از سوی دیگر انتصاب علی لاریجانی را برخی به معنای آغاز تحولات ساختاری تعبیر کردهاند و اینکه نظام با انتخاب وی در این برهه حساس تلاش کرده چهره عقلانیتری به خود بگیرد. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی این موضوعات با غلامعلی دهقان استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
*اغلب نخبگان جامعه نسبت به ضرورت تحول در تصمیمگیریها و ساختار پس از دوران جنگ12 روزه اجماع دارند. به نظر شما این تحولات باید در چه زمینههایی صورت بگیرد؟
من معتقدم در این زمینه توازن لازم است. پس از حمله اعراب مسلمان به ایران، ایرانیان به تدریج با دین مهاجمان کنار آمده و با گزینش اسلام و نفی برتری نژادی عرب بر میراث گذشتگان اصرار و با حفظ مراسمات ملی خود مثل آیین برگزاری عید نوروز و شب یلدا و با پاسداشت زبان فارسی مسلمان ایرانی شدند. این در حالی بود که در برخی مناطق دیگر غرب آسیا و شمال آفریقا مثل مصر زبان عربی جایگزین زبان بومی شد. ایرانیان به تدریج با اسلام به جنگ حاکمان اموی و عباسی رفتند و موفقیتهای زیادی هم داشتند. هرچند حرکتهای ملیگرایانه با تکیه بر ایران باستان هم بود که به شکست انجامید، اما پس از مدتی چالش دیگری برای ایرانیان به وقوع پیوست. این بار این ترکان غزنوی و سلجوقی بودند که در ایران ترکتازی میکردند. ایرانیان این بار و عاقبت در رقابت با ترکان عثمانی از زمان صفویه تشیع ۱۲ امامی را به عنوان هویت و دژ مقاومت خود در برابر دیگران انتخاب نمودند. تشیع قبل از صفویه توانسته بود در بخشهای قابل توجهی از شرق و شمال ایران حمایت بیشماری از تودههای مردم را به خود جلب کند و حتی در این مناطق حکومتهای شیعی مستقل شکل دهد که مهمترین آن سربداران در خراسان بزرگ بود. از دوره صفویه انگار نوعی اسلام ایرانی به صحنه آمده است که مختصات خود دارد. این اسلام ضمن پایبندی به کلیت اسلام اما با اسلام خلافت عربی و عثمانی تفاوت دارد. اما هر چه است هویت جدید ایرانیان است. علاوه بر مراسمات ملی مناسکات آیینی هم از جایگاه بالایی برخوردار است. مثل برگزاری مفصل آیینهای مربوط به حادثه کربلا. وضعیت فرهنگی دوره صفویه تا مدتها در ایران پا برجا بود اما با ورود مظاهر مدرنیته و بهخصوص به قدرت رسیدن حکومت متجددمآب پهلوی و رویکرد جدید این سلسله به ایران باستان کفه ترازو به سمت دوره ایران باستان سنگینی کرد. پهلوی دوم هم این روند را ادامه داد، اما واقعیت این بود که در کف کوچه و بازار روایت دیگری بود. اکثریت مردم باور فرهنگی دولتمردان را باور نداشتند.
*پس از انقلاب این وضعیت چه تغییری کرد؟
با وقوع انقلاب ۵۷ که پاتکی بر باور فرهنگی پهلویها بود کفه توجه به تاریخ دوره اسلامی بر کفه تاریخ باستان سنگینی کرد. انگار تاریخ ما از ۱۴۰۰ سال پیش شروع شد. پهلوی تاریخ دوره اسلامی را نادیده انگاشت و ما هم به شدت تاریخ ایران باستان را و به این ترتیب برای نزدیک به یک قرن از به قدرت رسیدن رضا شاه در سال ۱۳۰۴ تا الان ۱۴۰۴ توازن بین تاریخ دوره باستان و دوره اسلامی تا حدودی بههم خورده است. باید بار دیگر توازنی برقرار شود. ما هم در دوره ایران باستان فرازهای باشکوهی داریم و هم در دوره تاریخ اسلامی و هر دو را باید پاسداشت. ایران فردا از جهت فرهنگی ایران متوازن فرهنگی در نسبت با ایران باستان و ایران دوره اسلامی است. در این دوره همان قدر شاهپور اول ساسانی باید مورد توجه باشد که مختار ثقفی. اولی والریانوس امپراتور متجاوز روم را به تسلیم میکشاند و دومی با حمایت ایرانیان ظالمی به اسم ابن زیاد را به زیر میکشاند که معتقد بر برتری عرب بر عجم بود. همه قرائن و شواهد نشان میدهد در این مرحله جدید بازهم حامیان ایران باستان بدون توجه به ۱۴۰۰ سال دوره ایران اسلامی و حامیان دوره ۱۴۰۰ ساله تاریخ دوره اسلامی بدون توجه به تاریخ ایران باستان شروع به جوسازی و سمپاشی خواهند کرد. برای حفظ موجودیت ایران باید از تمامی کلیت تاریخ ایران اعم از دوره باستان و دوره اسلامی حمایت و از فرازهای باشکوه آن و شخصیتهای بزرگ هر دوره استقبال نمود.
*با توجه به اینکه ایران به تدریج و پس از حمله اولیه اسرائیل خود را پیدا کرد و کمکم دست بالا را پیدا کرد و سبب شد اسرائیل از طریق واسطههایی آنطور که وزیر خارجه عراقچی گفت خواهان آتشبس شود. چرا ایران موافقت کرد. آیا ایران از تجارب قبلی خود استفاده کرد؟
به یاد داریم که هنوز جنگ تحمیلی عراق به ۸ سالگی نرسیده بود که ایران قطعنامه ۵۹۸ مصوب شورای امنیت سازمان ملل را در ۲۷ تیر ماه سال ۱۳۶۷ را پذیرفت. عراق هم پیش از این آن را پذیرفته بود. اختلاف ایران با عراق و سازمان ملل این بود که اول باید بند سوم قطعنامه مربوط به تشکیل هیات تعیین متجاوز اولویت باشد نه بند اول مربوط به آتشبس. در هر حال پس از فرایندی که در نیمه اول سال ۱۳۶۷ در جبههها اتفاق افتاد و از تصرف شهر فاو در دهانه اروندرود توسط قوای عراقی شروع و به عقب نشینی ایران از جزایر مجنون و دیگر نقاط متصرفه در خاک عراق منجر شد ایران هم قطعنامه ۵۹۸ را مثل عراق قبول کرد، اما پذیرش آن برای برخی از حامیان انقلاب و نظام و به خصوص بعضی رزمندگان سخت بود، اما فرمان پذیرش را رهبر فقید و بنیانگذار جمهوری اسلامی صادر کرده بود و مخالفین هم حجتی برای رد آن نداشتند. تصمیمی شجاعانه و حکیمانه و از سر ژرفاندیشی که نتایج آن بسیار برای انقلاب و نظام مثمر ثمر بود. اول اینکه با توجه به فربه شدن ارتش عراق طی جنگ به خاطر مساعدت قدرتهای جهانی صدام رهبر وقت عراق مغرور و به خاطر روحیه جاهطلبی که داشت تصمیم گرفت نبرد با ایران را پس از مدتی به سمت کویت متحد مالی خود در جنگ ایران و عراق ببرد. عراق از همان تشکیل کویت نسبت به کویت ادعای مالکیت داشت و آن را استان چهاردهم خود میدانست. انرژی متراکم ارتش عراق به خاطر کمکهای قدرتهای بزرگ طی جنگ ۸ ساله و تصمیم خردمندانه دولت وقت ایران به مدیریت هاشمی رفسنجانی که سبب آزادی اسرای ایرانی و عراقی گردید و اعلام سیاست بیطرفی در دعوای عراق و کویت از سوی کلیت نظام سبب شد تا عراق با خیال راحت از مرزهای شرقی خود به متحد جنگی خود حمله نماید و ظرف چند ساعت کشور کویت در مرداد ۱۳۶۹ به تصرف قوای عراقی درآید. اشغال کویت البته چند ماهی بیشتر طول نکشید و ارتش عراق پس از ضربات سنگین آمریکا و متحدین از کویت عقب نشینی نمود. آنچه مسلم است آغاز زوال صدام هم از اینجا شروع شد. ضربه اول به شدت صدام را ضعیف و برای یک دهه به زیر ضرب آمریکا برد و سرانجام صدام یک دهه بعد سرنگون شد. اگر ایران همچنان به جنگ ادامه میداد با توجه به تجربه جنگ میتوان گفت بسیار بعید بود ایران بتواند صدام را سرنگون کند و حال آنکه با یک تصمیم سیاسی توانست خطر صدام را بر طرف کند.
بازگشت علی لاریحانی به صحنه سیاسی کشور و آن هم در کسوت دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور خبر مسرت بخشی است. وی از سیاسیون مجرب و با تجربه فراوان در نظام جمهوری اسلامی است
*یعنی معتقدید گاهی باید با تصمیم سیاسی مخاطرات جنگ را کنترل کرد؟ این اتفاق در جنگ12 روزه ایران و اسرائیل نیز رخ داد؟
بله؛ گاهی باید در حین جنگ با یک تصمیم عقلایی و سیاسی جنگ را کنترل کرد. پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ایران توانست به بازسازی اقتصادی کشور بپردازد. پس از چند سالی خاموشیهای برق پایان یافت و صدها کیلومتر جاده و دهها سد ساخته شد. کارهای زیربنایی در صنایع شروع که مهمترین آن صنعت پتروشیمی بود. همین درآمد ارزی ناشی از صنعت پترو شیمی بود که بعدها و پس ازتحریمهای نفتی در دهه ۹۰ بسیار برای اقتصاد کشور کارساز شد. علاوه بر این با بهبود شرایط اقتصادی در دوره بعد از جنگ بهتدریج زمینه حضور طبقه متوسط در مشارکت سیاسی و اجتماعی کشور هم بالا رفت که مهمترین نماد آن رویداد دوم خرداد ۱۳۷۶ بود. واقعیت این است آنچه در جنگ تحمیلی صدام گذشت آیینه عبرتی شد تا در جنگ دوم تحمیلی یعنی جنگ نتانیاهو با ایران در بهترین فرصت آتشبس از سوی ایران پذیرفته شود. درست است که بهواسطه قدرت موشکی ایران در روزهای اخر شهرهای تلآویو و حیفا و بئرالشبع به شدت زیر ضرب موشکهای ایرانی بود و عدهای خواهان جنگ بودند اما میتوان حدس زد در صورت ادامه جنگ از سوی ما ابعاد جنگ گستردهتر و شاید منجر به دخالت گسترده آمریکا و دیگر متحدین غربی اسرائیل مثل اروپا هم میشد اما با تدبیر و درایت مقامات عالی سیاسی و نظامی کشور و شاید عبرت آموزی از جنگ اول تحمیلی قضیه کشدار و فرسایشی نشد.
*حضور مجدد علی لاریجانی در شرایط کنونی در شورای عالی امنیت ملی و تشکیل شورای دفاع را به معنای تصمیم حاکمیت برای تغییر قلمداد میکنید؟ این انتصاب در شرایط کنونی چه معنایی دارد؟
بازگشت علی لاریحانی به صحنه سیاسی کشور و آن هم در کسوت دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور خبر مسرت بخشی است. وی از سیاسیون مجرب و با تجربه فراوان در نظام جمهوری اسلامی است. لاریحانی متاخر یعنی از سال ۱۳۸۲ بعد از مدیریت صدا وسیما بیش از گذشته به صفت اعتدال و عقلانیت شهره شد و توانست در جایگاهی قرار بگیرد که هم اصولگریان معتدل و هم اصلاحطلبان وفادار به کلیت نظام وی را قبول داشته باشند. وی در انتخابات مجلس دهم از سوی لیست تدبیر و امید که اتحادی از میانه روهای کشور بود از حوزه انتخاباتی قم کاندید و رای اورد و حتی دوباره رئیس مجلس هم شد. لاریجانی هر چند در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری تایید صلاحیت نشد، اما در سختترین شرایط سیاسی کشور و ومقارن حمله بیرحمانه اسرائیل و آمریکا کنار مردم و نظام ماند و با تحلیلهای درست و منطقی خود سبب امیدواری جامعه سیاسی کشور شد. حضور دوباره وی در کسوت دبیر شعام این پیام را به جهان مخابره میکند که جمهوری اسلامی همچنان میتواند با زبان دیپلماسی با دیگران سخن بگوید و اماده گفتوگو و تبادل نظر است.
*آیا حضور لاریجانی به معنای آغاز تحولات ساختاری است؟
سیاست جمهوری اسلامی در قضیه هستهای استفاده از ظرفیت غنیسازی برای مقاصد مسالمتآمیز بوده است. اما اسرائیل توانست با پروپاگاندای فراوان که آقای گروسی هم در آن نقش داشت به گونهای وانمود ساخت که ایران به دنبال بمب اتم است. در شرایط فعلی که احتمال فعال شدن مکانیسم ماشه هم از جانب اروپاییها وجود دارد لازم بود پیامی از سوی ایران مخابره شود که ایران همچنان به پنچره دیپلماسی در رابطه با قضیه هستهای خود امیدوار است و به هیچ وجه ترجیحی غیر از دیپلماسی ندارد. البته اگر دیگران حرمت ما را نگه ندارند آنگاه ما برای تمام سناریوها آماده هستیم. همانطور که جواب حمله اسراییل به خوبی داده شد اما جنگ حربه آخر ما است نه گزینه اول ایران. برای همین حضور علی لاریجانی میتواند باعث تغییر رویکرد اروپاییها شود البته اگر عقلانیت آنها تحت تاثیر جو رسانهای اسرائیل و تبلیغات سلطنت طلبان ایرانی قرار نگیرد. به نظرم حضور لاریجانی روحی دو باره در کالبد خشک شده دیپلماسی است.
*در چنین شرایطی آیا زمان آن نرسیده سکان صداوسیما به عنوان یکی از ارکان مهم نظام با ظرفیت بالای اجماع آفرینی از انحصار یک گروه خاص و اقلیت خارج شود؟ آیا این موضوع میتواند به حکمرانی در زمینه تحول آفرینی کمک کند؟
قطعا صداوسیما در وضعیت ایدهآل نیست. هرچند در جریان حمله اسرائیل تلاش کرد گفتمانی فراجناحی و ملی از خود نشان دهد و از جهت تشویق روحیه ملی کارهای خوبی هم انجام داد، اما به نظر میرسد صداوسیما همین انبساط سیاسی را باید در شرایط معمولی و متعارف هم پیگیری کند، چراکه این ظرفیت را دارد تا با حضور همه گرایشهای فکری سیاسی فرهنگی پاسخگوی بسیاری از مطالبات مردمی باشد.
source