چند بار باید یک دسته کارت را بُر بزنید تا واقعاً ورقها تصادفی شوند؟ چقدر اورانیوم یا پلوتونیوم برای ساختن یک بمب لازم است؟ گوگل چطور حدس میزند شما دقیقاً دنبال کدام صفحهاید؟ و اصلاً چگونه میشود کلمهی بعدی در یک جمله را پیشبینی کرد؟
پاسخ این سؤالها همگی به یک ایده برمیگرد: زنجیرهی مارکوف.
داستان از یک دعوای عجیب در روسیهی تزاری شروع شد. ریاضیدانی به نام پاول نکراسوف ادعا کرد که تصمیمات مردم ناشی از «ارادهی آزاد» است، اما رقیبش آندری مارکوف نشان داد که حتی رویدادهای کاملاً وابسته هم میتوانند الگوهای قابل پیشبینی داشته باشند. او مدلی ساخت که در آن، آینده فقط به وضعیت فعلی بستگی داشت، نه به کل تاریخچه.
ایدهی مارکوف که میتواند همهچیز را پیشبینی میکند، دنیا را منفجر کرد؛ سفری شگفتانگیز که از تحلیل آماری شعرهای روسی شروع شد، از آزمایشگاههای فوقسری پروژهی منهتن عبور کرد و به هستهی اصلی الگوریتم PageRank گوگل رسید. اما این «زنجیره» چطور توانست تمام این دنیاهای بهظاهر بیربط را به هم متصل کند و امروز، چگونه به هوش مصنوعی قدرت میدهد تا کلمهی بعدی شما را حدس بزند؟
و البته، پاسخ دقیق به آن سؤال اول: برای یک بازی منصفانه، واقعاً چند بار باید کارتها را بُر بزنیم؟ پاسخ دقیقتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید.
خلاصه صوتی و چکیده متنی
یک دعوای عجیب ریاضی در روسیهی تزاری بر سر «ارادهی آزاد»، به تولد ایدهای به نام «زنجیرهی مارکوف» منجر شد؛ روشی برای درک سیستمهایی که در آنها، آینده فقط به وضعیت فعلی بستگی دارد. این ایده، که نشان میداد رویدادهای وابسته هم قابل پیشبینی هستند، سفری باورنکردنی را آغاز کرد:
ابتدا به دانشمندان پروژهی منهتن کمک کرد تا با «روش مونت-کارلو» رفتار نوترونها را در بمب اتم شبیهسازی کنند؛ دههها بعد، به لری پیج و سرگِی برین اجازه داد تا با الگوریتم PageRank اینترنت را رتبهبندی کنند؛ و امروز، به هستهی اصلی مدلهای زبانی هوش مصنوعی برای پیشبینی کلمهی بعدی در یک جمله تبدیل شده است. حتی پاسخ به این سؤال که چرا باید کارتهای بازی را ۷ بار بُر زد، در همین ایدهی قدرتمند نهفته است.
دعوای ریاضیدانها در روسیه تزاری
سال ۱۹۰۵، روسیهی تزاری در تبوتاب انقلاب بود. گروههای سوسیالیست علیه تزار قیام کرده بودند و جامعه به دو قطب متخاصم تقسیم شده بود. این شکاف آنقدر عمیق بود که حتی به دنیای خشک ریاضیات هم کشیده شد.
source