به گزارش خبرنگار مهر، نشست مقاومت به مثابه امر اجتماعی صبح امروز در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

در نخستین برنامه رسمی انجمن بین‌المللی علوم اجتماعی، علی انتظاری استاد دانشکده علوم اجتماعی، در سخنانی به تشریح ضرورت‌های شکل‌گیری این انجمن و چالش‌های پیش‌روی علوم اجتماعی در ایران پرداخت.

وی در آغاز، از تلاش گسترده برگزارکنندگان برای سامان‌دهی نشست قدردانی کرد و تأکید داشت که برگزاری چنین رویدادی بدون پشتوانه نهادی و صرفاً با فعالیت «خودجوش» اعضای جامعه علمی، اقدامی دشوار اما ارزشمند است.

ضرورت توجه به موضوعات زمین‌مانده علوم اجتماعی

انتظاری با اشاره به اینکه گروهی از متخصصان علوم اجتماعی طی ماه‌های اخیر احساس کرده‌اند بسیاری از مسائل اساسی این حوزه «بی‌صدا» و بدون رسیدگی رها شده، اظهار داشت: موضوعاتی مهم همچون مقاومت، علی‌رغم اهمیت تاریخی و نظری، کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ در حالی که رخدادهای جهانی پس از رویدادهای ۷ اکتبر و تحولات موسوم به طوفان‌الاقصی، ظرفیت‌های اجتماعی و ژئوپولیتیکی تازه‌ای برای تحلیل پدیده مقاومت ایجاد کرده است.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه «پیکربندی اجتماعی جهان به‌شدت در حال تغییر است»، هشدار داد که تداوم تحلیل‌های مبتنی بر چارچوب‌های صرفاً ملی، دیگر پاسخگوی فهم تحولات امروز نیست.

وی با اشاره به همایش اخیر «وضعیت اجتماعی ایران» افزود: علیرغم تغییرات اساسی، هنوز با همان متغیرهای ملیِ دهه‌های پیش تحلیل می‌کنیم؛ در حالی که بسیاری از نهادها، کنشگران و حتی روشنفکری امروز ماهیت فراملی پیدا کرده‌اند.

به گفته وی نادیده‌گرفتن این تحولات سبب می‌شود جامعه‌شناسان خود دچار همان کاستی‌ای شوند که معمولاً به آن دیگر نهادهای رسمی انتقاد می‌شود.

انتظاری در بخش دیگری از سخنان خود، به مثال‌هایی از رویدادهای عظیم اما کم‌تحلیل‌شده اشاره کرد؛ از جمله حضور میلیونی افراد در راهپیمایی اربعین. وی گفت: بیست میلیون نفر در یک مراسم شرکت می‌کنند، اما این پدیده با چنین مقیاسی کمتر در تحلیل‌های علوم اجتماعی جدی گرفته شده است.

چالش نسل‌های دانشگاهی و ضرورت دیپلماسی فرهنگی

انتظاری از «عقب‌ماندگی نسل‌های دانشگاهی» نیز به‌عنوان یکی از موانع علوم اجتماعی نام برد و بر لزوم بازآرایی نظام آموزشی و پژوهشی متناسب با تحولات عصر دیجیتال تأکید کرد.

وی همچنین دیپلماسی فرهنگی، تعامل فعال با انجمن‌های بین‌المللی و ارتباط سازمان‌یافته با دانشگاه‌های جهان را از نیازهای اساسی امروز علوم اجتماعی کشور دانست.

انگیزه تأسیس انجمن بین‌المللی علوم اجتماعی

انتظاری با تشریح چرایی تأسیس این انجمن گفت: ضرورت توجه به نگاه فراملی و خلاصی از محدودیت نگاه صرفاً ملی، مهم‌ترین دلیل انتخاب عنوان بین‌المللی برای انجمن بود.

وی تأکید کرد: بنیان‌گذاران انجمن قصد «دیگری‌سازی» نسبت به انجمن‌ها و تشکل‌های موجود علوم اجتماعی را ندارند و این انجمن با رویکرد تکمیلی و همدلانه فعالیت خواهد کرد.

وی افزود: هدف ما نقد مخرب یا متهم‌کردن جامعه‌شناسی موجود نیست. گرایش‌های گوناگون علوم اجتماعی همه لازم و ضروری‌اند؛ اما باید بتوانند به مسائل نوظهور و ظرفیت‌های عظیم اجتماعی با نگاهی امیدبخش و مسئله‌محور پاسخ دهند.

تاکید بر همکاری با همه تشکل‌های علمی و بهره‌گیری از فرصت‌های نو

انتظاری در ادامه سخنان خود بر ضرورت همکاری گسترده با تمام تشکل‌ها و انجمن‌های علمی موجود تأکید کرد و گفت هدف اصلی اعضای انجمن بین‌المللی علوم اجتماعی «انجام کار جامعه‌شناسی دقیق و بهره‌گیری حداکثری از فرصت‌های جدید در شناخت پدیده‌های اجتماعی» است. وی افزود: قصد ما نادیده‌گرفتن ظرفیت‌ها یا نفی رویکردهای کنونی نیست؛ بلکه تلاش داریم با هم‌افزایی و مشارکت، نگاه عالمانه‌تری در تحلیل مسائل کشور ایجاد کنیم.

وی با اشاره به انتخاب «مقاومت» به‌عنوان نخستین محور کاری انجمن، آن را یکی از مهم‌ترین موضوعات ریشه‌دار علوم اجتماعی در ایران دانست و توضیح داد که با وجود سابقه غنی نظریه‌پردازی درباره مقاومت، این موضوع کمتر در چارچوب‌های جامعه‌شناختی جدید مورد توجه قرار گرفته است.

ضرورت ثبت اندیشه‌های علوم اجتماعی ایران و پرهیز از تقابل‌سازی

انتظاری به لزوم تدوین مجموعه‌ای جامع از نظریه‌ها و آرا اندیشمندان علوم اجتماعی ایران اشاره کرد و گفت در همین راستا، نخستین سرفصل‌ها برای تدوین کتابی در این‌باره تهیه شده است. او هدف این کار را «شناخت ذخایر فکری کشور و استفاده از آن‌ها در حل مسائل اجتماعی» عنوان کرد.

وی همچنین نسبت به جریان‌هایی که با برچسب‌زنی‌های تند، علوم اجتماعی را به حاشیه رانده‌اند، انتقاد کرد و افزود: متهم‌کردن علوم اجتماعی به غرب‌زدگی نه‌تنها جایگزینی علمی ایجاد نکرده، بلکه موجب شده برخی نهادها به‌جای بهره‌گیری از دانش تخصصی، به روش‌های غیرکارشناسی روی آورند.

وی نمونه‌هایی همچون نادیده‌گرفتن ماهیت اجتماعی مسئله ترافیک را مثال زد و گفت غلبه نگاه فیزیکی در مدیریت، کشور را با هزینه‌های گزاف و نتایج اندک مواجه کرده است. انتظاری تأکید کرد که این وضعیت محصول «دو سویه» است: هم بخشی از بدبینی به علوم اجتماعی در نهادها و هم ضعف‌هایی که خود جامعه‌شناسان باید برای رفع آن تلاش کنند.

ضرورت بازنگری و ایجاد ارتباط مؤثر با نهادهای تصمیم‌گیر

انتظاری گفت: شکل‌گیری انجمن بین‌المللی علوم اجتماعی تلاشی برای ایجاد بازنگری و ارتباط مؤثر با سازمان‌هاست. قرار نیست آن‌ها را در نقطه مقابل خود قرار دهیم؛ بلکه باید با نگاه انتقادی اما دلسوزانه وارد گفت‌وگو شویم و به حل مسائل کمک کنیم.

او ریشه بسیاری از مسائل کشور، از اعتیاد تا سبک زندگی و اقتصاد، را متأثر از تحولات جهانی دانست و هشدار داد که نادیده‌گرفتن این دگرگونی‌ها تحلیل‌های ما را ناکارآمد می‌کند. انتظاری در پایان اظهار امیدواری کرد با هم‌افزایی میان متخصصان، انجمن بتواند نقش مؤثری در تبیین مسائل و ارائه راهکارهای علمی ایفا کند و سپس وارد بحث اصلی نشست یعنی موضوع «مقاومت» شود.

نظریه‌های رایج علوم اجتماعی قادر به توضیح پدیده مقاومت نیستند

حسین کچویان، استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود درباره ضرورت بازنگری در رویکردهای نظری به پدیده مقاومت، تأکید کرد که امروز نیاز به «یک نظریه ایجابی» درباره مقاومت بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. به گفته او، آنچه اکنون در منطقه جریان دارد صرفاً یک رخداد مقطعی نیست، بلکه «اتفاقی بزرگ» با پیامدهای تاریخی است که باید از منظر نظریه‌پردازی به آن پرداخته شود.

ضرورت تولید نظریه‌ای متناسب با شرایط امروز

کچویان گفت انتظار این است که تحلیلگران بتوانند مسیرهای مبارزه، امکان‌های پیش‌رو و ظرفیت‌های تداوم مقاومت را توضیح دهند تا «کنشگران فعال در میدان» قادر باشند مسیر آینده را بهتر بشناسند. او تأکید کرد که پرداختن به مقاومت نه فقط از منظر توصیف وقایع، بلکه به عنوان امکانی برای اصلاح، راهگشایی و طراحی مسیرهای آتی ضروری است.

وی افزود: پرسش اصلی این است که آیا علوم اجتماعی متعارف قادر است نظریه‌ای ارائه کند که این تحولات را توضیح دهد و به پیشبرد آن کمک کند؟

نقد بنیادین به علوم اجتماعی موجود

استاد دانشگاه تهران با نقد ساختارهای نظری رایج گفت: علوم اجتماعی در شکل کنونی خود نه‌تنها کمکی به درک پدیده مقاومت نمی‌کند، بلکه «در بسیاری از موارد تخریب‌کننده امور» است.

وی توضیح داد: از آغاز شکل‌گیری علوم اجتماعی جدید در غرب تا امروز، کارکرد اصلی آن «اداره جهان غیرغربی» و بازتولید مناسبات سلطه بوده است.

کچویان با اشاره به نظریه‌های توسعه گفت: این نظریه‌ها در کشورهای غیرغربی، از جمله ایران، نه تنها به بهبود وضعیت منجر نشدند، بلکه موجب تخریب ساختارهای اجتماعی و تضعیف هویت جامعه ایرانی شدند.

وی افزود: به‌کارگیری این نظریه‌ها بخش‌هایی از جهان را ویران کرده و نشان داده که اساساً برای شرایط کشورهای ما طراحی نشده‌اند.

کچویان در پایان تأکید کرد که برای فهم و پیشبرد مقاومت، باید نظریه‌هایی برخاسته از تجربه تاریخی و زمینه‌های بومی تولید شود؛ نظریه‌هایی که بتوانند واقعیت‌های منطقه و تحولات امروز جهان را توضیح دهند، نه اینکه آن‌ها را در قالب الگوهای قدیمی و ناکارآمد غربی فرو بکاهند.

علوم اجتماعی مدرن به‌جای تبیین، بنیان‌های جوامع غیرغربی را تخریب کرده است

کچویان در ادامه سخنان خود با نقد ریشه‌ای علوم اجتماعی مدرن اظهار کرد: نظریه‌های رایج، چه لیبرال و چه چپ، همگی در چارچوب ساختار تفکر غربی عمل می‌کنند و کارکرد اصلی آن‌ها «تخریب ساختارهای جوامع غیرغربی» است.

وی تأکید کرد: این نظریه‌ها نه تنها توان توضیح پدیده مقاومت را ندارند، بلکه در طول دهه‌ها به ابزار بازسازی جهان مطابق نیازهای تمدن مدرن تبدیل شده‌اند.

به گفته وی، نظریه‌های توسعه طی سال‌های گذشته بخش‌های مهمی از جامعه ایران و کشورهای مشابه را دچار دگرگونی‌های مخرّب کرده‌اند و هر بار پس از تخریب یک بخش، ضرورت تخریب بخش‌های دیگر را به‌وجود آورده‌اند. کچویان افزود: این نظریه‌ها برای ما نه رشد آفریدند و نه ثبات؛ بلکه چیزی از ساختار جامعه ایرانی باقی نگذاشتند.

نظریه‌های غربی ابزار «سازگار کردن ذهن و زندگی» با جهان مدرن‌اند

استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به ماهیت تحولی نظریه‌های غربی گفت: رسالت اصلی آن‌ها از ابتدا «سازگار کردن ذهن انسان و زندگی اجتماعی» با جهان مدرن بوده است؛ از الگوهای مصرف و سبک زندگی گرفته تا شکل مسکن، پوشش، مبلمان و حتی روابط خانوادگی.

وی توضیح داد: این نظریه‌ها هرجا وارد شدند، ساختارهای موجود را تخریب کردند تا انسان فقط در چارچوب الگوی مدرن امکان زیست داشته باشد.

کچویان با اشاره به جریان نظریات پست‌مدرن، گفت این نظریه‌ها نیز ادامه همان مسیر هستند؛ مسیری که هدف آن حذف هر مانع تاریخی در برابر خودشکوفایی مطلق انسان مدرن است.

وی افزود: در هر مرحله مانع جدیدی برداشته می‌شود؛ ابتدا مذهب، سپس سیاست، سپس ملیت و در مرحله نهایی حقیقت.

حذف حقیقت؛ آخرین مرحله پروژه مدرنیته

کچویان در ادامه با تحلیل روند تاریخی مدرنیته، گفت: حذف مفهوم حقیقت آخرین حلقه این زنجیره است؛ مرحله‌ای که به گفته او به «رهاشدگی کامل انسان» می‌انجامد و راه را برای رفتارهایی همچون انقلاب جنسی، مصرف آزادانه مواد مخدر و انواع الگوهای رفتاری نامتعارف باز می‌کند.

وی تأکید کرد: در این مرحله، تنها معیار عمل میل و خواست فردی است و نه ارزش، سنت، معرفت یا حقیقت. این نقطه‌ای است که دیگر هیچ مفهومی در جای خودش قرار ندارد و همه‌چیز به سطح هوس و تمایل تقلیل پیدا می‌کند.

ضرورت تدوین نظریه مقاومت خارج از دستگاه فکری غرب

کچویان در جمع‌بندی این بخش از سخنان خود گفت: همه این مقدمه‌ها برای این است که نشان دهم ما نمی‌توانیم نظریه مقاومت را در چارچوب علوم اجتماعی موجود تدوین کنیم.» به گفته او، مقاومت نیازمند نظریه‌ای است که از دل تجربه تاریخی، اجتماعی و تمدنی منطقه ما برآمده باشد؛ نه نظریه‌هایی که هدفشان بازتولید تمدن مدرن و بازسازی جوامع پیرامونی در قالب الگوهای غربی است.

وی تأکید کرد: نسبت میان علوم اجتماعی و مقاومت باید بر اساس ظرفیت‌ها و واقعیت‌های بومی تعریف شود، نه بر اساس دستگاه نظری‌ای که سال‌هاست کارکرد اصلی خود را در جهان غیرغربی از دست داده است.

source

توسط mohtavaclick.ir