختلف (قوی و ضعیف) در بازی برای کاربر قابل تشخیص نخواهد بود

اما اگر شما با کارت گرافیک میان‌رده و در وضوح 1440p یا 4K بازی می‌کنید، معمولاً کارت گرافیک گلوگاه سیستم شما خواهد بود، نه پردازنده. در این حالت، تفاوت‌های بزرگ عملکردی که در نمودارهای بررسی CPU مشاهده می‌کنید، ممکن است در بازی برایتان محسوس نباشد؛ زیرا هر دو پردازنده (چه قوی‌تر و چه ضعیف‌تر) به دلیل محدودیت کارت گرافیک، عملکردی تقریباً یکسان خواهند داشت. پیش‌تر درباره‌ی اینکه گلوگاه چیست و چطور می‌توان با آن مقابله کرد صحبت کرده بودیم.

بنابراین، با اینکه نتایج آزمایشگاهی اطلاعات ارزشمندی فراهم می‌کنند، نمی‌توان آن‌ها را مستقیماً به تجربه‌ی واقعی تعمیم داد. برای انتخاب پردازنده‌ی مناسب، باید الگوی استفاده‌ی شخصی، نرم‌افزارها و سایر قطعات سیستم خود را در نظر بگیرید و صرفاً به اعداد و نمودارها اکتفا نکنید.

اینکه بنچمارک‌های پردازنده همیشه تصویر کاملی از تجربه‌ی واقعی ارائه نمی‌دهند، به معنای بی‌ارزش بودن آن‌ها نیست. این آزمون‌ها، به‌خصوص با تفسیر صحیح، اطلاعات ارزشمندی فراهم می‌کنند؛ مثلاً توانایی پردازنده را در سناریوهای خاص نشان می‌دهند یا حتی به تشخیص مشکلات سیستم کمک می‌کنند.

هدف نهایی باید انتخاب پردازنده‌ای باشد که واقعاً «مناسب شما» و نوع کاربری‌تان است، نه صرفاً مدلی که در صدر یک جدول آماری قرار دارد

جان پول (John Poole)، خالق Geekbench، نیز اشاره دارد که بنچمارک‌ها به کاربران کمک می‌کنند بفهمند آیا سیستم‌شان به‌درستی کار می‌کند یا زمان ارتقا فرا رسیده است. پس مسئله، خودِ بنچمارک‌ها نیستند، بلکه نحوه‌ی درک و استفاده از نتایج آن‌هاست.

نکته‌ی کلیدی، نگاه هوشمندانه و منتقدانه به داده‌های بنچمارک است. هیچ مجموعه‌ی عددی به‌تنهایی نمی‌تواند عملکرد واقعی یک پردازنده را برای ترکیب منحصربه‌فردِ نیازها و سیستم شما پیش‌بینی کند. برای انتخابی آگاهانه، باید بدانید هر آزمون چه چیزی را می‌سنجد و نتایج چگونه با نیازهای واقعی شما ارتباط پیدا می‌کنند. در نهایت، هدف انتخاب پردازنده‌ای است که واقعاً «مناسب شما» باشد، نه صرفاً مدلی که در صدر یک جدول قرار گرفته است.

شما چه تجربه‌ای از بنچمارک‌ها دارید و در انتخاب پردازنده به چه عواملی بیشتر توجه می‌کنید؟ نظرات خود را با ما و سایر کاربران در میان بگذارید.

source

توسط mohtavaclick.ir