**تاسوعای عطار: جلوهای از هویت ملی ایران**
در روز تاسوعای عطار، saat معتقد است که ادبیات کهن ایران نه تنها بخشی از هویت ملی ما است، بلکه معرف درجه بالایی از صمیمیت و هماهنگی در جوامع різні است. در این روز، محسن طائب ناشر حوزه کودک و نوجوان از اهمیت ادبیات کهن یادآوری میکند و اصرار میکند که این ادبیات باید به نسل جدید انتقال یابد.
ادبیات کهن ایران با چند هزار سال سابقه، جزء کهنترین ادبیات و میراث ادبی جهان است. در این زمینه، محسن طائب اظهار داشت: ما در جهان صاحب فرهنگی غنی هستیم که باید به تلاش و همکاری نهادهای فرهنگی، این پیشینه چند هزار ساله را در قالبهای مختلفی مانند تئاتر، فیلم، سریال و انیمیشن برای آگاهی بیشتر جامعه داخلی و اطلاع رسانی بین المللی به تصویر بکشیم.
ترکیب منحصربهفرد فرهنگی ایران از اقوام و مذاهب مختلف، آن را به جایگاه معصوم و باهمتنانی انتقال داده است. وجود ادبیات کهن ایران نه تنها نشانهای از توانایی و پشتکار مردم این سرزمین است، بلکه معرف كيفیت صمیمیت و هماهنگی در جوامع مختلف است. اسطورههای باستانی و یادگار ادبیات کهن ایران در فرهنگ ما جاودانهاند و محتوای چندبعدی این فرهنگ را تشدید میکنند.
**اهمیت ادبیات کهن در زندگی کودکان**
ناشر حوزه کودک و نوجوان اضافه کرد که خواندن متون ادبیات کهن باعث افزایش مهارت زبانی و تفکر خلاق میشود. وی افزود که پس از گذشت چهار دهه فعالیت در این حوزه، بیش از شصت اثر در حوزه آثار کهن ادبیات ایران را به زبانی ساده و روان برای گروه سنی کودک و نوجوان منتشر کردهایم. در این راستا آثار بزرگانی همچون حافظ، سعدی، مولوی، شمس، عطار و دیگر مفاخر فرهنگی و ادبی ایران زمین با نثر ساده و روان بازنویسی کرده و در اختیار کودکان و نوجوانان قرار دادهایم تا مخاطبان را با مفاهیم اخلاقی و ارزشهای فرهنگی-ملی کشور بیشتر آشنا کنیم.
**راهکارهای بالقوه برای اجرای این موضوع**
ناشر حوزه کودک و نوجوان پیشنهاد کرد که نیاز ادبیات کهن به حمایت بیشتری از سوی مسئولان فرهنگی کشور افزایش مییابد. وی اضافه کرد که یکی از راهکارهای ممکن برای اجرای این موضوع، تلاش و همکاری نهادهای فرهنگی برای آگاهی بیشتر جامعه داخلی و اطلاع رسانی بین المللی از این پیشینه چند هزار ساله است.
ادبیات کهن ایران جزء منحصر به فردترین میراث فرهنگی در جهان است. اصرار ما بر اهمیت این موضوع و نیاز به انتقال آن به نسل جدید نه تنها الهامبخش خود اثبات میکند، بلکه این یادآوری است که سیستمی هماهنگ برای ارتباط یک نسل با دیگری وجود ندارد.
در نهایت، اینکه ما در یک جامعهای زندگی میکنیم که چند هزار سال آوند ارتباطی به نام ادبیات کهن داشته است، این سؤال را مطرح میکند که این راه ارتباطی نهادها و نسلها چه فرقی با یک سیستم هماهنگ و ارتباطی در یک جوامع دیگر ندارد.