آزاده لشکریزاده، کارشناس و فعال حوزه اقتصاد و بازار طی یادداشتی بیان کرده است که در بعد سیاستگذاری، شواهد نشان میدهد هرگاه دولتها و نهادها سیاستهای مشخص برای حمایت از زنان خلاق اتخاذ کردهاند، نتایج ملموس و پایداری حاصل شده است. برنامههایی مانند ایجاد صندوقهای اعتباری خرد، برگزاری رویدادهای شبکهسازی بینالمللی، و آموزش مهارتهای دیجیتال، توانستهاند موانع ورود و بقا در بازار را کاهش دهند. در این یادداشت آمده است:
به گزارش سیناپرس، جهان امروز بهسرعت در حال تغییر است و صنایع خلاق بهعنوان یکی از موتورهای اصلی این تحول، نقشی بیبدیل در شکلدهی آینده اقتصادی و فرهنگی ایفا میکنند. در دل این جنبش جهانی، زنان با استعداد، پشتکار و نگاهی نو، وارد عرصههایی میشوند که تا پیشازاین کمتر برای آنها هموار بود.
حضور آنها نهتنها در رشتههای سنتی مانند صنایع دستی یا هنرهای تجسمی که در حوزههای نوین مانند طراحی دیجیتال، تولید محتوای تعاملی و مدیریت برندهای فرهنگی نیز چشمگیر است. این تغییر، حاصل ترکیب مهارتهای فنی و ذوق هنری با جسارت عبور از موانع ساختاری است .
در بسیاری از کشورها، سهم زنان در اشتغال بخش صنایع خلاق به بالای ۴۵ درصد رسیده و این روند رو به افزایش است. چنین دادههایی گواه روندی جهانی است که مرزهای جنسیتی گذشته را بازنویسی میکند. این نیروی تازهنفس، رنگ و بافت جدیدی به اقتصاد خلاق میبخشد و روایتهای جدیدی را برای جوامع رقم میزند. در هر اثر، محصول یا کمپین خلاقانه، ردپایی از زنان پیشرو دیده میشود. این تغییر نه یک موج گذرا، بلکه جریانی ریشهدار و پایدار است که آینده را بازتعریف میکند.
صنایع خلاق ذاتاً بر ایده، نوآوری و روایتگری متکیاند و زنان از دیرباز استاد روایتگری بودهاند؛ چه در قالب هنر شفاهی، چه در قالب داستاننویسی، چه در قالب بیان بصری. امروز این تواناییها با ابزارهای مدرن و پلتفرمهای دیجیتال، قدرتی مضاعف یافته است.
زنان کارآفرین با استفاده از شبکههای اجتماعی، فروشگاههای آنلاین، و ابزارهای طراحی و تولید دیجیتال، مرزهای جغرافیایی را درنوردیدهاند. این پدیده بهویژه در جوامع محلی، فرصتهایی برای معرفی میراث فرهنگی و هنری به بازارهای جهانی فراهم کرده است.
برای نمونه، یک طراح روستایی میتواند با یک تلفن هوشمند و دسترسی به اینترنت، طرحهای خود را به مشتریانی در قارههای دیگر عرضه کند. این دسترسی باعث شکستن چرخه انحصار کانالهای توزیع شده و مسیرهای تازهای برای عرضه محصولات خلاقانه با مقیاس جهانی ایجاد کرده است.
به این ترتیب، حضور زنان در صنایع خلاق دیگر محدود به محیطهای سنتی یا نمایشگاههای محلی نیست، بلکه به صحنهای جهانی گره خورده است. این گسترش افقهای کاری، اعتمادبهنفس و جایگاه آنان را تقویت کرده و قدرت چانهزنی اقتصادی و فرهنگیشان را بالا برده است.
نمونههای الهامبخش از موفقیت زنان در صنایع خلاق بهوفور یافت میشود؛ از کارگاههای کوچک صنایع دستی که به برندهای بینالمللی تبدیل شدهاند تا استارتاپهای فرهنگی که مدلهای نوین کسبوکار را ابداع کردهاند. وجه مشترک این داستانها، عبور از مسیرهای پرچالش بوده است.
زنان در این سفر از موانعی چون دسترسی محدود به سرمایه، کمبود زیرساختهای تولید، تبعیضهای نهادی و گاهی مقاومتهای فرهنگی عبور کردهاند. نکته مهم این است که آنها این موانع را به بستری برای نوآوری تبدیل کردهاند؛ مثلاً با استفاده از منابع محلی و بازیافت مواد، محصولاتی با ارزش افزوده بالا و هویت خاص خلق کردهاند. یا با تشکیل شبکههای همیار، توانستهاند هزینهها را کاهش و دامنه تأثیر را افزایش دهند.
این تجربیات نشان میدهد که کارآفرینی زنانه در صنایع خلاق تنها به دنبال منافع اقتصادی نیست، بلکه پیوندی عمیق با جامعه، فرهنگ و محیطزیست برقرار میکند. همین بعد چندوجهی است که باعث تمایز صنایع خلاق زنانه از بسیاری از کسبوکارهای دیگر شده است.
در بعد سیاستگذاری، شواهد نشان میدهد هرگاه دولتها و نهادها سیاستهای مشخص برای حمایت از زنان خلاق اتخاذ کردهاند، نتایج ملموس و پایداری حاصل شده است. برنامههایی مانند ایجاد صندوقهای اعتباری خرد، برگزاری رویدادهای شبکهسازی بینالمللی، و آموزش مهارتهای دیجیتال، توانستهاند موانع ورود و بقا در بازار را کاهش دهند.
کشورهایی که رویکرد “خلاقیت محور برای توسعه” را در دستور کار خود قرار دادهاند، نهتنها نرخ بیکاری زنان را کاهش دادهاند، بلکه سهم آنها از صادرات محصولات فرهنگی و هنری را چند برابر کردهاند. در ایران نیز گنجاندن موضوع “اقتصاد خلاق” در اسناد بالادستی و برنامههای توسعه، فرصتهای تازهای را برای این گروه رقم زده است.
تجربه استانهایی که بهطور ویژه روی شبکهسازی بانوان خلاق کار کردهاند، نشان داده که مدلهای بومیشده سیاستگذاری میتوانند بسیار اثربخش باشند. این سیاستها اگر با مطالعات میدانی و سنجش اثرگذاری همراه باشند، ظرفیت آن را دارند که صنایع خلاق زنانه را به یکی از پایههای اقتصاد آینده تبدیل کنند.
چالشهایی که پیش پای زنان در این مسیر قرار دارد، هنوز اندک نیست. دسترسی نابرابر به فناوریهای نو، کمبود آگاهی عمومی از ارزش صنایع خلاق، و نبود حمایت حقوقی کافی از مالکیت فکری، سه مانع بزرگ در مسیر آنان است. افزون بر این، شکاف جنسیتی در دستمزدها و فرصتهای شغلی، حتی در این صنایع نوآور، همچنان مشهود است. اما زنان خلاق با تکیه بر قدرت شبکههای همکار، آموزش مستمر، و استفاده هوشمند از فناوری، در حال یافتن راهکارهایی برای غلبه بر این موانع هستند.
برای نمونه، پلتفرمهای جمعسپاری سرمایه یا کرادفاندینگ، به ابزاری کارآمد برای تأمین منابع مالی تبدیل شدهاند. همچنین، ایجاد اتحادیههای تخصصی زنان خلاق میتواند صدا و مطالبات آنها را در فضای سیاستگذاری بلندتر کند. این رویکردها اگرچه هنوز در ابتدای راه هستند، اما چشماندازی امیدوارکننده برای آینده میسازند. نکته کلیدی این است که این تغییرات نه صرفاً اصلاحات تدریجی، بلکه بازطراحی زیرساختهای اقتصادی به سود نوآوری زنانه است.
مسیر تازهای که زنان در صنایع خلاق میسازند، تنها به حوزه کار و اقتصاد محدود نمیشود؛ این مسیر حامل پیامهای فرهنگی، اجتماعی و حتی زیستمحیطی است. هر محصول یا خدمت خلاقانه، بخشی از هویت، خاطره و آرزوهای جامعه را نیز منتقل میکند. وقتی زنی داستان محلی خود را در قالب یک برند پوشاک یا یک بازی موبایلی روایت میکند، در واقع پلی میان گذشته و آینده، میان سنت و مدرنیته میسازد. این نقش منحصربهفرد، صنایع خلاق را به پلتفرمی برای گفتوگو، همزیستی و تبادل فرهنگی بدل میکند.
امروز در هر گوشه جهان، میتوان رد پای زنان پیشرو را در شکلگیری روندهای جدید طراحی، تولید و مصرف یافت. وظیفه ما در مقام نهادها، رسانهها و مخاطبان این است که این تلاشها را ببینیم، حمایت کنیم و الهام بگیریم. زیرا آنچه زنان خلاق میآفرینند، نهفقط مسیر جدیدی برای خودشان، بلکه جادهای برای همه ماست؛ جادهای که تنوع، برابری و نوآوری را به مقصدی مشترک پیوند میزند.
نوشته <span style='font-weight:500; font-size:14px; padding:2px;'>یادداشت آزاده لشکریزاده، کارشناس و فعال حوزه اقتصاد و بازار ؛ <br /></span>چگونه زنان در صنایع خلاق مسیر تازهای میسازند؟ اولین بار در خبرگزاری سیناپرس. پدیدار شد.
source