خبرگزاری مهر، گروه مجله – فاطمه برزویی: «تنها مردم هستند که مردم را نجات می‌دهند.» این را یکی از کاربران فضای مجازی درباره ویدئو اخیر منتشر شده از سیل اسپانیا می‌گوید. ویدئویی که در آن یکی از خیابان‌ها را نشان می‌دهد، خیابانی که از جمعیتی به اندازه تمام عرض خیابان امتداد یافته. هرکس به دستش وسیله‌ای گرفته، یکی بیل، دیگری پارو یا هر چیز دیگری که بتواند حتی کمی آب و گل و لای را کنار بزند. بعضی‌ها با کوله‌هایی روی شانه‌هایشان هستند، عده‌ای با لباس‌های مخصوص سفید و برخی هم خیلی ساده، با یک تیشرت و شلوار عادی. آنها آمده‌اند، فرقی ندارد از کجا و با چه وضعی؛ آمده‌اند تا برای بهتر شدن وضعیت و نجات شهرشان تلاش کنند.

در فیلمی دیگر که از رسانه‌های اسپانیایی زبان پخش شده، مردم با هم ماشین‌های گیر کرده در گل و لای را بیرون می‌کشند. همه به هم کمک می‌کنند و هر کس گوشه‌ای از کار را می‌گیرد. با هم کار می‌کنند، می‌رقصند و روحیه خود را نگه می‌دارند. فرغون‌ها و سطل‌ها را به خانه‌ها می‌برند، آب‌ها را خالی می‌کنند و خیابان‌ها را تمیز می‌کنند.

حدود یک هفته پیش اسپانیا دچار سیلی شد که خسارات سنگینی بر جا گذاشت. این سیل جان ۲۱۸ نفر را گرفت و ۸۹ نفر را ناپدید کرد، هرچند که این آمار هم قطعی نیست؛ این خبر را خبرگزاری رسمی اسپانیا، «EFE»، گزارش داده است.

سیلی که باعث شد برخی اسپانیا را به «قبرستان خودرو» بنامند، سیلی که حتی خانواده سلطنتی را برای همدردی با مردم به خیابان‌ها کشاند، و در نهایت، سیلی که مردم را وادار کرد خودشان دست به کار شوند، آستین‌هایشان را بالا بزنند، خیابان‌های خراب‌شده‌شان را تمیز کنند و دوباره بسازند. این‌ها را من نمی‌گویم، بلکه تصاویر و ویدیوهایی که در فضای مجازی دست به دست می‌شود، حقیقت ماجرا را روایت می‌کنند.

از شکستن سد و ۵۰۰ کشته تا سیل‌آسای ۱۳۹۸

در مدرسه، در کتاب‌ها و از تلویزیون درباره بلایای طبیعی خیلی چیزها شنیده و خوانده بودیم، اما ایران کشوری است که این بلاها را از نزدیک لمس کرده است. با وسعتی که دارد، سیل و زلزله بارها به جان و مال مردمش آسیب زده و خاطراتی تلخ در دل‌ها به جا گذاشته است. حالا که صحبت از سیل است، بد نیست یادی کنیم از دو سیل بزرگ؛ مرگبارترین سیل ایران و آخرین سیلی که این سرزمین را درگیر کرد.

در بیستم مرداد سال ۱۳۸۰، مرگبارترین سیل تاریخ ایران در استان گلستان اتفاق افتاد. باران به حدی بارید که سد «شهید وفایی» تاب نیاورد و شکست. حجم زیادی از آب به سوی جنگل گلستان و مناطق اطراف سرازیر شد و سیلابی گسترده به راه انداخت. آب ۵۰۰۰ کیلومتر از زمین‌ها را فرا گرفت، خودروها را شناور کرد و هزاران دام را با خود برد. در میان این فاجعه، حدود ۵۰۰ نفر که بیشترشان در جنگل و جاده گلستان بودند، جان خود را از دست دادند.

سال ۱۳۹۸ با بارانی سیل‌آسا آغاز شد؛ بارانی که آغازگر سیلابی بود که از شمال ایران شروع شد و به سرعت دامنه‌اش به استان‌های دیگر کشیده شد. ابتدا شهرهایی در استان‌های شمالی را در بر گرفت، دو روز بعد شیراز زیر آب رفت، و سپس استان‌های غربی و جنوبی مانند خوزستان نیز درگیر شدند. بارش‌ها آن‌قدر زیاد بود که از ۳۱ استان ایران، ۲۰ استان در معرض سیلاب قرار گرفتند. وقتی سیل فروکش کرد و آب‌ها عقب نشستند، شمار کشته‌شدگان این حوادث که سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد، به حدود ۵۷ نفر رسید.

بی انتظار، بی‌قید و شرط

مردم؛ همین کلمه ساده که حتی در نوشتار هم یکپارچه و کنار هم قرار می‌گیرد، در شرایط سخت نیز دست در دست هم می‌دهند. در لحظات بحرانی، دیگر فرقی ندارد که لر هستند یا بلوچ، ترکمن یا آذری، گیلک یا تالش، عرب یا کرد؛ همه به یکدیگر کمک می‌کنند. اما معمولاً این کمک‌ها بیشتر مادی است. کمتر پیش می‌آید که مردم خودشان و بدون انتظار از سازمانی رسمی، آستین بالا بزنند و به میدان بیایند. در ایران، بعد از وقوع حوادث، بسیج و هلال احمر از اولین‌هایی هستند که وارد عمل می‌شوند، و اگر این اتفاق نیفتد و مردم خودشان کارها را جلو ببرند خیلی‌ها می‌آیند و از جهان سومی بودن حرف می‌زنند. خبر می‌دهد چون اینجا ایران است مردم به کمک مردم می‌روند و این بی‌لیاقتی مسؤولان است.

اما آیا اسپانیا منتظر کمک دولتی ماند؟ آنچه که تصاویر نشان می‌دهد این است که مردم اسپانیا در این شرایط منتظر کمک‌های دولتی نماندند. آن‌ها خودشان وارد عمل شدند. بدون اینکه نیازی به سازماندهی رسمی باشد، هر کسی با هر وسیله‌ای که در دست داشت، به کمک آمد. خیابان‌ها پر از مردمی بود که تلاش می‌کردند آب را از خیابان و کوچه‌ها خارج کنند. این حرکت، توجه کاربران فضای مجازی را نیز جلب کرد. آن‌ها در کامنت‌های خود به این موضوع اشاره کردند که مردم بدون کمک نهادهای دولتی شروع به کار کرده‌اند.

یک فعال فضای مجازی به نام « cecisrmy» که نزدیک به یک میلیون ۴۰۰ هزار دنبال کننده در شبکه اجتماعی «ایکس» دارد نوشته است: «یک گروه از مردم سنگال روستایی در والنسیای اسپانیا رفته‌اند و بدون استراحت در حال پاک کردن خرابه‌ها هستند. مردم روستا می‌گویند که آن‌ها به‌ندرت استراحت می‌کنند و در حالی که خیابان‌ها را از گل و لای پاک می‌کنند، بالا و پایین می‌روند، آواز می‌خوانند و به بقیه روحیه می‌دهند.‌»

کاربری نوشت: «باید نظامیان، اعضای صلیب سرخ، آتش‌نشان‌ها و گارد ملی باشند… اما نه، این‌ها افراد داوطلب و کسانی هستند که خودشان آسیب دیده‌اند. احساس افتخار و شرمندگی همزمان.» و دیگری گفت: «این یک نمونه از اتحاد و کار گروهی است؛ چقدر فوق‌العاده‌اند!»

مرغ همسایه، «همیشه» غاز نیست!

مرغ همسایه غاز نیست!

در ایران این ویدئوها بیش از آنکه در اینستاگرام و ایکس بازدید بگیرند در کانال‌های خبری بازدید گرفتند و بسیاری از مردم یادآوری کردند که اگر این شرایط و این کمک‌های مردمی در اینجا اتفاق می‌افتاد بسیاری سطل رسوایی را بر دوش می‌گرفتند و آن را جار می‌زدند. بی‌بی‌سی، اینترنشنال و دیگر شبکه‌ها معاند تیتر می‌زدند: «وای مصیبتا! مردم با سطل خانه‌ها را از آب خالی می‌کنند؟ مگر حکومت چه کاره است؟» عده‌ای هم به جهان سومی بودن این موضوع را ربط می‌دادند. خلاصه که برای عده‌ای همیشه مرغ همسایه غاز است.

«محمد» به این خودکم بینی ایرانی‌ها در مقایسه با اروپاییان اشاره می‌کند و می‌نویسد: «اگر این اتفاق در ایران بود و مردم همین کار را می‌کردند… یک عده شروع می‌کردند به گفتن که دولت هیچ امکاناتی ندارد. می‌خواهم بگویم که ما ایرانی‌ها همیشه اروپایی‌ها را بزرگ کردیم و خودمان را کوچک.» کاربر دیگری گفت: «وای اگر این در ایران بود، الان شبکه‌های خبری و ۲۰۰ تا کارشناس همه جا بودند و فقط تخریب می‌کردند!» شخص دیگری یادآوری کرد: «اگر این اتفاق در کشور ما بود، مردم می‌گفتند چرا تجهیزات نمی‌آورند و هیچ کمکی نمی‌کنند. اینجا اسپانیا با این وضعیت.»

مرغ همسایه، «همیشه» غاز نیست!

کاربری نیز با اشاره به سیل ۹۸ در ایران، خودتحقیری را نقد کرده و به همبستگی و کمک مردم در آن حادثه اشاره می‌کند: «حالا اگر ایران بود… مردم چنین کاری کنند، سیل ۹۸ را یادتان است؟ مردم با هم جمع شدند و به خانه‌های پر از گل و لای رفتند و همه کمک کردند. همه می‌دانیم که گل وقتی خشک شود چقدر سخت می‌شود تمیز کرد، ولی مردم فشار آوردند، لوازم برقی را شستند و تعمیر کردند. اینجا اروپا به آنها افتخار می‌کند، ولی ما خودمان را تحقیر می‌کنیم.»

به هر حال، آنچه در این بازتاب‌ها مشخص است، وجود نوعی خود کم بینی در جامعه ایرانی است که در مواقع مشابه به سرعت خود را نشان می‌دهد. این نگاه از بیرون به درون، گاهی مردم را به فراموشی از دستاوردها و همبستگی‌هایشان سوق می‌دهد. شاید وقت آن رسیده که به جای سرزنش همیشگی خود، نگاهی واقعی‌تر به ارزش‌های همبستگی و تلاش‌های مردمی‌مان داشته باشیم؛ همان تلاشی که در دل بحران‌ها به نمایش گذاشته می‌شود و ممکن است در کشورهایی دیگر الهام‌بخش باشد.

source

توسط mohtavaclick.ir