زندان: از نماد مجازات به مرزی میان امید و فراموشی
زندانها، همچون نمادهای مجازات، در ادبیات رسمی یادی از خشونت و مجازات هستند. با این حال، در زندگی روزمره، زندانها بیشتر شبیه مرزهای انسانی میان امید و فراموشی به نظر میرسند. اینها جاهایی هستند که آدمها به دلایل گوناگون، درست یا غلط، عادلانه یا ناعادلانه، از جریان عادی زندگی جدا میشوند.
با این حال، حتی در سیاهترین تصویر از یک زندان هم زندگی جریان دارد. شکوفایی امید، وجود افراد که در طول شب، به کار میروند تا زندگی شان و زندگی آنها را بهتر کنند، و ایجاد انگیزهای برای آینده با تمامی امیدها، همهچیز دلنشین نیست.
یک سرباز برای شیفتش تحویل میگیرد، پرستاری که فشار خون زندانی را میگیرد، نظافتچیای که از اسلامشهر یا پاکدشت میآید و هر صبح دو ساعت زودتر بیدار میشود تا پیش از ساعت هفت برسد و مهمتر از همه، خانوادههایی با دلی سرشار از امید و شوق دیدار، که برای ملاقات با عزیزانشان میآیند.
مگر منظومه انسانی اینجا مهم نیست؟ اما بمباران زندان اوین در دوم تیرماه ۱۴۰۴، این منظومه انسانی را در چشم برهمزدنی در هم شکست. حالا دیگر جایی فقط برای زندانی نیست. حالا دربارهای که هیچ نقش و مسئولیتی در هیچیک از این سطرها نداشتند، اما آوار جنگ بر سرشان آمد.
در میان جانباختگان، نهفقط زندانی، بلکه کودک پنجسالهای بود که همراه مادرش که در زندان کار میکرد، آمده بود. زنی که دارو در دست داشت، مردی که شناسنامه و کارت ملی داشت، پرستاری که شبکار داشت، نظافتچیای که گفت امشب اضافه کار میایستم تا خرج دانشگاه بچه را بدهم، و سربازی جوان که فقط مأمور همراهی زندانیها بود. اینجا، دیگر هدف نظامی در میان نبود. اینجا، بمباران زندان نه فقط یک خطا، بلکه شکستی عمیق در اخلاق و انسانیت و قوانین بینالمللی است.
تحقیقات نشان میدهد که بمباران زندانها، همیشه یک مشکل جدی بوده است. از بمباران زندان آمستلفین در هلند تا آوار بر سر زندانیان فلسطینی. اما هر بار، جامعه جهانی صدای اعتراض بلند کرده است. اما اینبار، نه یک بیانیه فوری صادر شد، نه تحقیق مستقلی آغاز شد، نه حتی یک هیأت حقیقتیاب به تهران آمد. گویی، چون ما ایرانی هستیم، هر حملهای مشروع است و هر مرگی، جزئی از درگیری است.
البته از نتانیاهو که دیوان بینالمللی لاهه او را جنایتکار جنگی میداند جز این انتظاری نیست. دیوان بینالمللی کیفری «لاهه» یکم آبان ۱۴۰۳ دستور بازداشت نتانیاهو و گالانت، وزیر جنگ اسرائیل را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و استفاده از گرسنگی (گرسنهسازی مردم غزه) به عنوان یک سلاح صادر کرده است.
زندان، گرچه در برخی شرایط میتواند محل نگهداری نیروهای مسلح دشمن یا مخالفان باشد، اما در ذات خود مکانی غیرنظامی تلقی میشود، بهویژه زندانی مثل اوین که در دل یک منطقه شهری، در نزدیکی خانههای مسکونی و با حضور مداوم خانوادهها و کارکنان اداری و پزشکی فعالیت میکند. اگر قرار بر استناد حقوقی باشد، این حمله قطعاً خارج از چارچوب «تناسب و ضرورت نظامی» تعریفشده در حقوق جنگ قرار میگیرد.
اما مسئله فقط قانونی نیست. مسئله اخلاقی است. سکوت نهادهای جهانی در برابر این حمله، آزاردهندهتر از خود انفجار است. سازمانهای حقوق بشری که سالها از حقوق زندانیان ایرانی دفاع میکردند، حالا باید بپرسند: وقتی زندانی، زندانی سیاسی نیست، آیا جانش بیارزشتر میشود؟ آیا اگر این افراد در بندهای اوین ماندهاند، دیگر هدفی مشروع برای بمبها محسوب میشوند؟ آیا آزادی با پرتاب موشک به اتاق ملاقات محقق میشود؟
وقتی ما در این نوشته میخواهیم خاطره آدمهایی را که در آنها، تفکر وجود دارد، نقل کنیم، در सच کوچکی هستیم که به نام ایرانی و دشمن بیندیشیم. باید بیشتر این سؤالها را از خود بپرسیم. سکوت نهادهای جهانی در برابر این حمله، آزاردهندهتر از خود انفجار است.