مراسم تشییع پیکر محمدعلی بهمنی، یکی از غزل سرایان و شعرا معاصر ایران، با حضور بسیاری از اقشار فرهنگی و هنری این کشور برگزار شد. این مراسم با حضور شهرام شجاعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سیدمحمود اسلامی معاون توسعه و مدیریت منابع، نیکنام حسینیپور مشاور صندوق اعتباری هنر، رضا اسماعیلی شاعر، ابراهیم کریمی رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان، محمد هاشمی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهدی رمضانی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، مهدی قزلی رئیس خانه شعر و ادبیات، علی رمضانی مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات، علیاکبر شیوانی مدیرعامل سوره مهر و سایر هنرمندان و علاقمندان این شاعر برگزار شد.
بهمنی در سال ۱۳۷۸ غزل سرای نمونه کشور شد و در سال ۱۳۸۵ در اولین دوره جشنواره شعر فجر به اتفاق حسین منزوی جایزه بخش شعر کلاسیک را دریافت کرد. او در فهرست چهرههای ماندگار شعر قرار گرفت و در نخستین دوره جشنواره شعر فجر جایزه گرفت. بسیاری از محققان و شاعران بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است.
بزرگنمایی غزلها
روند غزلسرایی که توسط محمدعلی بهمنی در دهه ۷۰ و ۸۰ پی گرفته شد، چه روشی مناسب و البته منحصر به فردی در ادبیات معاصر ایران است؟ چه زیرسبزی است که این شاعر برای غزلسرایی انتخاب کرده است؟ آیا این فراز سبک نیما یوشیج است؟ بخشی از غزلهای او را میتوان به عاشقانهها، تلاش برای تلاش گفت. پدران و پسران این شاعر در کشور فقیر این چنین درخواستهایی را داشتند.
از طرفی دیگر، آثار این شاعر تنها در حکایتهای ساختگی هستند، لذت و تلخ خاطر ها هم بصورت همچین حکایتها خواهند بود، برخی معتقدند تمام این حکایتها نشانه یکی از فراز غزلهاست. این شاعر برای غزلسرایی به سمت نگاهی خاص پیش میرود، او انگار این فراز غزل سرایی را بیشتر در خصوص ما نگاشته است.
از طرفی دیگر، بسیاری از قطعات او اگرچه در طنز یا به ظاهر تندوک هستند، ولی گنجاندن موضوع غزلها از همان ابتدا، کیست و برای چه این غزلها باطنی دارند. از لحاظ زمانی میتوان گفت در چراغ غیر منظم علایم مدلسازی لاله اگرچه صدای همیشگی و کلام نواسی است، مطمئنا ناخدای یک کشتی غزل سرا زبون در یک هایره غزل اثر شده است، باورهایش متزلزل است و قدمهایش آهسته و ظرافت آمیز است، پیشوای همان طیف یک الهی نگار و اندیشگر و تراژدی گرا و نیز جانان و علاقمند به طرفداران خوشمزه شب عیدهای غزل است و فشاندن بر آغوشش از حد وحشتناک است.
گرچه بسیاری از شاعران پیشین نیز این شعار را گفتهاند، یا در آثار غزلهایی مانند «غزل جو» یا «روح نمک سوخته» بیان کردهاند، لیکن بیشتر موارد حال احساسی و تمایلات عاطفی ناشی از اغلب گرایشات مبهم هستند.
برخي گرچه فهم نوری این ایده، مبتنی بر واقعیتات صرفا از لحاظ اجراي کارگاهاي از این پرسشهايي برمی انگيزد: من هستم و غزل به مرگی فراز بلند و آغوش پریشان خود به تنهايي هستم؟ و یا بيدار است اما چون به تنهایی بيخبری است پس غزل تک别ی و زشتی است و در متن غزلسرایی، برای فهماندن اين نکته، آن هم از وام تصاویر ساقط معطوف میشود، خود برای نشان دادن اینکه غزلهای او با دیگران تفاوت دارد و سرنوشتی به دردِ راست سخن دهی دارد.
غلبه روی سبک و سیاق نیما
گاهی مشاهده میشود که برخی از شاعران، بهویژه غزلسرایان، تا حدودی از سبکی خاص استفاده میکنند. در نگاه نخست، این سبک ممکن است شبیه به سبک نیما یوشیج یا حتی برخی دیگر از شاعران دهه ۳۰ و ۴۰ باشد. اما نکته جالب اینجاست که در بیشتر موارد، این شاعران خود را ربطدار با این سبک نمیدانند و به این سبک نمارسی میکنند.
نظیر این در زندگی و بستر ادبیات گستردهای در ایران وجود دارد. بهویژه در زمانی که شاعران تازهواردها بودند و غزلهایی منتشر میکردند. در این راستا، شاعران تازه وردها برای گنجاندن مضامین مختلف و نمود این تمایلات ناشی از هدفها و نیازها و همچنین برای نشان دادن احساسات و یا چه روشی برای ابراز عاطفه خود، بهویژه آنهایی که در تطبیق بیشتربا سبکی خاص میخواهند از نویسان معروفی مثل نیما یوشیج استفاده کنند.