به گزارش فرهنگ و شهادت پایگاه خبری تحلیلی «راه آرمان»؛  تو قسمت بازسازی عتبات کار می‌کنم.

المیرا خیلی دلش می‌خواست یه بار با من بیاد کربلا. دنبال فرصتی می‌گشتم بتونم ببرمش زیارت…

اما المیرا این‌قدر بی‌تاب بود که صبر نکرد من برگردم؛ خودش رفت پیش امام حسین (ع).

چند روز قبل از این اتفاق به من گفته بود «بابا تو که حرم هستی دعا کن من شهید بشم». دعاش کردم؛ اما نمی‌دونستم این‌قدر زود مستجاب می‌شه.

راوی: پدر شهید المیرا حیدری

نویسنده: فاطمه زمانی

انتهای‌ خبر/ پسند https://armanekerman.ir/vdcdkk0f5yt0oo6.2a2y.html


source

توسط mohtavaclick.ir