**شفای روح در عشق به خدا: وصیت‌نامه‌ی شهید علی ترکمان**

پیام پشتوانه‌ی قطعنامه‌ی هودورافسنجانی

آغاز سفر به حالابین و سقوط سیاهی؛ کامل این روایت ارزشمند است. زندگی هر انسانی مانند سفر با گذشتن از دوره‌ها و تجربه‌های در حال کسب دانش از زندگی و مرگ، را می‌توان تصور کرد.

در گزیده‌ای از وصیت‌نامه‌ی شهید علی ترکمان که در سوگ محض اهل اولاد و شیوه‌ی زندگی، در فضای متقن متولد شده و مشغول رشد، دانش برآورده و پس از تطهیر روح و جان در سلک شهدای تاریخ متجسم و تطهیر شده بوسیله وحی‌گریInstanceOf زمان، به صحنه‌ی لحظه‌های رخ می‌دهد به ما می گوید :

“عزیزانم در اینجا هر لحظه افکارم چون طوفانی عظیم و سیلی بنیان‌کن این من طبیعی را در هم می‌کوبد و در خود فرو می‌برد.

در این لحظات است که تنهاییم را خداوند هستی بخش به دنیایی از حقایق مبدل کرده و در اعماق قلبم خطوطی را تصویر می‌کند.

این خطوط آرایش بخش نقشی از الله را در این تصویر می‌شود. هرگز نمی‌خواهم دقایق بدین تندی بگذرد. اینجا قدم به هر نقطه و مکانی که می‌گذارم جز حاکمیت خدا فکری و حتی خیالی بر ذهنم خطور نمی‌کند. تمامی دردها و آلامی که سال‌ها چون غده‌ای سرطانی آزارم می‌کرد اکنون التیام یافتند.

دیگر اشک مجال دیدنم را نمی‌دهد. آه ای محمد (ص) ای پیام‌آوران حق، ای رسول خدا تو وساطت کن و دستم را بگیر تا از پای نیفتم و تو ای علی، ای شیر خدا، ای مرد حق و ای ساقی کوثر، ای جانشین پیغمبر تو که در خانه خدا متولد شدی و در خانه خدا شهادت دادی و در خانه خدا شهید شدی اینک این ناله‌های مرا بشنو و راهنمایم باش.

تو ای حسین (ع)، ای آموزگار شهادت تو که با خون غسل شهادت کردی اکنون به تو نیازمندم به من قدرت بیان ده تا از حرکت نایستم و چون آبی مانده متعفن نشوم و تو ای زینب (س) رسالت حسین بر دوش ای دختر فاطمه و ای فرزند علی خطبه‌ای دیگر بخوان تا صداهای نفس اماره‌ام را بشنوم.

تو ای خمینی، ای روح خدا، ای نایب مهدی (عج)، اینک به قافله سالاری تو می‌روم تا به کاروان شهدای صحرای کربلا بپیوندم پس در سکوت شبهایت دعایم کن تا دعای خیرت ره‌گشایم باشد.

تو ای مادر عزیز تو ای عزیزترین عزیزانم، با ناله‌هایت از خدا بخواه که این فرزند ناخلفت به مرادش برسد و بگو ای پدر ببخشای مرا تا که با ذلت و خواری نروم.

منبع: نوید شاهد”

با خواندن این متن می توان چنین نتیجه گیری کرد که؛ انسان در حال حیات در حال مسیر خداباور بودن و ملکوت الا حق یافتن هستند. در طی زندگیش متولد می‌شود و ایده‌های وسیع و عمیق در سر راه او قرار می‌گیرد. سپس در ادامه سفر می‌پیماید و به شایستگی‌های سرچشمه شده‌ای دست می‌یابد. در عین حال هر لحظه کوبش‌های تند و سخت روحانی او را متحیر می‌کند. اما در هیچ لحظه ای از احترام و پذیرش گردن نمی‌نگرد و به هر حال می‌گردد و راهی پرهیزکارانه‌مت یافتن مردم و تائب‌پای بنی‌اسد لی چاره مگر آن‌که همانند جان گذشته‌ی بانیان و بنیان‌گذاران ثابت‌ واقع باشند.

سؤال: چطور می‌توانیم همسان زندگی مبارزانه و خدمت‌رسانی به پیروزی در سفر حیاتم تضمین کرده و یکی از کاروان شهیدان راه حق باشیم؟

توسط mohtavaclick.ir