وی تا دوم راهنمايی درس خواند و بهعنوان بسيجی در جبهه حضور يافت، سرانجام در شانزدهم دی ۱۳۶۶، در فاو بر اثر اصابت گلوله شهيد ش، مزار وی در گلزار شهدای بردسير واقع شده است، برادرش رمضان نيز به شهادت رسيده است.
بخشهایی از وصیتنامه شهید «غلامرضا پاکروانان» را مرور میکنیم:
بسمه تعالی
با سلام و درود بر مهدی موعود عجلالله و نایب برحقش خمینی بتشکن و با سلام و درود بر روان پاک شهیدان از صدر اسلام تاکنون.
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض میکنم و این سلام گرم و صمیمانه مرا که از اعماق دل سرچشمه میگیرد، از اهواز میگذرد و به سوی شما رهسپار است پذیرا باشید.
در گوشهای از قلب پر مهر و محبت خود جای دهید، مرا ببخشید که نتوانستم زحمات شما را جبران کنم از شما طلب بخشش دارم، از شما التماس دعا دارم و امیدوارم مرا بهعنوان فرزند حقیر خود ببخشید.
مادرجان زحمت مرا کشیدی امیدوارم که حضرت فاطمه زهرا (س) خودش اجرت را بدهد. خدمت برادر کوچک خودم مهدی سلام عرض میکنم، امیدوارم که حالت خوب باشد و کمک پدر و مادر بدهی، درست را خوب بخوانی و به جاهای خوب برسی، از پدر و مادر مواظبت کن و نگذار که داغ برادرمان برای آنها تازه باشد آنها را کمک کن.
هر شب جمعه به جای من هم فاتحه بخوانید، بگویید که پوتینهای تو را پوشیدم تفنگت را مردانه برداشتم سنگرت را خالی نگذاشتم و کلاهت را بر سر نهادم و جای تو را در سنگر پر کردم.
اگر من شربت شهادت نوشیدم، مادرم مانند زینب (س) باش خواهرم تو هم زینب وار زندگی کن.
مادرم اگر شهید شدم اولین وصیت من این است که مقداری آب از آبهای بردسیر به گلوی من بریزید دست من را از تابوت بیرون بگذارید تا مردم ببینند که دست خالی از دنیا میروم.
چشم من را باز بگذارید تا مردم بدانند چشم انتظار کسی هستم، تابوتم را سیاهپوش کنید تا مردم بدانند من داغ کسی را دارم.
تابوت مرا بر جای بلند قرار دهید تا بوی وطن به مشام من بخورد. خواهر و مادرم زینبوار باش. پدر داغ مرا تحمل کن و مادر و خواهرم را دلداری بده. اگر خدا خواست و شربت شهادت ننوشیدم ۲۰ روز دیگر مرخصی میآیم.
منبع: نوید شاهد
انتهای خبر/ طهماسبی
https://armanekerman.ir/vdcfxjdyvw6djma.igiw.html
armanekerman.ir/vdcfxjdyvw6djma.igiw.html
source