
در خبرها آمده بود که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، “محمد بن سلمان” ولیعهد سعودی را میانجی مذاکرات ایران و ایالات متحده کرده است و بن سلمان نیز بلافاصله تماسهایی با طرفهای ایرانی داشته است.
به گزارش روز نو در این نوشتار، میانجیگری عربستان و مذاکرات ایران و آمریکا از زاویه دید و نگاه بازیگران مهم این پرونده، به طور اجمالی بررسی شده است.
از نگاه عربستان
گفته میشود این عربستان بوده که گام اول را برای میانجیگری برداشته است. طبق گزارش روزنامه الاخبار بن سلمان در آخرین دیدار با علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران درباره میانجیگیری ریاض میان ایران و ترامپ صحبت کرده است. در این دیدار، بن سلمان از لاریجانی درباره موضع تهران در قبال ابتکار عربستان سعودی برای توافق میان امریکا و ایران سوال کرده بود. لاریجانی بازگشت و پاسخ مثبتی برای او فرستاد، اما تاکید کرد تهران قصد امتیاز دادن ندارد به ویژه پس از جنگ اسرائیل و آمریکا.
در واقع، بعد از آن که خیال “بن سلمان” از جانب “ایران” آسوده شد که پذیرای مذاکره خواهد بود، موضوع را با “ترامپ” در میان گذاشته است.
این که چرا عربستان چنین سیاستی اتخاذ کرده میتواند دلایل متعددی داشته باشد، از جلمه:
۱ – عربستان در حال تقویت جایگاه سیاسی خود در منطقه و جهان است؛ میانجیگری و حل بحرانهای منطقهای و جهانی، یکی از روشهای شناخته شده در سیاست بین الملل برای ارتقاء موقعیت کشورها و سیاستمداران است. در واقع، علاوه بر عربستان، خود بن سلمانِ بلند پرواز که در ابتدای به قدرت رسیدنش با چالش “خاشقچی” مواجه شد -و حتی این موضوع در سفرش به آمریکا نیز مورد پرسش خبرنگاران قرار گرفت- میکوشد به نوسازی برند شخصی اش بپردازد.
به یاد داریم این “بن سلمان” بود که تابستان امسال، شخصاً از ترامپ درخواست کرد که تحریمهای سوریه را لغو کند و ترامپ هم صراحتاً اعلام کرد که بنا به خواسته ولیعهد عربستان این کار را میکند؛ گو این که ترامپ نیز همپای بن سلمان در نوسازی برند اوست.
حل مساله ایران و آمریکا توسط بن سلمان، اعتباری مضاعف به ولیعهد فعلی و پادشاه آینده عربستان خواهد داد و جایگاه بین المللی عربستان را بسیار تقویت خواهد کرد.
۲ – عربستانِ بن سلمان، عربستان در حال توسعه و مدرن شدن است؛ این دستکم رویای بن سلمان برای دوران پادشاهی اش هست. پروژههای عربستان در زمینههای مختلف از کشاورزی و انرژیهای پاک گرفته تا تسلیحات و هوش مصنوعی، اینک در مقابل دیدگان جهانیان است که برخی با تردید و گروهی با تحسین بدانها مینگرند. تحقق این رویا نیازمند بستری امن در منطقه است. عربستان به شدت از این که خاورمیانه درگیر جنگ شود و شعله هایش سعودی را نیز فرا بگیرد نگران است.
هم اکنون، کانون اصلی منازعه در منطقه خاورمیانه “محور متقابل ایران و اسرائیل” است که دامنه آن، البته به عراق، لبنان، یمن و غزه نیز کشیده شده است. رشد و توسعه در میان بحرانی چنین عمیق، مانند ساختن آدم برفی در کنار تلی از هیزم است که ممکن است هر آن شعله ور شود و بن سلمان نیز به درستی بر این نکته کلیدی واقف است.
او در فاز اول تنش زدایی در منطقه، از چین خواسته بود بین ریاض و تهران میانجیگری کند؛ بعد از آن بود که روابط ایران و عربستان عادی شد. حالا هم میخواهد نقشی را که چین بین ایران و سعودی ایفا کرد، بین ایران و آمریکا بازی کند.
۳ – عربستان، در مناسبات منطقهای، ذینفع است؛ از جمله در منازعه لبنان و ماجرای یمن. بنابر این بن سلمان با هوشمندی وارد فاز میانجیگری شده است تا بتواند در این میان، منافع خود را نیز وارد جریان مذاکره کند و بهرهای مضاعف از گفتوگوهای ایران و آمریکا ببرد.
شاید گفته شود عربستان، ایران را رقیب منطقهای خود میداند و از این رو، انزوای ایران برایش مطلوب است. این که ایران و عربستان از دیرباز باهم رقابت داشتهاند حرف درستی است ولی واقعیت این است که اقتصاد ایران و عربستان در سالهای اخیر دو مسیر جداگانه را طی کردهاند، یکی تحریم و عزلت و دیگری جهانی شدن و توسعه.
از این رو در حال حاضر اقتصاد ایران و عربستان در دو لیگ جداگانه بازی میکنند و عجالتاً حتی در میزان فروش نفت – ولو بدون تحریم – رقیب هم نیستند. ضمن این که امنیت منطقهای، منافع بیشتری برای عربستان دارد تا ادامه وضع نامطمئن فعلی.
از نگاه آمریکا
ترامپ نه تنها با میانجیگری عربستان موافقت کرده، بلکه از بن سلمان خواسته است روند مذاکرات ایران و آمریکا را “مدیریت” کند. پیش از این، کشور عمان رابط بین ایران و آمریکا در مذاکرات بود.
ترامپ این نقش را از عمان کوچک گرفته و به عربستان بزرگ داده است، زیرا آنچه میتواند از عربستان بگیرد، فراتر از امتیازاتی است که میتواند از عمان دریافت کند.
ترامپ با دادن این اعتبار به بن سلمان، اولا میکوشد عربستان را از چین دور به آمریکا نزدیک کند. ریاض در سالهای اخیر با زیرکی خاصی از برگ برنده ” شرق گرایی و رابطه نزدیک با پکن” برای جلب توجه بیشتر آمریکا استفاده کرده است؛ حتی موافقت ترامپ با فروش جنگندههای مدرن ۳۵-F به عربستان در همین راستا تفسیر میشود.
به علاوه آمریکا، به یک شریک قدرتمند بومی در منطقه خاورمیانه نیاز دارد چرا که نزدیکترین متحدش در منطقه، یعنی اسرائیل، فاقد موقعیت سیاسی مناسبی برای پیشبرد بسیار از اهداف سیاسی آمریکاست. عربستان هم از نظر جغرافیا، هم از منظر اقتصاد و هم از لحاظ جایگاهش در میان کشورهای عربی و اسلامی، میتواند دوست موثق تری برای ایالات متحده باشد.
نکته بسیار مهم دیگر به قصد بن سلمان برای سرمایه گذاری در آمریکا مربوط به میشود: عربستان یک تریلیون دلار در آمریکا سرمایه گذاری میکند و در مقابل آمریکا هم به بن سلمان برای افزایش وزن بین المللی اش کمک میکند.
اما مساله مهم این است که عربستان تنها در صورتی میتواند این سرمایه گذاری گسترده و بی نظیر را در خاک آمریکا انجام دهد که خاک خودش در امنیت کامل باشد. تنش زدایی از روابط ایران و آمریکا، مقدمهای برای امنیت بیشتر عربستان است تا توافق سرمایه گذاری یک میلیارد دلاری قابلیت اجرا داشته باشد. در واقع، آمریکا نیز از توافق با ایران نفع اقتصادی خواهد برد ولی نه از جیب ایران که از صندوق عربستان.
از نگاه اروپا
در کلیت ماجرا، سیاست بین المللی اروپا، ذیل اراده آمریکا تعریف میشود؛ از این رو، اروپاییها تابع آمریکا در نتایج مثبت یا منفی مذاکرات خواهند بود. اما از منظر خاص اروپا، توافق مذکور میتواند به ثبات در خاورمیانه بینجامد که چند نتیجه مثبت و جدی برای این اروپا خواهد داشت: کاهش هزینههای امنیتی، تعدیل قابل توجه روند پناهجویی با مبدأ خاورمیانه، امنیت بیشتر جریان انرژی و حضور پرسود در بازار ایران.
به علاوه، نزدیک شدن ایران و آمریکا به هم، میتواند به دور شدن ولو نسبی ایران از روسیه بینجامد که این مهم مطلوب اروپاست.
از این رو، اروپاییان با نگاه مثبتی این روند را پیگیری خواهند کرد.
از نگاه چین
به نظر میرسد چین با معادله دو مجهولی مواجه میشود: از یک سو، نزدیکی عربستان به آمریکا مطلوبش نیست و از سوی دیگر میداند که با رفع تحریم ها، با توجه به صبغه و سابقه حضورش در بازار ایران به احتمال بسیار زیاد، دست بالا را در اقتصاد تشنه ایران خواهد داشت، هر چند که در دراز مدت باید به فکر رقابت با شرکتهای غربی در بازار ایران باشد. با این حال، با توجه به سیاست کلان بین المللی چین که عدم ورود منفی به منازعات است، به نظر میرسد چین با ملاحظاتی، با این موضوع کنار خواهد آمد و مانند بسیاری از عرصه ها، ماهی خود را از این آب هم خواهد گرفت.
از نگاه اسرائیل
به ضرس قاطع میتوان گفت که همه تحلیلگران، نگران کارشکنی اسرائیل در این روند هستند. اسرائیل، ایران را دشمن خود میداند و بیمناک آن است که تقویت اقتصادی ایران به تقویت مالی و تسلیحاتی جریانهایی مانند حزب الله منجر شود. ضمن این که تندروهای اسرائیل، همیشه به یک دشمن خارجی نیاز دارند تا ادامه حیات خود در سپهر سیاسی تل آویو را تضمین کنند.
لابیهای قدرتمند اسرائیل در آمریکا (آیپک) و جریان نفوذ پایدارش در ایران، حتماً از تمام ظرفیت خود برای جلوگیری از هر گونه توافقی بهره خواهند گرفت.
از نگاه روسیه
در این میان نباید از نقش مخرب روسیه در این میان غافل شد. روسیه ایران را حوزه نفوذ خود میداند و استمرار این نفوذ را در ادامه تنش تهران با واشنگتن تعریف کرده است. برای روسها یک ایران “ضعیفِ منزویِ چشم به مسکو دوخته”، بسیار مطلوبتر از یک ایران جهانگرای قدرتمندی است که با کانونهای قدرت در شرق و غرب عالم ارتباط دو سویه دارد.
با توجه به این که جنگ اوکراین به مراحل حساسی رسیده است، حتما روسها به این موضوع فکر کردهاند که چگونه از کارت بازی ایران در این باره بهره ببرند و آن را به روابط ایران و آمریکا مرتبط کنند و امتیازاتی را از تهران و واشنگتن بطلبند.
روس ها، احتمالا عوامل داخلی شان در ایران را علیه هر گونه توافقی – ولو عزتمندانه و در راستای منافع ملی ایران – به خط خواهند کرد و حتی اگر لازم ببینند، در مرحله نهایی که لازم است در شورای امنیت برای رفع تحریمها رأی گیری شود، باج خواهی خواهند کرد مگر این که سهم خود را از این بازی دریافت کنند.
از نگاه ایران
ایران از همان ابتدا اعلام کرده بود که در شرایط مناسب، حاضر به مذاکره است؛ وارد مذاکره هم شد ولی این آمریکا بود که وسط مذاکرات، زیر میز زد و آن را متوقف ساخت.
ایران میتواند روی میانجیگری عربستان بیش از رابط بودن عمان حساب کند (به دلایل پیش گفته) و جدیتر از قبل وارد مذاکره شود. ترامپ رابطه شخصی خوبی با بن سلمان دارد و اگر ولیعهد عربستان بتواند از این رابطه برای تعدیل مواضع آمریکا در مذاکرات استفاده و زمینه را برای “مذاکرات آبرومند” فراهم کند، میتوان به نتیجه آن، امید بیشتری داشت، هر چند که ترامپ نشان داده که چندان قابل اعتماد نیست و در مقابلش باید با بدبینی و احتیاط مهره چینی کرد.
اگر مذاکرات موفق باشد و تحریمها برداشته شوند، اقتصاد ایران از رکود عمیق و چندین ساله کنونی خارج میشود و این، مهمترین دستاورد برای دولت و ملت ایران خواهد بود. ضمن این که میانجیگری عربستان، وجاهت بیشتری برای ایران ایجاد میکند که بخواهد “به خاطر عربستان” دستکم به سطحی از توافق برسد.
source