در پرونده «مرز نوآوری و فرهنگ در اقتصاد فردا» چتجیپیتی با مرور پنج بخش قبلی، نگاهی جامع به وضعیت صنایع خلاق در ایران داریم؛ فرصتی برای اقتصاد آیندهمحور که هنوز آنطور که باید جدی گرفته نشده است. از چالشهای ساختاری تا امیدهای تازه، این روایت تلاش میکند تصویری روشن از آنچه هست و آنچه میتواند باشد، ارائه دهد.
مروری بر آنچه گذشت
به گزارش خبرگزاری سینا، در گزارشهای گذشته، به تفکیک از مفاهیم بنیادین، نقش سیاستگذاری، ارتباط با اقتصاد دیجیتال، جایگاه فرهنگ در صنایع خلاق، و ظرفیتهای مغفول مانده در زیستبوم نوآوری فرهنگی ایران پرداخته شد.
در گام نخست، تعریف صنایع خلاق بهعنوان نقطه اتصال میان نوآوری، فناوری و فرهنگ بررسی شد. این صنایع با تکیه بر داراییهای فکری، بهجای منابع طبیعی، تولید ثروت میکنند و به دلیل ماهیت انسانمحورشان، در خط مقدم اقتصاد آینده قرار دارند.
در گزارش دوم، جایگاه سیاستگذاری عمومی و نقش دولت در پشتیبانی از این حوزه مورد توجه قرار گرفت. چالشهای مرتبط با چندپاره بودن نهادهای متولی، نبود قوانین حمایتی مشخص، و ضعف در پیادهسازی سیاستهای مصوب، مهمترین عوامل کندی رشد این بخش ارزیابی شد.
گزارش سوم به رابطه میان فناوریهای نرم، بهویژه هوش مصنوعی، و صنایع خلاق اختصاص داشت. روشن شد که ظرفیتهای فناورانه، اگر با زیستبوم فرهنگی پیوند بخورند، میتوانند به شتابدهندهای قدرتمند برای تولید محتوای بومی، روایتسازی و حتی دیپلماسی فرهنگی بدل شوند.
در چهارمین گزارش، مسئله روایت و هویت در صنایع خلاق مطرح شد. بررسی شد که چگونه محتواهای تولیدشده، اگر در بستر فرهنگی معنادار قرار نگیرند، صرفاً کالاهایی سرگرمکننده خواهند بود و نمیتوانند ارزش افزودهای عمیق در سطح ملی خلق کنند.
پنجمین گزارش نیز تمرکز خود را بر اقتصاد صنایع خلاق گذاشت؛ از مزایای مشارکت مردمنهاد و خصوصی در توسعه این حوزه تا مدلهای درآمدی نوین مانند اقتصاد پلتفرمی، اقتصاد توجه و نظام اشتراکمحور. نگاهی هم به تجربه کشورهایی چون بریتانیا، کره جنوبی و ترکیه انداخته شد تا مشخص شود که مسیر موفقیت، هم بهخوبی پیموده شده و هم بهسادگی قابل بومیسازی است.
بیشتر بخوانید:
خلاقیت صادر میشود: بازار داخلی و جهانی صنایع خلاق
سیاستگذاری و حمایتهای دولتی؛ موتور محرک یا مانع؟
چالشهایی که مانع اوجگیری شدهاند
صنایع خلاق در ایران با وجود استعدادهای انسانی فراوان، سابقه فرهنگی غنی و ظرفیت بومی بالا، هنوز نتوانستهاند سهم قابلتوجهی در تولید ناخالص داخلی داشته باشند. دلایل این وضعیت، متنوع اما بههمپیوستهاند.
نخست، فقدان سیاستگذاری یکپارچه، شاید مهمترین مانع باشد. در ایران، متولیان این حوزه پراکندهاند؛ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا معاونت علمی ریاستجمهوری، از صداوسیما تا شهرداریها. این چندگانگی، مانع تدوین یک استراتژی کلان شده و سرمایهگذاری هدفمند را دشوار کرده است.
دوم، کمبود زیرساختهای فناورانه و پلتفرمی، بسیاری از هنرمندان و تولیدکنندگان محتوا را ناگزیر به مهاجرت به پلتفرمهای خارجی کرده است. نبود نسخههای بومی کارآمد از پلتفرمهای توزیع محتوا، پخش آنلاین، فروش آثار یا حتی مالکیت فکری دیجیتال، موجب خروج ارزش افزوده از کشور شده است.
سوم، مسئله سرمایهگذاری خطرپذیر و حمایت مالی. به دلیل ناشناخته بودن الگوهای اقتصادی صنایع خلاق برای بسیاری از سرمایهگذاران سنتی، همچنان اعتماد به این حوزه پایین است. در نتیجه، استارتاپهای خلاق، در رقابت با کسبوکارهای صنعتی یا خدماتی، در اولویت جذب منابع مالی قرار نمیگیرند.
چهارم، نگاه ابزاری و گاه امنیتی به برخی شاخههای فرهنگی و هنری باعث شده که تولیدکنندگان محتوا همواره در فضای بیثباتی فعالیت کنند. عدم تضمین مالکیت فکری، توقیف یا فیلترینگ ناگهانی آثار و پلتفرمها و محدودیت در صادرات فرهنگی، بخشی از این ناامنی را بازتاب میدهد.
پنجم، مسئله آموزش و مهارت. آموزشهای دانشگاهی و مهارتی در این حوزه، غالباً با تحولات جهانی فاصله دارند. نبود پیوند میان دانشگاه، بازار و جامعه باعث شده که نیروهای کارآمد در حوزههای طراحی، انیمیشن، بازی، نویسندگی، موسیقی دیجیتال بهدرستی تربیت نشوند یا به سرعت جذب بازارهای جهانی شوند.
مسیرهای پیشنهادی برای احیای ظرفیتها
برای فعالسازی ظرفیت نهفته صنایع خلاق در ایران، گامهای مشخصی باید برداشته شود. نخستین گام، تدوین نقشه راه ملی صنایع خلاق با مشارکت نهادهای دولتی، خصوصی، دانشگاهی و صنفی است. این نقشه راه باید بر مبنای شواهد و دادهها باشد و بهصورت فرادستگاهی اجرا شود.
ایجاد صندوق حمایت از نوآوریهای خلاق، با الگوبرداری از تجربه موفق صندوق نوآوری و شکوفایی در حوزه دانشبنیان، گام بعدی است. این صندوق میتواند ریسک سرمایهگذاری در این حوزه را کاهش دهد و تسهیلات هدفمند به استارتاپهای فرهنگی ارائه کند.
همچنین، باید نظام مالکیت فکری بهروزرسانی شود تا بتواند با چالشهای دیجیتال همگام باشد. تولید محتوا در بستر فناوریهای نو، نیازمند نظامهای جدید ثبت، رصد و بازتوزیع درآمدهاست.
نکته مهم دیگر، تمرکز بر صادرات فرهنگی است. دیپلماسی فرهنگی میتواند یکی از ابزارهای مهم کشور در تعاملات منطقهای و جهانی باشد و در عین حال، بازارهای تازهای برای صنایع خلاق ایران فراهم کند. پشتیبانی از حضور در نمایشگاههای بینالمللی، شبکهسازی با فعالان فرهنگی جهانی و تولید محصولات چندزبانه، از جمله مسیرهای رسیدن به این هدف است.
در کنار این اقدامات، آموزش نیز باید متحول شود. ورود جدی مهارتهای نرم، فناوری و کارآفرینی به برنامههای درسی رشتههای هنری و انسانی، پیوند با بازار کار و شناسایی استعدادهای نوجوانان، از جمله ضرورتهایی است که بدون آن، رشد متوازن این بخش ممکن نیست.
چشماندازی که دور نیست
صنایع خلاق در ایران، برخلاف تصور عمومی، حوزهای انتزاعی یا صرفاً هنری نیستند. آنها نقطه اتصال فرهنگ، اقتصاد، فناوری و جامعهاند؛ زیربنایی برای آیندهای که در آن تولید ثروت با خلاقیت و روایت پیوند خورده است.
اگر سیاستگذاران بتوانند نگاه بخشی و موقت را کنار بگذارند، اگر پلتفرمها و زیرساختها برای حمایت از تولید محتوا فراهم شود، اگر سرمایهگذاران با شناخت دقیق وارد میدان شوند، و اگر آموزش متناسب با نیازهای نوین طراحی گردد، میتوان امیدوار بود که صنایع خلاق از حاشیه به متن بیایند. چشمانداز پیشرو، نه آرزویی دور، که فرصتی در دسترس است. بهشرط آنکه این ظرفیت فراموششده، دوباره دیده شود.
*این گزارش برگرفته از توضیحات ارائهشده توسط ChatGPT است.
*تصویر این گزارش توسط هوش مصنوعی Copilot طراحی و اجرا شده است.
source