یک شاعر اعلام کرد: اصولاً تا کسی دغدغه نداشته باشد شاعر نمیشود، در واقع کسانیکه از روی شکم سیری به شعر و شاعری میپردازند ممکن است نظمی سر هم کنند اما هیچ وقت شاعر نمیشود؛ شاعر یعنی آدم دغدغهمند و وقتی کلام، مفهوم و محتوایی را به زبان شعر میگوید میخواهد آن دغدغه را به گوش برساند.
میری افزود: به رودکی، آدمالشعرا یا پدر شعر فارسی میگویند البته قبل از رودکی هم شاعران زیادی داریم و از آنها آثار باقی مانده است اما در پاسخ به اینکه چرا این عنوان به رودکی تعلق پیدا کرد؟ باید گفت شعر را آنچنان ساماندهی کرد که هنوز هم که هنوز است در همان چهارچوبهای ساماندهی شده او به حیات خود ادامه میدهد.
وی با اشاره به اینکه تمام این قلههایی که آمدند و آثاری پدید آوردند و خلاقیتی نشان دادند، به اندازه حافظ در موردشان بحث درنگرفته است، خاطرنشان کرد: استادی میگفت همه ملتها شاعران بزرگی دارند؛ به عنوان مثال بزرگترین شاعر روسها «پوشکین»، بزرگترین شاعر تمام کشورهای آنگلوساکسون «شکسپیر» و برجستهترین شاعر منطقه لاتین «دانته» است. بنابراین اگر در ادبیات این کشورها یک قله بروز و ظهور پیدا کرده، در ادبیات ایران قلههای فراوانی داریم اما باز هم در چند و چون حیات و اندیشهشان بحثی درنگرفته است.
این محقق ادامه داد: یک علت این امر را شفیعیکدکنی شرح داده و گفته شاعران بزرگی که همه ملتها دارند، در همه لحظات زندگی ملتشان حضور ندارند و در بعضی لحظات حضور دارند اما ما حافظی داریم که در تمام لحظات زندگی ما حضور دارد، غم داریم برای تسکینش حافظ میخوانیم، شادی داریم برای شکفتنش حافظ میخوانیم، برای نوشتن نامه، دلداری دادن، بیان حرفهای عرفانی و پندهای اجتماعی و … از حافظ مدد میگیریم بنابراین هیچ لحظهای از زندگی نیست که از حافظ خالی باشد چراکه حافظ تمام لحظات زندگی ما را پر کرده و در تمام جوانب و زوایای زندگی ما حضور دارد و یکی از رازهای ماندگاری حافظ همین است.
وی با بیان اینکه اشعار حافظ بسیار تأویلپذیر است به طوریکه بنا به نامه عینالقضات خطاب به عزیزالدین اصفهانی «این شعرها را چون آینه دان، آخر دانی که آینه را صورتی نیست در خود اما هر که در او نگه کُند، صورت خود توانَد دید»، گفت: در همه سطوح جامعه و در بین تحصیلکرده و عوامالناس خوانش حافظ وجود دارد اما هر یک بنا به درک و دریافت خود، از آن لذت میبرد.
میری با تأکید بر اینکه حافظ دغدغههای زیادی داشته است، مطرح کرد: اصولاً تا کسی دغدغه نداشته باشد شاعر نمیشود، در واقع کسانیکه از روی شکم سیری به شعر و شاعری میپردازند ممکن است نظمی سر هم کنند اما هیچ وقت شاعر نمیشود؛ شاعر یعنی آدم دغدغهمند و وقتی کلام، مفهوم و محتوایی را به زبان شعر میگوید میخواهد آن دغدغه را به گوش برساند.
وی ادامه داد: ممکن است دغدغهها از جنس سیاسی، اجتماعی، دینی، انسانشناسی، معرفتی، پرداختن به ظواهر زندگی و … باشد به طوریکه وقتی شعر شاعران مختلف را میخوانیم هر یک در عالم خود سیر میکند. این شاعر و نویسنده در پاسخ به این سوال که دغدغه حافظ چه بود؟ گفت: حافظ یک دغدغه ندارد بلکه دغدغههای تاریخی، اساطیری، اجتماعی، سیاسی، دینی- مذهبی، عرفانی و … در اشعار او میبینیم اما بنده معتقدم مهمترین دغدغه حافظ، دغدغه هنری است. در دیوان حافظ بحث دینی دارید، بحث عرفانی دارد
وی بیان کرد: خمریات که یکی از ابزارهای بیان عرفان است، از سنت با سنایی شروع شده است. بعضیها فقط حافظ خوانده و چیز دیگری نخواندهاند بنابراین بحث کردن با این افراد سخت است اما کسی که از سنایی شروع کرده، حافظ را بهتر درک میکند چراکه عقبه حافظ را هم میشناسد.
source