شاید اگر پیش از این از هر ناظر و تحلیلگر بینالمللی پرسیده میشد که آینده سوریه چه خواهد شد کمتر کسی از سرنگونی بشار اسد صحبت میکرد و سوریه را بدون اسد تصویر مینمود، اما حال در شرایط پسااسد قدرتهای داخلی سوریه از جبهه ملی میهنی گرفته تا کردها و تحریرالشام و قدرتهای منطقهای بینالمللی مثل اعراب، ترکیه، اسرائیل، آمریکا، روسیه و… درصددند تا بر تحولات سوریه تاثیر بگذارند، هرچند که بسیاری از تحلیلگران معتقدند امروز اسرائیل و ترکیه بازیگران اصلی میدان دمشق هستند اما مسلم این است که در کنار بازیگری سایر کشورهای عرب، به هیچ وجه نمیتوان ایران را از این معادله حذف کرد. حال اینکه باید منتظر ماند تا گرد و غبار تحولات اخیر سوریه فرو بنشیند و فضا برای دیپلماسی فراهم شود تا ببینیم در میدان دیپلماسی کدام کشورها میتوانند بر آینده سوریه تاثیرگذارتر باشند. در همین راستا برای بررسی تحولات سوریه پسااسد، نقش ترکیه و اسرائیل در این تحولات، نوع مواجهه ایران، شرایط جبهه مقاومت و آنچه در آینده سوریه مورد بحث قرار میگیرد، «آرمان ملی» با حشمتا… فلاحتپیشه تحلیلگر مسائل بینالملل و رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
*با توجه به تحولات اخیر سوریه و تحرکات کشورهای منطقهای و فرامنطقهای برای تاثیرگذاری بر این تحولات، آینده سوریه را چگونه تحلیل میکنید؟
متاسفانه هنوز یک سویه ویرانگر در تحولات خاورمیانه حاکم است و خیلی از بازیگران تلاش دارند تا از این سویه استفاده کنند. بر اساس این سویه ویرانگر اگر یک بازیگری بخواهد سیاستهای خود را پیش ببرد لازمه آن، حفظ یا ایجاد بحران در جای دیگری از خاورمیانه است. من معتقدم الان ترکیه در راس این سویه ویرانگر قرار دارد. ما میبینیم ترکها به راحتی دنبال تحریک طرفین برای ایجاد درگیری و جنگ بین ایران و اسرائیل هستند. برای اینکه ترکیه به دنبال حل معضلات تاریخی خود در منطقه است. الان عملاً تنها جایی از سوریه که هنوز دچار ناآرامی است و سرنوشت آن به شدت مبهم است، مناطقی است که ترکها سعی میکنند سیاست خود را در آنجا تحمیل کنند. به هر حال ترکیه ۲۵ استان کردنشین دارد و ریشه مشکلات و اختلافات کردها با دولت مرکزی ترکیه این است که متاسفانه آنکارا هیچ وقت حقوق کردها را به رسمیت نشناخته و همواره از هر موضوع منطقه برای سرکوب بیشتر کردهای ترکیه و کردهای منطقه استفاده کرده است. ترکیه یکی از معدود کشورهایی است که هنوز اقدامات نظامی را در شمال عراق در مناطق کردنشین هرازگاهی انجام میدهد و الان هم یک گروه مسلح را در سوریه در حالت آمادهباش قرار داده که با کردهای سوریه بجنگند. در نهایت هم بزرگترین اخلال را در تاسیس دولت جدید سوریه، ترکها ایجاد خواهند کرد. برای اینکه آنها سعی میکنند که حقوق سه منطقه کردی در سوریه در قانون اساسی آینده سوریه دیده نشود و طبیعتا کردها هم با این موضوع مشکل خواهند داشت و این یک عامل بحرانساز است. لذا من معتقدم همان ترکیهای که در زیر سخنرانیهای به ظاهر عامهپسند سعی کرد خود را حامی تحولات سوریه نشان دهد، نخستین ویرانگریها را در سوریه صورت خواهد داد. در سوی دیگر باید تاکید کرد که من معتقدم حتی بازیگری مثل آمریکا هم با جنگ و درگیری بین ایران و اسرائیل موافق نیست. ولی متاسفانه برخی بازیگران منطقهای سعی میکنند که اگر شده حتی یک جنگ محدود بین ایران و اسرائیل شکل بگیرد. در موضوع سوریه من معتقدم گرد و غبار تحولات سوریه که بخوابد، زمان بازیگری دیپلماتها فرا میرسد و ملاقاتها و مذاکرات بین طرفین ایرانی و سوری شکل میگیرد. به هر حال سوریه هم میداند که قرار دادن ایران در حوزه دشمنی به ضرر حاکمان جدید تمام خواهد شد و طرفین باید به سمت عادیسازی مناسبات حرکت کنند. به ویژه اینکه سکوت مرگبار ترکیه و دیگر کشورهای عربی در مقابل حملات اسرائیل به سوریه و اینکه حاکمان جدید سوریه این سکوت مرگبار را از ناحیه کشورهای عربی و ترکی دیدند و به روی خود نیاوردند، نشان میدهد که اگر به سمت دشمنسازی ایران حرکت کنند و یا دیگر کشورهای اسلامی را در شمار دشمنان خود قرار دهند، در آینده به میدان تیر اسرائیلیها تبدیل خواهند شد. من معتقدم هر میزآنکه مردم سوریه در آینده این کشور نقش داشته باشند، به همان میزان زمینه فراهم میشود تا مناسبات بین ایران و سوریه هم به شرایط عادی برگردد. نکته اساسی دیگر این است که کشورهای عرب منطقه از مصر تا عربستان راهبرد ایران را قبول دارند که باید به سمت کاهش تنش در حوزه کشورهای اسلامی حرکت کرد و فقط ترکیه و اسرائیل خلاف این مسیر حرکت میکنند. ایران باید گفتوگوهای جدی با ترکیه داشته باشد و به سمت تنشزدایی حتی با ترکیه حرکت کند و در آن صورت تنها بازیگری که دنبال افزایش تنش است، اسرائیل خواهد بود و در آن صورت اسرائیلیها میبینند که در تنشزایی تنها هستند و حتی آمریکاییها هم حاضر نیستند با سیاستهای خطرناک نتانیاهو همراه شوند. طی این مسیر نیازمند یک راهبرد قوی در سیاست خارجی ایران است که متاسفانه هنوز من دولت را در شرایط انفعالی میبینم و معتقدم چنین راهبردی هنوز در دولت آقای پزشکان شکل نگرفته است.
* برخی معتقدند با از دست رفتن سوریه و سقوط بشار اسد ارتباط ایران با محور مقاومت دچار خدشه شده و دیگر نمیتوان قدرتمندانه عمل کرد. ارزیابی شما از این مساله چگونه است؟
من عبارت از دست رفتن سوریه را هیچ وقت به کار نمیبرم و اتفاقاً معتقدم که هرچه تحولات سوریه پیش میرفت، ایران در سوریه گرفتار هزینههایی میشد که اثری بر منافع ملی کشور نداشت. لذا من عبارت ازدست رفتن سوریه را به کار نمیبرم و برعکس معتقدم که اگر یک سیاست خارجی قوی وجود داشته باشد، میتوان تحولات را در مسیر کاهش هزینههای سیاست خارجی و افزایش فرصتها به کار گرفت. کسانی که از دست رفتن سوریه را مطرح میکنند، نگاهی به آمارها بیندازند… به رغم اینکه ایران بیشترین هزینهها را در سوریه متقبل شد ولی استیلای اقتصادی ترکیه بر سوریه در زمان بشار اسد ۱۰ برابر بیشتر از ایران شده بود. کسانی که با این واقعیت مواجه میشوند، چگونه و تحت چه شرایطی میتوانند درباره از دست رفتن سوریه صحبت کنند؟ ضمن اینکه باید این جنبه را در نظر گرفت که در موارد متعددی سوریه نشان میداد که نگاهی ابزارگرایانه به این مفهوم بسیار جدی و هم دارد. در مجموع میتوان به سمت کاهش هزینهها حرکت کرد و علاوه بر آن مناسبات متقابلی برقرار و ایجاد کرد که ایران بتواند طلبهای خود را از سوریه برگرداند.
کشورهای عرب منطقه از مصر تا عربستان راهبرد ایران را قبول دارند که باید به سمت کاهش تنش در حوزه کشورهای اسلامی حرکت کرد و فقط ترکیه و اسرائیل خلاف این مسیر حرکت میکنند
* طی چند وقت اخیر شاهد مواضع خصمانه جولانی سرکرده تحریرالشام علیه ایران هستیم که علنا از عدم ارتباط با ایران و پیش گرفتن مدل عربستان در توسعه را مطرح کرده و از طرف دیگر مقامات آمریکایی هم گفتند باید از هرگونه حضور و تاثیر ایران در سوریه جلوگیری کرد. اساسا این موضعگیریها موجب تنش بین روابط تهران و دمشق نخواهد شد؟
من معتقدم تنشها در مناسبات بینالمللی دوجانبه است و بعید نیست در آینده در هر دو سوی ماجرا مواضع خصمانهای شکل بگیرد. در چنین شرایطی دیپلماتها هستند که نقاط مشترک را شکل میدهند و اگر رابطه دو کشور دچار چالش شود، به معنای بیکار شدن دیپلماتها نیست. دیپلماتها باید حوزههای مشترک را فعال نگه دارند. ضمن اینکه من معتقدم آقای جولانی و مقامات دورانگذار سوریه چون با بازیگران جدید مواجه هستند که عمدتا بازیگران مخالف ایران هستند، سعی میکنند با شکلدهی به این موضعگیریها عملا نظر دیگران را جلب کنند. ولی من معتقدم صرف اعلام دشمنی با یک کشور برای جلب نظر دیگران کفایت نکند. ضمن اینکه وقتی جولانی از مسیر توسعه عربستان حرف زده، من الزاما این گفته را به معنای مخالفت با ایران نمیبینم. عربستان کشوری است که مسیر توسعه خود را در پیش گرفته و ایرانیها هم مسیر خود را دنبال میکنند. عجیب هم نیست اگر این دو کشور از هم تاثیر بگیرند و روشهای موفق در توسعه را به کار ببندند. این حرف به این معنا نیست که باید منتظر عمیق شدن چالشها باشیم. اتفاقا باید تنشها را کاهش دهیم و در زمانی که تلاشی برای کاهش تنشها شکل نمیگیرد شاهد برخی موضعگیریها هستیم. ولی من معتقدم اگر روی نقاط مشترک ایران و سوریه کار شود موضعگیریهای اختلافی کاهش پیدا میکند.
*بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سوریه صحنه چالش میان اعراب و ترکیه است و هر دو طرف دنبال گسترش حوزه نفوذ خود هستند، به طور کلی این چالش را چگونه ارزیابی میکنید؟
میتوان گفت دغدغههای کشورهای عربی در سوریه کمتر از دغدغههای ترکیه است که از هر موضوعی برای سرکوب جریانات کردی در خاک خود و منطقه استفاده میکند. همانطور که گفتم 12 استان کردنشین دارد که عملا حقوق اساسی آنها را نادیده گرفته است. لذا سعی میکند کردها در سوریه تضعیف شوند که خواستههای آنها منجر به افزایش خواستهها یا توقع کردهای ترکیه نشود. ولی من معتقدم که خیلی زود ما شاهد خدشهدار شدن ترکیه در سوریه خواهیم بود به خاطر اینکه لازمه این سیاست مداخله و حتی شکل دهی به جنگها و چالشهای داخل سوریه است. اما کشورهای عربی به دنبال آرامشاند یعنی تجربه نشان داده خریدها و کمکهای نظامی آنها از غرب و شرق عالم برای آنها امنیت ایجاد نکرده و به دنبال یک آرامش در کشورهای خود هستند و همین موضوع هم اتفاقا میتواند آنها را به سمت ایران حرکت دهد چون ایران به این نتیجه رسیده که خطوط گسل و چالشهای خود را با کشورهای عربی کم کند. ترکیه به میزانی که سعی کند قیمومیت خودش را در سوریه گسترش دهد، به همان میزان هم با آمریکاییها و هم با کشورهای عربی دچار چالش میشود. لذا من معتقدم ایران هم باید مسائل مختلف دنیای اسلام را در قالب رابطه با کشورهای اسلامی ببیند تا کشورهای عربی به این نتیجه برسند که ایران به دنبال تکروی در تحولات نیست و این در نهایت به سود منافع ملی کشور تمام میشود. اگر ایران به سوی ارتقای همزیستی با کشورهای اسلامی حرکت کند، نتیجه آن کاهش زمینهها برای بهرهبرداری صهیونیستها برای ایجاد تنش بیشتر در منطقه خواهد بود.
* از دیدگاه شما تحولات منطقه به ویژه سوریه چه میزان بر احتمال منازعه میان ایران و اسرائیل تاثیر میگذارد؟
من معتقدم مقاومتهای ضد اسرائیلی در قالبهای جدیدی شکل خواهد گرفت. این قالبها بیشتر ماهیت نرمافزاری داشته و علاوه بر ایجاد مشکل برای اسراییل، موجب همگرایی بیشتر کشورهای اسلامی در منطقه خواهد شد و به همان میزان توجهها به اسرائیل جلب میشود. به عنوان مثال در همین سوریه اگر یک ساختار دموکراتیک شکل بگیرد که در آن علویان، شیعیان و اهل سنت با هم زندگی کنند، کاهش اختلاف در سوریه بیتردید به ضرر اسرائیل تمام میشود. چون آنها با پدیدهای به اسم افزایش اشغالگری اسرائیل مواجه هستند و تنها چیزی که سوریها را به هم نزدیک میکند شعارهای ملیگرایانه خواهد بود. در راس شعارهای ملیگرایانه هم تمایلات ارضی وجود دارد و تنها کشوری که تمامیت ارضی سوریه را نقض کرده، اسرائیل است. به همین دلیل اسرائیل نگران تحولات آینده سوریه است. ایران باید تا جایی که ممکن است از افزایش تنش بین کشورهای اسلامی جلوگیری کرده و تنشهای شکل گرفته با ترکیه را کنترل کند. آن موقع این اسرائیل خواهد بود که دچار محاصره استراتژیک میشود، چون با اقداماتی که اسرائیل انجام داده حتی به طرح آبراهام ترامپ هم ضربه زده است. به همین دلیل همراهی ترامپ با نتانیاهو بینهایت نیست او تا حدی با نتانیاهو حرکت میکند که اعراب از طرح آبراهام رانده نشوند، ولی الان اسرائیل با سیاستهای خودش اعراب را از این طرح میراند. اینها واقعیاتی است که شکل گرفته و من معتقدم که در این بین ایران میتواند با شکل دادن به یک سیاست خارجی واقعگرایانه و پرهیز از برخی شعارها و مواضع نالازم و اختلافافزا بر اساس وزن خودش در تحولات منطقه حضور داشته باشد و در عین حال چالشهای دور و نزدیک خود را تا حد زیادی کاهش دهد.
source