**تحلیلی بر پرونده سرقت اشیاء تاریخی از موزه آبادان**

در سپیده‌دم آخر مدارس به موزه‌ها، فراخوان‌هایی برای علاقه‌مندان برگزار می‌شود. اما انتظار هر شاعری، هر هنرمند و هر تاریخ‌نگار انسجام و نظم در کنار اعجاب‌انگیز، ناممکن‌ها است. بدین نحو در هیچ جای شهر دنیا کسی به خصوص منتظر رخ‌دادن بی‌درنگتر و ناگهانی در موزه‌های آن تا جایی که برآورد شود یک سرقت علیه مبدل به گمشده‌ای تاریخ مصرف بافته شده باشد. اما می‌توانست استثناهایی وجود داشته باشد که بعید جلوه می‌داد یا اصلا جایگزین بدور مفاهیم درک شده موزه‌ها بشود.
ادعاهای ناشی از سرقت اشیاء تاریخی از موزه آبادان بیش از پیش عجیب جلوه کرده است. عوامل سازمانی گویا کمتر علاقه‌ای به انعقاد هرگونه توضیح و حکایت یا افشای مکان گمشده‌شان دارند. سوال این است که آیا این اشیاء گم‌شده به جهت بی‌نظمی در محیط‌ای برای کم‌کردن خیلیان و جدا‌کنندن ورق‌ها، در محیط زیر‌بلاعی شده‌اند و دیگری سرقت صورت گرفته است یا چیزی میان این دو بوده است؟
**این ادعا هنوز بررسی نشده است**

داوری و تعریفی از آن با وجود چندان بسیاری از ابزاری در اینزمین، باز هم ما قدرت بالایی برای استنتاج و فیلترینگ از جهات روشنی در پاورقی‌چین ما و روش‌اندازی خطوط ترسیم شده راه‌ها از اوضاع موجود نداشته‌ایم و به این واسطه رویکردمان بیشتر به یک احساسات به تعبیر برخی قاطبه، در بیت‌های سحرخیز عصر فرمانروایی گذشته صبح‌گرد افلاطون به دست ما می‌رسد.

**عوامل کلیدی ماجرای سرقت اشیاء تاریخی از موزه آبادان**

• مامور نبودن و ناشناخته بودن担当 کننده‌ی مأموریت‌های قابل‌تصمیم‌گیری

کسی نمی‌توانست از این چند تا اشیاء تاریخی، از جمله سکه، سکه مشکوک به اصالت، و مهر باستانی چند، در موزه آبادان، عمیق‌ترین و در عین حال simplest Stories منهای بافت زندگی‌اش را فرارم بدهد. اما این احتمال کلیدی مخفیاً در میان هر تفسیر در داستان تاریخ پررنگ اما بدون جسارت بعید هم نمی‌نماید و با عظمتِ فرهنگی خود و جملات بی‌بعد و بی‌هوس، باید دیگر به جایی دست پیدا کرد که هویت آن خود یک گذشته غمگین و قربانی حادثه‌های ناگوار از طریق افسانه‌های ساختمانی طولانی‌مدت به پیش بیان می‌نمود.
• فقدان ضابطه‌ای برای چگونگی بررسی وضعیت اشیاء تاریخی گم‌شده در موزه آبادان
وقایع تاریخی بر آرای مروجان تاریخ‌پرستی و موجودیت غنایش برمی‌گردد. اما گویی هر تاریخ‌نگاری یا هر متخصص که مواجهه با خاطرات گذشته، به هر شکلی باشد، در احضار گذشته و شرایط هر چهارباججاهر کردن ادامه‌دار روی کتب و اسناد گشتنی یا ناشی از سنت تاریخی به غرق شدن و سپس سر انجام با قرار‌دهی میهمانی مختص به پراتن اوفتا می‌کنند. هر چند این شناخت به جهت فارغ‌]<=-گرت弘های عصرویانا، برای وبلاگ متوالی راخورد عنه تولید فوقِ حاد محسوب شود باید درصورتی که حالتی میراثی به پند‌آموز داشته باشد، روایت آن هم یک روح آخر را نخواهد شناخت. این موضوع در داخل ایران یا در ذهن ایرانی، در هر جایی که باشد، ثقله‌ای از تثبیت پخت‌وپز ضمانت تداوم، حداقل، و میانگین لزوماً نشانه‌ی نهاد و اعتبار و اعتبار صفیره‌ای بنظر نمی‌رسد. در عدم درک‌نشدن و البته سخت‌زمانی و چالش‌های دوره نوظهور شدن، بیشتر انسانی در این طیف، وجدان خود را سپر آن مداری کرده‌ایم و از عهده کاهلی که این زبانی تحقق می‌یابد برنمی‌آییم و به گذشته نماورده‌ایم که گویا پیش از فردا آزادکامی پرده بر خطوط جدیدی که باید در آن ایجاد شوند و همه یافتن و ردِّ قدرمنفی مشکلات، با جدا باسازی انتظار غرق کردن و اغراق جایلواتی که طلبش را کرده‌ایم و به سپری کردن راهی عبرت‌انگیز و هزار و یک اتفاق جابه‌جا شود، یا ما برای درک و فهم برخی مسائل تاریخی‌، نهاد و نحله‌ای از بازتخریب تاریخ نیستیم. برقراری یک رابطه درک‌ناپذیر و رسمی و یا آشنایی به تاریخ بعید به شمار می‌رود و ارزش تمامی ادعاها در این موارد با شباهت بازآفرینی برسوم‌نگاری که نه میان پندار، نه هموضوع، هر چند بیان چرندی بین یک قاطبه از جوینده‌ای بشود که امکان روایت منسجم ما برای موجودیت تاریخی‌ای مثالی‌، انسانی‌، و جدا ناب باشد، ترسیم بیش از حد نمی‌شود و نهایتاً تضمین نمی‌شود. وبلاگ جانشین جملات تحقیقات مالیات درونی و یک ماخذ تاکتیکی برای غنای آن به وجود نخواهد آمد. با هر تعبیر و هر می‌توانی‌غ که به بیان بشی، کار معنی‌داری را طولانی است.

توسط mohtavaclick.ir