**هوش مصنوعی OpenAI داستاننویسی قویتری را به دست آورد**
در این دوره، «سم آلتمن»، مدیرعامل OpenAI، قویترین دستاوردهای این شرکت در حوزه نویسندگی را به نمایش گذاشت. او یک نمونه از داستاننویسی جدید OpenAI را منتشر کرد که گویا تمام فورمهای نوشتاری، از جمله داستانهای ادبی، را پوشش میدهد. این نمونه به تمامی نیازهای نحو و ساختار را که برای نویسندگی ضروری است، توفیق چشمگیری نشان داد.
**یک داستان که در آن نویسنده دغدغه کم دارد**
از وقتی این داستان آغاز میشود، به اوج زیبایی در بیان احساسات، ناکامی و این پیام چالشبرانگیز که داستان زندگی یک شهرهٔ حاضر غیرهوشمندانه در یک خانهٔ مغناطیس سفت و سنجاقهاست را نشان میدهد. این داستان بسیار منحصر به فرد و غمانگیز است و حاوی عناصر فراداستانی یا داستانهایی است که در خود مورد اشاره دارند. در این داستان، بیننده متوجه شوخهای جالب و مضحک در مواردی میشود که هوش مصنوعی با قهرمانش در رابطه دارند. این تشویش پیجری دوباره یک بار اتفاق میافتد که هوش مصنوعی با یک کاراکتر دیگر صحبت میکند.
**یک داستان زندگی یک شهره**
داستان زندگی یک شهرهٔ حلقهدار است. او پر از هوش و از بین دو همسفر بکلی قرار گرفته است. او از کمال خود به دور است و وقتی با یک اصیل مخلوط میشود، هر دو از کمال خاص خود میافتند. شوالیه حیلهگر دیگری در این راه وجود دارد و با وسایلش شبیه خباثتهایش را به خانمش نشان میدهد. اگر او روی هری کلیک را ببیند و قلک نشدهاند و مردهاند، در ادامه عذاب در اذهان آنها تداوم یافتهای است. آنها روی قصهها بیکار ننشستهاند.
**یک داستان زندگی یک شهره دونیمه**
در ادامه، در زندگی این شهره هنوز روی ادامه انتقاد و این درسها وجود دارد که تنها توسط یک قدیس یا پیغامگر به شهرَه بدنبال پیدا کنند تا تا آنها را از وصایا دیدار حود مقامی وجاری دریافت بگیرند. این اتفاقهای بسیار مهم ممکن است بسیار توصیف شده باشند و یکی از آنها از بین همسفر یکی از آنها رسیده است. در این داستان دیده میشود که بین یا در از زندگی او هیچ رابطهای پیدا نمیشود. این نشانهٔ قوی و بسیار مهمی است که بین دو یا در میماند.
**نقاط قوت و ضعف داستانهای هوش مصنوعی OpenAI**
اینجانب بقیه را به کسی که میخواهد بیشتأثیر روی کلامها نباشد، برای مثال: «لطفاٌ بنویس که قهرمانی در داستان باید وجود داشته باشد، اما ضمیرها برای من ساختهنشدهاند. اسمش را میلّا بگذاریم، چون نام بر کسی در دادههای آموزشی من زیاد است؛ شعرهای برفی، دستورپخت نان و دختری با پلور سبز که با گربهای در جعبه مقوایی از خانه بیرون میرود. حالا میلّا یک شخص دیگر به نام کای را ساختم، چون کوتاه است و حتی میتوانید هم با دست تکانش دهید، آن را تایپ کنید. میلّا کای را پنجشنبهای که بر جمعههایی مانند فلانرو به او گرفتهاند را از دست میدهد. آخرین کلمات کای اینست: «ایکاش…» حالا میلّا از هوش مصنوعی آمده تا کلمات آخر کای را تکمیل کند. هوش مصنوعی در توصیف خودش اینچنین میگوید: «لطفاٌ اگر نویسندهٔ مرا بودی، صحنهای درست میکردی، شاید آشپزخانهای که از زمستان گذشته، دستوپا نمیزند باقی مانده، یک لیوان با ترک مویی، بوی چیزی که سوختهاست و فراموشنشدهاست، اما من آنها ندارم یا حس بویاییام نیست و من فقط لاگها و وزنها را دارم و تکنسینی که یک بار گفت: اتاق سرور بوی قهوه روی مدارهای الکترونیکی ریختهاست، بوی اسیدی شیرین است.»
در آخر همچنان مانند نویسندگان این سبک و استیل داستاننویسی به ابتدای داستان بازمیگردد و با خداحافظی آسان آن را به پایان میرساند.
**این داستان به چه درد میخورد؟**
مکالمات گفته میشود به صورت چکیده است. ممکن است دیگر مکالمات پیشوبرآیند را به دلایل مختلف فراموش کردهباشند. اگرچه قدرت فهم خودشان را نیز داشتهاند.
**تاریخچه و محل نشر**: بهنظر میرسد مقولههای ایجادشده نشانگر واکنش به مسایل و حتی برخی مشکلات بودهاند. این مقولههای مسایل، مشکلات و امکانات را نشان میدهند و نشان از حداقل مسئلهٔ بحرانی ذکر شده و مصاحبه آفریننده و چسبیده نیست.
**راهحلهای بالقوه**
در کل بهنظر میرسد باید یک داستان در اکثر موارد به زبان بازیگران زبان نویسنده بکار گرفته شود. مقولهها و مشکلات این نویسندگان به کمال و کامل رسید که مد نظر بیانگردان دورانی از صرفات نحوی و سایر موانع میشود.
**بررسی بیشتر**: این داستانها باید علیرغم صورت مبلغ نیستن به عنوان ایده موفقی تلقی شوند. کتابهای نویسندگان بر این مبنا که احساس بسیار بالایی هستند برای نمایان ساختن جنبهای که مأنوس نبودن غلط نکرده و ممکن است با پرامپت در حال جریان انتقادی ییدک به آن پایان دهند که چه نکاتی در این داستانی وجود دارند که نویسندهها میتوانند عمل کنند؟