او تا پايان مقطع متوسطه درس خواند و ديپلم تجربی گرفت. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. سرانجام در نهم مرداد ۱۳۶۲، در مهران بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. پيكر وی مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص سال ۱۳۷۴، در زادگاهش به خاک سپرده شد.
در ادامه بخشهایی از وصیتنامه شهید «رحمتالله صفیپور» را مرور میکنیم:
امید کشته شدن در راه معشوق را دارم
اما بدانید که من بار دیگر از همه چیز و از همه کس بریدهام و عزمم را جدی نمودم و راهی حق میدان جهاد در راه خدا شدم و امید کشته شدن در راه معشوق را دارم و شاید نتوانم بار دیگر با شما باشم و رو در رو با شما به گفتگو بپردازم برای همین است که قسمت ناچیزی از گفتههای خود را بر روی کاغذ میآورم.
خوشا به حال پدر و مادری که پاره تن خود در راه خدا قربانی کنند
پدرم باور کن من خیلی سعی داشتم تا فرزندی خوب برای شما باشم و شما را از تمام جهان بیشتر دوست میداشتم و تمام سعیم بر این بود که رضایت شما را جلب کنم، ولی چه کنم که کسی بود که من او را از شماها و از همه عالم بیشتر دوست داشتم و عاشق او بودم و برای رسیدن به او لحظه شماری میکردم و عاقبت عشق او بود که مرا مانند آهن ربا به سوی خود کشاند و شما را از یادم برد از این آرزوها و امیدها داشتی ولی بدان کسی نیست که مرگ به سراغش نیاید و همه سرانجام روزی از هم جدا می شوند حال چه بهتر که این جدا شدنها در راه خدا و در میدان مبارزه باشد.
مرگ شرافتمندانه و خونین به سراغ انسان بیاید و در بستر غفلت نباشد و خوشا به حال پدر و مادری که با رنج و سختی و مشقت فرزندی بزرگ کنند و پاره تن خود در راه محبوبشان قربانی کنند و بشارت باد بر شما رحمت پروردگار بزرگ.
من ثمره زندگی مادر بودم
مادرم میدانم که من ثمره زندگی تو بودم و چه خوب به یاد دارم که چه شبها تا صبح با چراغ فانوس قالی میبافتی و زحمت میکشیدی تا وسایل راحتی مرا فراهم سازی تا بتوانم به مدرسه بروم تا شاید در پیری عصای دستت شوم، ولی شاید به این آرزویت نرسی و برای چندمین بار مادرم از تو عذر میخواهم و واقعاً شرمندهام که خداحافظی نکردم، ولی باور کن که دست خودم نبود، نیرویی مرا به طرف جبهه میکشید که میتوانی مقاومت در برابر آن را نداشت و از تو میخواهم به خاطر خدا مرا ببخشی.
فراق دوری از شما را تحمل میکنم
از شما میخواهم که برادرانم را خوب تربیت کنی تا فرزندانی خوب برای شما و بندگانی صالح برای خداوند باشند، مادرم و پدرم از شما عاجزانه میخواهم که نماز و ذکر خدا را از یاد نبرید و از دعا کردن به امام و رزمندگان اسلام دریغ نفرمایید، مادرم، پدرم میدانم که برای هر پدر و مادری هم از دست دادن فرزند سخت است، اما سرنوشت چنین میخواهد و اسلام احتیاج به جوانانی از قبیل من دارد و برای همین است که اسلام و قرآن و دوستی اهل بیت پیامبر (ص) را بر شما ترجیح داده و طبق نصر قرآن و پیامبر (ص) و ائمه اطهار فراق دوری از شما را تحمل میکنم و از شما میخواهم برای من گریه ضعف نکنید که خدای ناکرده دشمنان دین خدا خوشحال شوند ولی نمیگویم گریه نکنید، گریه شما گریهسوز باشد و به یاد علی اکبر حسین گریه کنید و به یاد زینب باشید که چگونه توانست شهادت ۷۲ تن را تحمل کند.
به ندای حسین زمان لبیک بگویید
وصیتم به جوانان و مخصوصاٌ دوستان این است که مبادا در رختخواب ذلت بمیرید و حسین در راه دین به شهادت رسید و خدای ناکرده در بستر غفلت بمیرید که علی در مهراب عبادت شهید شد و سعی کنید مانند حنظله باشید که میدان کارزار را بر حجله عروسی ترجیح داد و در رکاب رسول خدا و در راه خدا رخت عروسی را به کفن تبدیل نمود و به لقاءالله پیوست و در حال بیتفاوتی نمیرید که علیاکبر حسین در رکاب حسین و در راه خدا با هدف شهید شد و عاجزانه از شما میخواهم که دست از امام بر ندارید و اگر جویای راه حسین هستید آن را در رگهای خمینی بیابید و ندای دل من ناصرا خمینی، این حسین زمان لبیک بگویید و جبههها را خالی نگذارید و تقوی پیشه کنید و وحدت را حفظ کنید و دعا به امام و رزمندگان را از یاد نبرید.
اسلام را یاری کنید
ای مادران از آمدن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید زیرا اسلام احتیاج مبرم به نیرو دارد و مادر وهب را الگو قرار دهید چگونه جوان تازه دامادش را به یاری حسین فرستاد و موقعی که به شهادت رسید دشمن سربریده وهب را جلو مادرش انداخت، ولی مادر وهب سر فرزندش را به طرف دشمن پرتاب کرد و گفت ما چیزی را که در راه خدا دادهایم پس نمیگیریم و کسانی که توانایی به جبهه آمدن را ندارید از کمک مادی به جبهه خودداری نفرمایید و اگر توانایی مادی را ندارید لااقل با دعاهایتان رزمندگان را بدرقه نمایید و اسلام را یاری فرمایید پس کسانی که ذرهای در دلشان به خمینی شک دارند و بدگمانند میخواهم که در تشییع جنازه من شرکت نکنند زیرا روح مرا آزرده میسازد.
منبع: نوید شاهد
انتهای خبر/ م https://armanekerman.ir/vdcjtvevhuqeitz.fsfu.html
armanekerman.ir/vdcjtvevhuqeitz.fsfu.html
source