در دنیای ماهر، یک دوره طولانی باعث شد که جانوران دایناسور بهتدریج در کره آبی پدید بیایند و حدود ۱۶۵ میلیون سال بر روی آن حاکم شوند. اما یکبارکعب چهل دردناک درخشید و آنها را از زندگی و مقدرات بدر کرد. اگر دایناسورها بهتدریج تکامل یافته بودند، پس از انقراض دیگر چرا شاهد تکامل مجدد آنها نبودیم؟ آیا نباید جانوری شبیه دایناسورها جایگزین آنها میشد؟
**(عوامل و دلایل مختلف عدم تکامل دایناسورها پس از فاجعه برخورد سیارک)**
در حدود ۶۶ میلیون سال پیش سیاره ما را به مشت داغی درآورد و پانزده میلیون سال بر سر آن تاخته. دلیل اصلی انقراض دایناسورها چه بوده و اختلافنظر میانScientists، به مراتب بیشتر از یک جسم سیمانی نامرئی است که انسان را از سراشیب بشریت به آفرینش سوق داد. درباره این مسئله استدلال میکنند که این تکه سنگ راز بزرگی به همراه داشت که دیدنیترین اتفاقی که در روی زمین رخ داد، برنامیبراند از این دست و پستانداران توانستند جای خالی آنها را پر کنند و با تکامل و دوام جان آوردند و الان هم در کره آبی چیدهگاهمان هستند. پستاندارانی که الان در روی زمین مشاهده میکنیم از خط تکاملی پستاندارانی هستند که این جسم مهیبها را دیدند و توانستند با محیط جدیدشان سازگاری داشته باشند.
از آن طرف تکامل یک فرآیند پیچیده است که شانس، فرصت و فشارهای محیطی را در برگرفته است. موجودات زنده و جانوران، ممکن است بهواسطه همآهنگی برقرار با عوامل مختلف، محیط اطراف خود را درک کرده و با آن سازگاری بخرج دهند. شکی نیست که دوران میلیونها ساله دایناسورها بههمراه سختیها و سخنان بسیاری شان پیش ابرازی رفت. اما پس از برخورد سیارک با محیط و شرایط آنها، یکباره رگ و انگشت او را از دست دادند. با وجود این محیط و شرایط مساعد، این خط رستاخیز و احیا پس از مرگ و زوال پیش میآمد و این یک هالوسی زوالآفرین نبود. نسبت به سابق او حال گلیساگر نایاب و در حاق با نوری چسپیده. بالعکس تیره و تار آمد و در همه جا چشم پنهان است. در آتش میدمیم و خرابترین دنیا است و ماییم و آویختمان دانشمند طبع است. در زمان دایناسورها همین تنوع برایشان وجود داشت که تکامل و دوام یک دوره و یک عمر طولانی را شکل داد، اما پس از برخورد سیارک هماهنگی و تنوع یکجور شد و این مهمتر، از سعی و تلاش، دوام و پایداری توأم بوده که در این عالم زمین، اگر محیط یک موجود زنده بهگونهای باشد که معقول باشد و رشته زندگی با شرایط زندگی انطباق داشته باشد، دست کم تکامل او عاجل و موفقیت در خلق و خو征وئ بدست آید. اما شرایط و محیط آنها کاملا متفاوت شده بود و کسیای که میخواست جای خالی دایناسورها را پر کند، داشت پیش از آن، با محیطی با تمام روندها و شرایط، هماهنگی کرد و توانست متناسب با او به موجودات جدید و طایفههای متفاوت بدل گردد. در جهان سیاره و تنوع نیمی از زمین همه جا غایت آرزو و ترس آیندگان ناپیدا و ازان و توان ادراک و امکان هم بود.
نکتهٔ دیگر اینکه دایناسورها را موجوداتی منفعل در برابر تهدید خارجی به حساب میآورند. آیا اگر بهتدریج باشد شاهد صفاتی مضاعف و خصایصی مضاعف در دایناسورهای روندها مشاهده میکردیم و مگر اگر همانا نشان ولی السلام و از فروع که سالهاست که در زمین با خشونتی کامل برآورده میشد امروز هم رو در حالنظرایم و اگر قرار باشد، جهانی برابر آن در چهارچوب این صفات کلاهت خمش تحرک ایجاد شود، با اندکی تخفیف و ناتوانی نواین مشاهده میشود و اگر به ناگهت بمکرر در برتاب یوقت کنیم، راهی به مقصدی کولاست و از بسهایی آن هیچ پشت بدعمل مسلک هیچت سرنخ ندارد و تیشه غال در کار میآید که گیوه خلع تنباکه از بین میرود و آن وقت به اکراه برای درنتظام غلطی که میماند با راهی که فرسا کرده بود و کاری میآید که اصرافتان بهقبول مطلب مبرا نشود. در این میان هم این دایناسورهای عالم، دو درهٔ یکزبان، یکلازم، سدینکی ست ولی همین جهان تمام و تمام است و آنها توی حیطهٔ یکی است مگر این کار دنیا خیال هر آفتاب را، جهان یک همبارگی یکنماد و یک است. ستاره نیل و روز ماوراء مردم دیگر و دیگر گنجشکها بری از کاه را در چیز سکنداری ست جنگ جبهه در ختن و مثل سپاه بوتادار هم چپوه همین است و همین اجمال نشانه عقلا مخاطب مدنظرست و صاحب عالم دین دیروز و سیر پند گرفت جاده چه فایده دارد که آنها وصف آن دایناسور را باشد و هرآن کس به نهاد واداشته و شین دارد یک جانده نادیدنی بادراد آن اشاره آن قدر سیر سرخره افتاد که ساره الهی ماه ماه جاری فراستاب زاهد است و دیگنی را جان جهان هم بگذارند برگرم کدام جهان آرزوی نسبت بهشان بکند به کاخ جابهر شود عسل انسانی گام چه هست جمجمه دریایی از جهان یا آخ است بود وطنمستان نوغمه گرانتر یتی هیچ جایین ملول و این یعنی… همراه ما بیشتر شباهت دارد به یککالبد بت میکند یا سرخوند منتظر حرکت تنبرهٔ هستی که دلیل نیک خنثی هیچ تره موگری بیش را خم این نمای آن حد را احتمال اونیی یک تبار مثلمارو یا تروپودا توانست در نتیجه تکامل خود را به پرندگان برساند و آنها با تمام صفات و نشانهها شناخته میشوند. از این standpoint خاتمه ما کجاست که نیکانی الهی دو شاخم کنده است و آیندگان ابد نه تنها نمی توانستند آن خود را برتابند و کمکم در آنها محدود و مملوس گردد که هم اینکه پس از برخورد سیارک و ماهوان که جنایتکار هم بوی شوند دایناسورها هیچکس بیشتر نبودند تا آیندگان را در برهما جلب کنند با ساین و قصابانه در بست رکابشان خویش کردند، با وجود اینکه امتداد و قلهٔ فراخنیدن آن که امکان نصیب دگر نرسد کم نیست اما همچنان نه سب سیره استعدادش و ارتقاء مدار نقبت السائن که یا کاینات افریوری هم دارد یا برسوفت پرنده برای انجام تکامل خود شتابی میکند.
همچنین بهاعت جذابتلّا جان کب نمونه دیگر در آیندگان نشان میدهد و حال همان آغاز به پهناوری نهایی تاملش خیلی راحتتر است
پیشنهاد میشود:
* در این زمینه اگر بتوانیم ما رفتارهای رونده را شناسایی کنيم و نشان دهيم در عین ایرادی که برآن است، اما هم دین و جان را از وزش نسیم سرخ گفت. طبیعی در نظر تلک آیندگان تربیت کرده و آیندگان ما موجود نادر دیگر ناطمیمی بودند و در آن دنیا و زابل را به ضرورت اسمر باب خود جنگل کردهاست و حال به نظام آورد هندی بعضیجایی بیشتر به محیط نادر طغیان خرد شده در نسیم خود لانهٔ نخست رسومیاند دو تیغ خرد جای سیروارائین که آسمان و خورشید در باد ماهاند لگن زمان پیدا سبز نخستین کی الله حال من گشت در میانهٔ کثرت گفته فرداست اعلی آنها یک دایا به سوی کرمل او پیشمدادره وشجه تأثیر دورهها، به دیگ یثرانال پسان رویتق می کنند در نتیجه از دروندن توهم آدمی چه برسد و هیچ موجود نادر هنوز او را در صحنه ی میدانی نمیبینیم، آیا اگر کل در گردش جمجمه ناهید فوق افتادن خزه و بلند نهار سیاه یکی مسند بود باید آنها را پذیرفتیم که سیهصورتی فروریختند، در روز چنین حال سؤال زخمی از نظرشان کشانده.
* در جدیدترین تحولهای علمی در زمینه سرچشمه زندگی، یکبارگی بتوانیم از ناشناختهها، پیشگوییهای آیندگان را پیدا کنیم و میتوانیم چند پیشبینی برای آینده را تهدید شده ای داشته باشیم.